من اسمم سامان 21ساله …. یه دختر همسایه داریم اسمش الهام 16سالشه هیشه خونه مامیاد و و با خواهرم که اسمش مریم هست دوسته منم باهاشون زیاد صمیمی ام….چند بار نقشه کردنشو کشیدم که هربار به هر بهونه ای نمیشد یه که خواهرم اونو توی اتاق تنها گذاشته بود رفتم سراغش باهاش به بهانه بازی خومو بهش چسبوندم که سریع آبم اومد…..
یه صبح که زیادحشری شده بودم خواهرم به الهام زنگ زد که بیاد خونمون بعد یه رب که تااون به در خونمون برسه وآیفونو بزنه من رسیدم وسریع دروباز کردم و دیدم الهام با لب تابش اومده بهش گفتم که مریم داخل گاراژ برو پیشش اونم گفت مطمئنی مریم بهم گفت توی اتاقم منتظرتم بیا من گفتم نمیدونم بهم گفت اگه الهام اومد بهش بگو بیاد داخل گاراژ حتما دنبال یه کتاب می گرده اونجا….. اون که رفت منم پشت سرش رسیدم درو که بستم جا خورد تا اومد به خودش بیاد بهش نزدیک شدم یه دستمو گذاشتم روی دهنش اون یکی ام روی باسن کوچیکش کلی مالوندمش می گفت بزار برم توروخدا منم میگفتم ساکت باش زود تموم میشه همینطورکه لب تابش دستش بود شلوارشو آوردم پایین بعد کیرمو درآوردم
اولش نخواستم کیرمو ببینه کیرمو خیس کردم آروم لای پاش بازی کردم بعد آروم آروم کردم توکونش خیلی درد داشت مشخص بود میخواست جیغ بزنه من نمیذاشتم بعدچندبار تلمبه زدن آوردمش بیرون ولای پاش کلی عقب جلو کردم تا آبم خواست بیاد سریع گفتم شلوارتو بپوش برو پیش مریم بهش گفتم دفغه بعد باید حسابی بکنمت بدون حرفی بزنه سریع رفت منم بکم جق زدمو آبم اومد بعد اون چند باردیگه هم کردمش که داستانهای بعدی واستون تغریف میکنم…