خیلی‌ راحت گولم زدن

سلام

من 15 سالمه و قبلا فقط سه تا دوست پسر داشتم که يا سکس ميخواستن يا با صد تا بودن واسه همين منم ديگه خيلى وقت بود با کسى دوست نشدم و از پسرا دورى ميکردم.واسه همين يه مدتى تنها بودم ولى همه بچه ها ي مدرسه يکيو داشتن و هى باشون پز ميدادن. يه روز با دوستام رفته بوديم همشون باز داشتن با بى افاشون پز ميدادن که فلان رستوران بردنشون و چه کادوهايى براشون گرفتن و هى قربون صدقه شون ميرفتن منم خيلى احساس کمبود ميکردم رو نيمکت پارک نشسته بوديم ايندفه نوبت من بود سمبوسه بخرم وقتى پا شدم از بغل پياده رو داشتم ميرفتم طرف مغازه که يه پژو مشکى کنارم با سرعت کم راه افتاد.شیشه اش پايين بود و هى ميگفت خانوم؟ببخشيد؟عزيزم؟ با خودم گفتم چه با شخصيته يه لحظه تو ماشينو نگاه کردم ديدمش خيلى خوشکلو جذاب بود صورتش خوش فرم بود و ته ريش داشت منم خجالت کشيدم و هول کردم و تند تند رفتم رسيدم مغازه داشتم برميگشتم يه پسر قد بلند بود کنار راه گفت عزيزم؟نگاش کردم ديدم همونه کنارم با فاصله ميومد منم رفتم طرف يه جاى خلوت تا اونم بياد رسيديم بم شمارشو داد…

 

چند روز گذشت و من خيلى ازش خوشم اومد اسمش فرزاد بود بيست و چهار سالش بود دانشجوى کامپيوتر بود يه کافينتم داشت کم کم باش ميرفتم سر قرارى کوچيک و حرفامون رمانتيک شده بود و من هى بيشتر بش وابسته ميشدم ديگه منم يکيو داشتم که تو مدرسه ازش حرف بزنم خيلى مهربون و با ادب بود و کلى چيز برام ميخريد اولا اون فقط دنبالم بود ولى ديگه بعد از يه مدت منم انقد بش وابسته شدم که حتى درسم نميتونستم بخونم همه ى زندگيم شده بود فرزاد حتى يه جورايى حس ميکردم مث بابامه چون خيلى حاليش بود و مهربون بود .يه روز بعد مدرسه مامانمو پيچونده بودم که کلاس فوق داريم و فرزاد اومد دنبالم منو برد کافينتش تا با هم راحت باشيم سر ظهر بود کافينتشو بسته بود فقط ما توش بوديم يخورده باهم حرف زديم هى بوسم ميکرد و قلقلکم ميداد تا بعدش يه پسرى که از فرزاد جوونتر ميزد اومد تو فرزاد گف اومده چنتا سيستمو تعمير کنه زود ميره منم رفته بودم تو اتاق پشت ميزا بعد که اومدم بيرون ديدم در قفله در محافظ اهنى روهم بستن.

 

خيلى ترسيدم به فرزاد نگاه کردم يه لبخند زد و گفت جوون بعد اون يکى پسره از اون سر خنديد کلا گيج شده بودم نميدونستم چه خبره يدفه فرزاد سريع اومد منو گرفت دستامو محکم پشتم نگه داشت و اون يکى پسره يه پارچه چپوند تو دهنم روشم چسب زد فرزاد گذاشتم روى ميز بزرگه پاهام از لبش اويزون بود فرزاد به اون پسره گفت زود بيا بگيرش اونم اومد بالاسرم و دستامو محکم گرفت بالا سرم فرزادم اومد پاهامو گرفت همش داشتم دست و پا ميزدم و لگد ميزدم ميخواستم جيغ بزنم ولى هيچ صدايى جز ناله بيرون نميومد با التماس به فرزاد نگاه ميکردم تا شايد دلش واسم به رحم بياد ولى افتاد روم و همه ى صورتمو ليس زد اصن نميتونستم باور کنم اون يکى پسره هى ميخنديد و قهقهه ميزد فرزاد اصن حرف نميزد فقط تند تند نفس نفس ميزد اومد پايينتر رسيد به گردنم کل صورت و گردنم خيس شده بود تند و محکم گردنمو ساک ميزد باز اومد پايينتر داشت ميرسيد به سينه هام زود مانتومو گرفت از وسط جرش داد بعدم تاپ و سوتينمو باهم زد بالا بعدش برا اولين بار حرف زد و با خنده گفت آخه ممه هم ندارى جوجو اون يکيم گفت جوووون حالم داشت به هم ميخورد انقد اشک ريخته بودم که ديگه چشام از بين اشکا تار ميديد

 

هى تکون تکون ميخوردم نه ميتونستم دست و پا بزنم نه ميتونستم بلند شم فقط اونجا خوابونده بودنم فرزاد سرشو برد پايين و سينمو کردتو دهنش اون يکيم با دست ميماليد چشمامو بستم نميخواستم اينارو ببينم بعد دستاشو برد دور کمرم اومد بالا ديدم عرق از سر و روش ميريزه اون پسره بم گفت توله سگ در چه حالى فرزادم بش گفت دخترمو ازيت نکن سعيد حالا واسش يه چيز خيلى خوب دارم سعيدم بش گف زود لفتش نده انقد فرزادم زيپ شلوارمو کشيد پايين انقد لگد زدم و دستام کشيدم سعيد عربده کشيد بتمرگ تخمى فرزادم يه سيلى محکم خوابوند تو گوشم که سرم يه متر پرت شد اونطرف بم گفت چيکار ميخواى بکنى بچه کونى جم بخورى لهت ميکنم بعد سريع شلوارو شرتمو باهم کشيد پايين چشامو بستم تو دلم گفتم کاش الان بميرم سعيد گفت بکن ديگه يهو کير سفت و گندشو وسطم حس کردم با دستش جاشو درست کردو يدفه دادش تو. کل بدنم سفت شد دردش داشت ميکشتم انگار ىهو بم شوک دادن اروم بردش عقب و جلو داشتم بيهوش ميشدم گفت سعيد چه تنگه سعيدم گف بدو يه ساعته تو فقط روشى هى تو دلم ميگفتم همش خوابه الان بيدار ميشم ميبينم همش خوابه صداى اه و اوفش داشت اتاقو پر ميکرد و حرکاتشو خيلى تند کرد يخورده که گذشت ديگه از هوش رفتم هيچى يادم نيست فقط يادم وقتى به هوش اومدم اونجام داشت از درد ميپوکيد نميتونستم تکون بخورم جفتشون بالا سرم بودن فرزاد گف اخى جنده شدى؟ چه حسى دارى کير دوتا مرد گنده رفت تو کست؟ تا حالا زنمم اينجورى نکرده بودم

 

سعيد گوشيشو اورد جلوم کلى عکس نشونم داد که لخت ازم گرفته بودن بم گفت اگه به کسى بگم کل اينترنتو با اين پر ميکنه حتى ديگه تو چشام اشک نبود تا گريه کنم فرزاد بم گفت جنده کوچولو پاشو ديگه برو خونتون به خودم نگاه کردم ديدم رو شکمم پر ابشونه ارزو کردم کاش مرده بودم فرزاد خودش لباسامو بم پوشوند حتى نميتونستم پاشم از در پشت پاساژ گذاشتنم تو ماشين هوا تاريک شده بود کوچه ى کنار خونمون پيادم کردن نميتونستم راه برم به مامانم گفتم رفتم خونه الميرا تو راه خوردم زمين ديگه ميترسيدم تنها برم بيرون خيليم ازون موقع تاحالا افسرده شدم عمرا يادم نميره اينو به هيچکس تا حالا نگفتم چون هرکى بفهمه پرده ندارم بم ميگه جنده ديگه از هرچه مرده حتى از باباى خودمم متنفرم.من بعضی‌ وقتا حشری میشم و دل‌م کیر میخواد اما احساس تنفر شدید هم دارم. می‌خوام از همه مردا انتقام بگیرم، اول با عاشق کردن و کس دادن بهشون بعدشم با اذیت کردنشون. شاید بهم بگیم جنده ولی اگه اینکارم نکنم می‌میرم.

 

نوشته: ؟

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «خیلی‌ راحت گولم زدن»

  1. اگه میشه منم اذیت کن یا ازم انتقام بگیر
    خوشحال میشیم اگه خواستی گروهی هم انتقام بگیری بچه ها هستن

  2. الهی بمیرم برات میفهمم. خیلی کسکش و مادر جنده زیاده تو شهر دیگه غیرت رویا شده .
    اینا سر خواهر مادرای خودشونم همین بلا ها اومده یا میاد . عزیزم سعی کن پرده تو بدوزی و فاصله بگیری
    از رابطه های عمومی و سریع کیس مورد نظر تو واسه ازدواج پیدا کنی.
    یوسف از ترکیه … دانشجوی روانشناسی

  3. حتمن به یک روانشناس مورد اعتماد مراجعه کن، هرچه سریعتر… خیلی بهتر خواهی شد.
    دوستان دیگه هم یادتون باشه هیچ سکسی ارزش تباه کردن زندگی یک انسان رو نداره.
    ارادت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا