حشری کردن آقای دکتر (۲

همه مريضا كه ويزيت شدن و رفتن منشیه رو به من كرد و گفت :
شما بفرمائین تو خانومِ دهقان ( اسمها همه مستعار هستن )
منم مقنعمو كشيدم عقب تا موهام بيشتر پيدا شه و رفتم تو…
منشیه خودش هم پشت سرم باهام اومد تو…

مطب دوتا یونیت توى دوتا اتاقِ بغلِ هم داشت
منو راهنمائی كرد اتاقِ دوم كه اگه در اصلی باز هم بود هر اتفاقی اونجا میفتاد بازم هیچي از بیرون پيدا نبود

يه حسى بهم گفت اينكارش کاملا عمدیه …
تنم مور مور شد
آخه اونجا زیادی دنج بود و راحت میتونست بکنتم
قرار نبود که بیام بهش بدم … فقط میخواستم با حشری کردنش حال کنم ..
پس باید جلو اینکارشو میگرفتم …

با نااااااااااز گفتم نههههههههههه…تو رو خدا…
اينجا نههههههههههههههههههه..
من از اينجا خوشم نمى آد…

دكتر ِ كه داشت ديونهِ ميشد و با نگاش داشت ميخورد منو گفت …
چيه خانومِ دهقان ؟ … اونجا خیلی بهتره ها…
با عشوه گفتم نه … من از اونجا خوشم نمى آد … خيلى گرمه به خدا …
با ناراحتى به منشیش گفت پس همين یونیت رو واسشون آماده کنین…

بعد از اينكه رو یونیت خوابيدم
آروم درِ گوشم گفت قرارمون چیز دیگه ای بودا…

منم آروم جواب دادم حالا من يه چيزى گفتم تو جدى گرفتی ؟؟؟
منشیه يه سرى كاراي اوليه رو انجام داد و رفت بيرون
در رو هم پشت سرش بست

وقتى خوابيدم رو یونیت سرم یه کم به سمت جلو خم بود و نميتونست درست تو دهنمو ببينه
سَرَمو بالا گرفت و گفت پشت موهای خوشگلتو باز كن سرت خم شه عقب
آخه من موهام خيلى خیلی بلنده جمعش كرده بودم پشت سرم

جوابش دادم بذار همينجورى باشه موهام خراب ميشه
ميخواستم توجهشو به موهای جلوم جلب كنم
نيگاش كرد و گفت جلوش خيلى خوشگل شده ولى من موىِ پشت بسته دوست ندارم
منم جواب دادم منم دوست ندارم اين خوشگلى به هم بخوره پس بى خيال باز کردش شو …
اونم يه جوووووووون گفت و بعد در مورد دندونو اينا حرف زد و معاینشو شروع كرد

یه کم که با آینش توی دهنمو وارسی کرد لباشو اورد جلو که لبمو ببوسه
آروم پسش زدم و بهش گفتم از حالا گير نده … كارتو بكن …
اونم گفت خوب ميخوام كارمو بكنم ديگه …
یه چش غره بهش رفتم و بهش گفتم : کارت الان معاینه منه آقا…
اونم آهی از ته دل کشید و به كارش ادامه داد

ولى داشت حينِ كارش یه جورائی باهام ور میرفت
با دستاش هى صورتمو نوازش ميكرد و اينا
یکم که گذشت گفت : میشه یه لحظه سرتو بالا بگيری ؟
تا سَرَمو بالا كردم يه بوسِ كوچيك و محكم از لبم گرفت و به كارش ادامه داد

بعد از يه كم سكوت در حينِ كار يه دفعه گفت خیلییییییی منحرفی اینا چی بود پشت تلفن میگفتی …
منم با یه حسسه خاص جواب دادم منحرفش كردى
گفت خودتم هم ميكنم خانوم خوشگله…

wowwww تنم لرزيد … چه زود رفت سراغِ اصلِ مطلب …
منم جواب دادم

تو رو خدااااااااااااا!!!!!!!!! ؟؟؟؟
فکر میکنی بتونی ؟
دکتره گفت : آره … خوبم میتونم
جوابش دادم : عمرا …. ميايى امتحان كنيم؟

مثلا ميخواستم بگم يعنى عمرا نمى تونى
ولى اون فكر كرد منظورم اینه که بيا منو بكن …

البته واسه من كه ميخواستم حشريش كنم و باهاش بازی كنم ايرادى نداشت همچی فکری کنه …

پر رو همين طور كه كاراشو انجام ميداد …
گفت : خونه خالى ميايى؟
گفتم دارى؟
گفت جور ميكنم
با نااااااااااااز گفتم كى ؟ … الان میخواما
گفتش يعنى اینقد عجله دارى؟
گفتم اوف اره خیلییییییی …

خنديد و به كارش ادامه داد ولى من داشت بدنم مور مور ميشد
بعد از اون دیگه بینمون سكوت برقرار شد البته داشت بازم ضمن كارش ور هم ميرفت باهام

بعداز یه مدت ميخواست يه چيزى رو تو دهنم سوراخ كُنه انگار کارش نمیشد
همینطور که داشت کارشو میکرد گفت حالا اگه ما تونستيم اينو سوراخ كنيم درسته
با شیطنت گفتم تو عرضه ی سوراخ كردن ندارى
……..
یهوی سينمو از رو گرفت و فشارش داد …
خيلى خوش خوشکم شد چشمامو بستم و سَرَمو بالا گرفتم
بدجورى دلم ميخواست لباشو بچسبونه به لبم و شروع كُنه ديگه…
واسه همین يه ووووووووووووووووووویه خوشگل كشيدم كه حشريش كنم
ولى اون نامرد رفت سراغِ معالجش
اى گور پدرِ اين معالجه

معلوم بود حشرى شده بود ولى انگار كارش اجازه نميداد شروع كُنه
به كيرش كه نگاه ميكردم راااااست كرده بود بدجور
و سعى ميكرد يجورى خودش و كيرشو به پاهام بماله و بچسبونه
هى با دستش با صورتم بازى ميكرد
منم به بهانه اينكه مثلا درد دارم ناله های حشرى كننده ميكردم…
…وووووووووویییییییییییییی … دردم مياد …
….اووووووووووووفففففففف دارم اذيت ميشم….
…. اوووووووووخخخخخخخخخ یواشتررررررررر … تو رو خدا …
ديدم بايد بيشتر اذيتش كنم که شروع کنه …
حالا ديگه خودم بيشتر تنم مى خواريد…
يه زن قبل از من تو بود…

همينجور كه داشت كار شو ميكرد…
گفتم راستى … مى گما اين خانومه كه قبل از من تو بود بيرون نیومدا ….!!!!
من نديدمش !
با خنده گفت : شوخى ميكنى … ؟
گفتم باور كن … بيرون نیومد …شايد خوردیش ؟

موذیانه جواب داد : نه خانوم خوشگله اگه قرار به خوردن کسی باشه تو رو ميخورم

صورتمو تو دستش گرفت و ادامه داد … خانوم خوشگلا رو بايد خورد
با كلى عشوه بهش گفتم …
e ؟ خانوما باید تو رو بخورن يا تو خانوما رو …؟

چشاش گرد شد … حشرش بالا زد و…
يه دفعه مقنعمو زد بالا …
یقه مانتوم خيلى باز بود … تا روى سينم …
حمله کرد زير و شروع كرد به خوردنِ گردنم و هى قربون صدقه ام ميرفت….
منم شروع كردم به آه و ناله كردن ….
Wow… تو رو خدا…. دارى چى كار ميكنى ….
و سرشو گرفتم …
يكم گذشتم بخوره و مثلا مقاومت ميكردم …
ولى داشتم حاااااااااااااال ميكردم …
حرف نداشت خيلى باحال بود

يكم كه گذشت گفتمش …

e ? e? e? .. دست درازى ؟ …. گردن خورى ؟
و آروم و با ناااااااااز زدمش عقب …

رفت عقب … نيگام كرد و بهم گفت چقده لطيف و خوشمزه بود لامصب …
اومد جلو كه بغلم كُنه و لبم رو ببوسه …
نذاشتم وبا نااااااااززز …
انگشتِ اشارم رو جلو صورتش تكون دادم و گفتم …
… nenenene … کارتو بکن دکتر ….
اونم با يه صداى تشنه جواب داد : حالا نمیشه جاى كارم تو رو بكنم جونى ؟

سَرَمو كج گرفتم …با گوشه چشام يه نگاه پر از تعجب بهش كردم …
انگشتمو جلوش تكون دادم و باز گفتم … nenenene …
اونم سریع انگشتمو با دستش گرفت …
همين طور كه داشت تو چشای حشريم نگاه ميكرد … انگشتمو گذشت تو دهنش…
يه چندتا ليس زد و گفت … بااااااااااشه …
و رفت سراغِ بقيه معالجش …
اه لعنتى …

يكم كه كاراشو كرد …
البته لازم نيس بگم كه حينِ كار هى باهام ور ميرفت
دستشو ميذاشت رو روونام و اونا رو از رو دامن ميماليد …
هى صورتمو ناز ميكرد …
پاهاش و بدنش رو كه تا حد ممكن از همون اول چسبونده بود بهم …
گرماى بدنش حسابى بهم حال ميداد
منم خودمو زده بودم به نفهمى و هى واسش مثلا از درد نااااااله ميكردم
………
يكم كه كاراشو كرد …
بهم گفت ميدونى شباهتِ گوسفندا با خانوما چيه ؟
گفتم نه چيه ؟
گفت نميدونى ؟ معلومه خوب … جفتشون پشم دارن … hehehe…
منم با كلى عشوه و ناااااز همراه با یه پوزخند گفتم عجب … !!!! … ما كه نداريم …
واقعا نداشتم … من هميشه کسمو حسابی پوست مى كنم …
اينو كه گفتم بازم ديوووونهِ شد.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا