تجربه ی بی‌ نظیر اولین سکس

سه ماهي بود كه با نازنين دوست بودم. خيلي دوستش داشتم اونم دوستم داشت دوران خوبي بود باهم بيرون ميرفتيم،كتابخونه ميرفتيم و درس مي خونديم و …
راستش از بس كه دوستش داشتم نمي خواستم بكنمش ولي هميشه ميخواستم بغلش كنم و موهاشو نوازش كنم و ازش لب بگيرم(فقط همين!!! يه همچين آدم قانعيم من!) تا اينكه يه روز بالاخره دلمو به دريا زدمو ازش خواستم بياد خونمون:
– بيام خونتون؟؟؟؟كه چي بشه؟
– باهم آشپزي كنيم، فيلم ببينيم و اصلن هركاري تو دوست داشته باشي
– باشه منم باور كردم
– تو به من اعتماد نداري
– چرا دارم
– پس بهت قول ميدم كه چيز ديگه اي اتفاق نيفته قول مردونه دادم
– راستش….
– ديگه نه نيار پنج شنبه صبح تاظهر هر دومون تنهاييم هم مامان باباي تو سر كارن هم من پس مشكلي پيش نمياد.
– باشه عشقم
– نفسمي عزيزم فقط صبحانه نخور باهم بخوريم بوس بوس


خلاصه پنجشنبه شد و اومد خونمون. خيلي جلوي خودمو گرفتم بغلش نكنم فقط دستاشو تو دستم گرفتم و به چشماش خيره شدم و گفتم:
– خيلي خوشحالم كه پيشمي
– منم همينطور..حالا ميزاري بيام تو؟
– اره حتما بفرما
خلاصه اومد تو و نشستيم روكاناپه. يه چايي كه خورديم و از همه جا گفتيم و خنديديم. بعد نيم ساعت گفتم:
– من گشنمه بريم صبحونه درست كنيم؟
– باشه برو منم الان ميام تو اشپزخونه
رفتم و مواد غذايي رو از يخچال در اوردم: سوسيس،كالباس،قارچ،فلفل دلمه، تخم مرغ و ….. ميخواستم يه صبحانه مفصل درست كنم. موادو گذاشتم تو بشقاب و برگشتم گذاشتمشون روي ميز تا خوردشون كنم كه يهو نازي اومد تو. گپ كرده بودم فكر نمي كردم شال و مانتوشو در بياره! يه تي شرت قرمز خوشگل تنش بود با شلوار لي. موهاي بلند و خوشگلشم ريخته بود رو دوشش. لبخند شيطنت اميزي رو لباش بود. كارد و بشقابو ازم گرفت و نشست شروع كرد به ريز كردن.من همينطور بهش خيره شده بودم…پوست سفيدش با موهاي طلايييش زيباييشو چند برابر كرده بود.
– چيه ادم نديدي
– نازنين
– جونم
– تو خيلي خيلي خوشگلي
– مسخره بازي در نيار توهم شروع كن كه گشنمونه

 
چاغو رو دستم گرفتم و منم شروع كردم ولي هنوز محوش بودم. تي شرت تنگش سينه هاي برجستشو قشنگ تر نشون ميداد. با اينكه ممه هاش خيلي بزرگ نبود ولي چون لاغر و كمر باريك بود خوش فرم به نظر مي رسيد.
شيطونو لعنت كردم و بلند شدم شروع كردم به سرخ كردن مواد. اونم داشت به غذا ادويه ميزد. بعضي وقتا بازوش كه به بازوم ميخورد(من تاپ تنم بود) تمام تنم مور مور مي شد. خير سرم منم تاحالا سكس نداشتم داشتم كم كم راست مي كردم كه ازش فاصله گرفتم و رفتم يه اب به دستو صورتم زدم. خلاصه با شوخي و مسخره بازي غذارو خورديم و دوباره ولو شديم رو كاناپه تا فيلم ببينيم. ايندفعه نزديك تر نشسته بود منم دستمو انداخته بودم رو پشتي كاناپه ولي باهاش تماس نداشت چون كامل تكيه نداده بود. فيلم عاشقانه و احساسي بود اخراي فيلم بود كه نازي سرشو گذاشت رو شونم و خودشو يه خورده بهم نزديك كرد.
– قربونت برم خسته شدي؟
– نه تو چي اذيت نميشي كه؟
– نه عشقم اين شونه جاي سرتوئه
– لوس نشو ديگه بزار فيلمو ببينيم
فيلم كه تموم شد دستشو انداخت رو شونم و گفت:
– ارشم
– جون دلم
– دوستت دارم
– منم دوستت دارم عزيز دلم

 
نمي دونم چند دقيقه توي چشماي هم ديگه خيره بوديم ولي ناخوداگاه چشمامو بستمو لبامو چسبوندم روي لباش…يه بوسه كوتاه داغ…لپاش گل انداخت و خودشو جمع و جور كرد. دستاشو توي دستام گرفتم و بهش گفتم:
– امروز از بهترين روزاي عمرم بود…چون عشقم پيشم بود… چون تو پيشم بودي…اين محبتتو هيچ وقت فراموش نمي كنم…
– كاري نكردم كه تو خيلي زحمت كشيدي. اگه كاري نداري من ديگه برم
– باشه عشقم خوش اومدي
خلاصه اونروز تموم شد و ما تا چند روز راجع به ابعاد و كيفيت ملاقاتمون حرف ميزديم. يه شب كه شيطونيش گل كرد گفت:
– اون موقعي كه رفتي صورتتو شستي؟
– خوب؟!؟!؟
– من فهميدم راست كردي….خخخخخخخخخ
– ناقلا
اينجا بود كه ديگه سناريو چيني شروع شد… تا مدت ها راجع به پوزيشن هاي مختلف ميحرفيديم و نظر ميداديم. خلاصه دوباره دعوتش كردم بياد خونمون. ايندفعه تا ديدمش بغلش كردم و صورتشو تند تند بوسيدم
– چه خبرته بزار برسم
– دلم برات تنگ شده بود خو
– الهي…
دستشو گرفتم و رفتيم تو اتاقم و من البوم عسكامو اوردم تا بهش نشون بدم. لبه تختم نشستيم و يك ساعتي عكساي قديمي رو زيرو رو ميكرديم و خاطراتشو براش تعريف ميكردم. وقتي كه تموم شد بهش گفتم:
– خوب حالا وقت چيه؟
– فيلم؟؟؟؟؟
– نه ديگه وقت شيطونيه…

 
توي بغلم كشيدمش و باهم روي تخت ولو شديم. توي چشمام نگاه كرد و خنديد…يه خنده طولاني…وقتي خندش تموم شد چشمامو بستم و لبامو روي لباش گذاشتم. دستاشو توي دستام قفل كرده بودمو محكم فشار ميدادم. لبامو روي لباش ميزاشتم و ميبوسيدم… يكم كه اينكارو انجام دادم شروع كردم پشت گردنشو ماساژ دادن و مكيدن لباش. حسابي حشري شده بودم. دستم ناخوداگاه رفت روي سينه اش. چشماشو باز كرد و دستمو گرفت. نگاشو از نگام دزديدو دستشم از دستم در اورد.
پشتشو به من كرد و گفت: من نميتونم ارش. تا همينجاشم زياده روي كرديم.
– اگه بغل كردن عشقت زياده رويه، اگه بوسيدن عشقت زياده رويه اره ما زياده روي كرديم. عزيزم من تورو با تموم وجودم دوست دارم تو تنها كسي هستي كه من عاشقانه به اغوش كشيدمش و احساس كردم يه روحيم در دو بدن. من نميخوام اذيتت كنم فقط…فقط منو از اغوشت محروم نكن كه خيلي بهش احتياج دارم…
– الهي قربونت بشم نميخواستم ناراحتت كنم…فقط من اماديگيشو ندارم همين
دستمو گرفت تو دستاشو بوسيد. منم از پشت بغلش كردم وروي لپش يه بوس كوچولو زدم. اروم اروم موهاشو نوازش مي كردمو براش شعر ميخوندم:
دوستت دارم…دوستت دارم هنوز عشق مني…..

 
يه نيم ساعتي تو بغل هم بوديم و نوبتي شعر ميخونديم. روز خوبي بود احساس كردم عشقمون وارد مرحله جديدي شده…
بعداز اون جريان بيشتر همديگه رو ميديديم و من بيشتر بهش محبت ميكردم
يه بار نصف شب خيلي حرف سكسي زده بوديم زنگ زدم و تلفني ارضاش كردم. از اون روز به بعد مشتاق تر بود ازين حرفا بزنيم ولي تشنه نگهش داشتم تا بياد خونمون.
– ايندفعه بيام خونتون يه كاري دست خودمون ميديم
– تو بيا بقيشو بسپر به من
– من باكرم ميفهمي؟؟؟ دوست ندارم به هيچ عنوان از دستش بدم
– منم اصلا علاقه ندارم ازت بگيرمش! خوب راه هاي ديگه اي هست
– از عقبم اصلا حرفشو نزن كه هم درد داره هم عوارض
– اگه فقط من برات بخورم راضي ميشي؟
– نه!!!!!!!!!……تو اينكارو نميكني!
– چرا ميكنم
– ولي من اينكارو نميكنم حالت تهوع بهم دست ميده
– باشه تو نخور
– پس تو چجوري ارضا بشي
– مگه برات مهمه؟ همش به فكر خودتي
– اااااااااا…..لوس نشو بگو
– ميگم ولي اگه نه بياري نه من نه توها!
– باشه
– لاپايي
– نعععععععععع
– نع و كوفت ميزنمتا
– باشه حالا ببينم چطور پيش ميره
– دهنت سرويس فكر ميكني من واست كم ميزارم؟
– ديگه حالا…باي
– باي

 
فرداش اومد خونمون. ديگه مث دفعات قبل لاس نزديم چون شب قبلش حسابي حرف سكسي زده بوديم هردومون اماده بوديم
بردمش تو اتاق مامانم اينا شالو مانتوشو در اورد و روي تخت دراز كشيد. منم كنارش خوابيدم و شروع كرديم به خوردن لباي همديگه. همزمان از روي تاپش سينه هاشو ميماليدم. معلوم بود كه سوتين نبسته بود. يه خورده كه گذشت تي شرتمو از تنم كندم و بعد تي شرت اونو. سينه هاي سفيد با نوك صورتي…همونطور كه بارها واستم توصيفش كرده بود. شروع كردم به خوردن و مكيدن سينه هاش. حسابي حشري شده بود داشت ناله ميكرد.دكمه هاي شلوار لي شو باز كردم و با كمك خودش از پاش در اوردم. منم شلوارمو از پام در اوردمو از پشت بغلش كردم. كيرمو كه حسابي شق شده بود چسبوندم به كونش و بادستم كسشو از روي شورت مي ماليدم و با دست ديگم سينه هاي لختشو. حسابي ماليده بودمش داشت اب خودم مياومد. تخت باز خوابوندمش و افتادم روش يه چنتا لب جانانه ازش گرفتم و بعدش لبامو پايين اوردم توي گردنش،بالاي سينش و نافشو حسابي مكيدم و بعد لبامو از روي شورت گذاشتم رو كسش. يه خورده با لبام باهاش بازي كردم بعد شورتشو در اوردم.

 
كس سفيدو تپلي بود حسابي عقل از كلم پريده بود دهنمو گذاشتم رو كسش و شروع كردم به خوردن. هم زبون مي زدم هم ميك. ملافه زيرمونو كامل مچاله كرده بود و حسابي عرق افتاده بود. ديگه داشت باصداي بلند ناله ميكرد كه ارضا شد. شورتمو در اوردم و دوباره رفتم پشتش و از پشت بغلش كردم. كيرمو چسبونده بودم به كونش و حسابي خودمو بهش مي ماليدم. سرشو برگردوند و چند تا لب ازهم گرفتيم. هم زمان دستمو بردم زير رانشو پاشو كشيدم بالا. بعدش كيرمو چسبوندم به كسش و پاهاشو بستم. كسش حسابي خيس و گرم بود. در همون حالت چند بار جلو عقب كردم. ديگه طاقت نداشتم زودتر از اونچه كه فكرشو ميكردم ابم اومد و ريخت رو شكمش. باچندتا دستمال شكمشو، كيرمو كسشو تميز كردمو شرتامونو پامون كرديم و مث لش تو بغل هم افتاديم.
تا يه ربع هيچي نگقتيم بعد يه ربع گفتم:
– نازي…زنده اي؟
– اره جيگر…تو فوق الاده اي
– اي جان..
و دوباره لب….كيرم دوباره راست شد. هنوز لخت تو بغل هم بوديم و من حشرم نخوابيده بود
– اين چرا دوباره بلند شد؟
– بازم ميخواد خوب
– تو يه ربع نيس ارضا شدي چه خبرته؟
– دفعه اولمونه ها! اينم بي جنبه است كس نديده!
– من ديگه نميتونم
– باشه پس برام جرق بزن
– چي كار كنم؟
– باهاش بازي كن
– نههههههه
– اره من هنوز حشريم ميكنمتا!
ميخواست از بغلم بره بيرون ديد زورش نميرسه گفت باشه

 
شورتمو در اوردمو بالش پشتم گذاشتم و نشستم اونم اومد بين پاهام نشستو و كيرمو گرفت تو دستش بهش گفتم يه تف بندازه و دستشو بالا پايين كنه. اينكارو كرد اتفاقا خوشش اومد با تخمامم ور ميرفت. اين بار ابم زود نميومد. ده دقيقه گذشت بهش گفتم سريع تر انجامش بده گفت نميتونم.
گفتم پس تماشا كن. خودم گرفتمش تو دستمو يه تف زياد انداختم روشو باسرعت جلو عقبش كردم. داشت با هيجان نگاه ميكرد كه ابم درومد يه مقدارش ريخت رو سينش يه خورده هم پاشيد تو صورتش..
هيچي ديگه سكس مون تموم شد و رفت خونشون. ولي دوستي ما رنگ و بويي ديگه داشت از اون به بعد……

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «تجربه ی بی‌ نظیر اولین سکس»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا