تانگو

تو تانگو باهاش آشنا شدم. چند وقتی بود تو تانگو بودم و هرروز برام 100 تا ریکوئست میومد .. تقریبا به همشون بی اهمیت بودم تا اینکه یه شب خیلی ناراحت بودم و یه پسره بیست و چند ساله یه حرف قشنگ زد و منم جوابش رو دادم و دوستیمون از اینجا شروع شد. خیلی پسره جوکی بود ، طوری که روزی ساعتها باهاش چت می کردم و کلی با هم میخندیدیم. بیست و چهار سالش بود و اسمش سجاد بود ، هیکلشم لاغر اما خوش فرم بود و پوست سبزه ای داشت. و خیلی هم پر رو ، سریع بحث رو سکسی میکرد و منم که خوشم میومد….
 
یه شبمون با حرفای سکسی گذشت و حسابی منو حشری کرده بود. خیلی اصرار داشت منو بیرون ببینه که من میگفتم نه ، چون بچه محل بود و دردسر می شد برام. یه شب وسط حرفای سکسی بهم گیر داد که عکس از سینه هام براش بفرستم و منم قبول نکردم و گفتم اول تو باید بفرستی ، فکر نمی کردم بفرسته و سریع عکس کیرش رو برام فرستاد. منم که دیگه راه فراری نداشتم ، بهش گفتم عکس می خوای یا باهات بیام بیرون ؟ اونم از خدا خواسته گفت بیرون … کلی قول ازش گرفتم که به کسی از دوستاشم این قضیه رو نگه و اونم قول داد ، کلا از این نظر ها بی آزار بود و چشم و دل سیر ولی تو کف من بود… تا اینکه یه روزی رو مشخص کردیم با هم بریم بیرون ، من ماشین رو روشن کردم و رفتم چند تا خیابون دور تر منتظرش که هم زمان رسیدیم و منم ماشین رو پارک کردم و رفتم تو ماشین سجاد. انصافا مثل عکساش خوب بود و جوون و سکسی از یه حرکتش خوشم اومد که تا نشستم تو ماشینش دستشو گذاشت رو رونای پام و میمالوند ، منم رو پام حساس بودم ! (البته رو همه جام حساسم بدبختی) دیگه حرفامون تموم شده بود و دوباره زد کانال سکسی .. که تو خیلی جیگری و منو حشری می کنی و اینا… دیگه دیدش از این حرفاش خوشم اومده ، دستشو انداخت لای پام ، برد سمت بالا و دقیقا رو کسم … داغ داغ بودم و کسمم خیس ، دیگه شل کرده بودم و با صدای ناله داره می گفتم نکن سجاد ، دیوونم کردی..! اونم گوشش بدهکار نبود… گفت دوست داری واقعیشم ببینی ؟ گفتم اینجا ؟؟ گفت آره مگه چیه ؟ که کمربندشو باز کرد و زیپشو کشید پایین و کیرشو در آورد بیرون ، نسبتا” بزرگ بود و دراز ..
 
دستم رو گرفت و گذاشت رو کیرش و منم میمالوندمش … که گفت بخورش ، گفتم نه ، اینجا نمیشه و خطرناکه … انگار هر چی می گفت قانع میشدم … تو اتوبان رفتم پایین و افتادم روکیرش دِ بخور… جووون ، چه کیری بود … دلم می خواستش … زبونم رو دورش می چرخوندم و آروم گازش می گرفتم و میک میزدم ، بالا پایین می کردمش تو دهنم ، عاشق کیرم ، اونم کیره جدید…!! اینقدر خوردم تا گفت داره آبم میاد ، منم اهمیت ندادم و تمام آبش رو خوردم … جووون ، حشرم باز زده بود بالا و حین خوردنشم ارضا شدم… خلاصه اون روز تموم شد و باز هم چت هامون ادامه داشت… دیگه کارمون شده بود ، یه روز در میون میرفتیم تو اتوبان و من براش ساک می زدم و ارضا میشد و منم حال می کردم. از شانس بد من و خودش خونشون خالی نمیشد تا منو ببره اونجا .. تا اینکه یه روز تو چتمون گفت شهلا خونه دادشم اینا چهارشنبه خالیه ، من کلید دارم و می تونیم بریم اونجا و امنه ! منم بدجوری تو کف بودم و قبول کردم ،
چهارشنبه شد و منم تر و تمیز کردم و زدم بیرون از خونه ، سوار ماشینش شدم و رفتیم سمت خونه داداشش… طبقه ی دوم یه آپارتمان ، تا رفتیم تو دیدم باه ! رکب خوردم ! معلوم شد اینجا خونه ی دوستشه و دوستشم تو خونس ، اول گفتم نه ، برگردیم و باز مخم رو راحتی زد.. گفت دوستش اینوره و ما میریم تو اتاق … .
 
منم که دیگه کیر می خواستم و اوکی رو دادم… اول نشتیم و به چایی خوردن و اینا ، رفیقشم حرف می زد و منم خیلی ریلکس که انگار نه انگار اومدم اینجا بدم باهاش حرف می زدم ! تمام مدت چشای جفتشون رو پر و پاچه ی من بود که قرار شد بریم تو اتاق ، با سامان (دوست سجاد) خیلی راحت حرف می زدم و گفتم نیای دید بزنی پشت دراا و خنیدیدم و رفتیم تو اتاق.. یه تخت دو نفره و یه کمد و یه تردمیل تو اتاق بود در رو بست و افتادیم رو تخت … لبای همو می خوردیم ، سریع لباسامو کند و شروع کرد به خوردن سینه هام ، تو اوج لذت بودم ، نفسام بلند شده بود و شلوارمو در اورد و افتاد رو کسم .. چه لیسی میزد … جووون .. چوچولمو میک میزد و منم تک و توک جیغ میزدم و کاهی هم تو فکر سامان میفتادم که الان از شق درد میمیره … من لخت بودم و سجادم باید لخت می کردم .. شلوار و شرتشو در آوردم و بلاخره این کیر رو می خواستم تو آرامش بخورم ، تازه بهم مزه میداد … تا ته می کردمش تو حلقم و در میاوردم ، سیرمونی نداشتم ، ولی دیگه سجاد طاقت نداشت ، گفت بسه که می خوام جرت بدم …. خوابوندتم رو تخت و پاهامو باز کرد و کیره دارزشو کرد توش… جوووون ، همون لحظه ارضا شدم ، تلمبه زدن رو شروع کرد و تمام تنم میلرزید و با دستاش سینه های گندم رو فشار میداد و پاهام رو شونه هاش بود ، دیگه نفسهای بلندم تبدیل شده بود به جیغ و آه و ناله… کارش رو بلد بود … .
 
برگردوندم و به پشت و خواست از کون بکنتم که نزاشتم ، امادگیشو نداشتم و بهش گفتم دوره بعد !! اونم دوباره از پشت به حالت سگی گذاشت تو کسم و عقب و جلو می کرد …گفت داره آبم میاد که کشید بیرون و یه آنتراک دادیم و گذاشت لای سینه هام ، عاشقه این کارم که بزارن لای سینه هام و منم نوکشو بخورم ، با چند تا عقب و جلو کردن بین سینه هام آبش اومد و همه رو ریخت رو گردنم… دیگه نا نداشتم … با دستمال کاغذی آبشو پاک کرد و اومد لبام رو خورد … بهم جون داد… گفت دوره بعدی از کون می خوام شهلا … بعد از چند دیقه از اتاق اومدیم بیرون و منم رفتم دستشویی و سر و صورتمم شستم… اومدن نشستم که سامان برامون آبمیوه آورد ! نشستیم به حرف زدن که سجاد بغلم کرده بود و دستم لای پام بود و نزدیک کسم میمالوند جلو سامان.. گردنمو می خورد و باز حشریم کرد ، باورم نمیشد ! سینه هام رو جلو سامان در آورد و می خورد ، منم لال شده بودم… راستش بدم نمیومد سامانم بیاد دست به کار شه ، قبلا تجربه ی سکس با دونفر رو داشتم.. تو همین فکرا بودم که ……
 
ادامه دارد

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «تانگو»

  1. جووون چه سکسی .دمت گرم خیلی خوب بلدی سکس کنی.اگه طلبه کیر کلفت و حشری هستی من حاضرم باهات سکس کنم .
    09392567505

  2. سلام.منم دوست داشتم با دونفر باشم اما نشده.عالی بود.فقط زودتر ادامشو بفرست.بوس رو لبت.لیلا….

پاسخ دادن به لیلا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا