بچه های گی

سلام دوستان.امیر هستم ۳۵ ساله و مجرد. دیدم از بچه های گی و سن بالا و مخصوصا مفعول کسی از خاطراتش ننوشته برای همین تصمیم گرفتم این خاطره که مربوط به تابستان ۹۶ هستو بنویسم.

سعید از طرف یکی از دوستان قدیمی بهم معرفی شد تا ۲ ماه برای طی کردن دوره کاروزی اش بیاد پیش من و مهمونم باشه.سعید اهل شمال و اون زمان ۲۴ سالش بود و یه پسر به شدت جذاب و البته دختر بازی بود.از همون اول بدجور تو نخش بودم و از اونجایی که چند ماهی بود سکسی نداشتم به شدت حشری بودم.ولی خوب راضی کردن ی پسر استریت به اینکه یه مرد ۳۳ ساله را بکنه واقعا کار سختی بود.

 

سعید عادت داشت شبها با ی شورت بچرخه و از اونجایی که ظاهر عادیه من اصلا شبیه کونی ها نیست،طفلک در مخیله خودش هم تصور نمی کرد که من اینجوری باشم.

ی روز صبح زود اتفاقی دیدم وقتی که خابه، کیرش شق کرده و از لای شورتش دراومده.یه کیر سبزه کلفت و بزرگ و بینهایت شهوت انگیز که منو بدجور دیوونه و شیفته خودش کرده بود.

دوهفته گذشت و یخ رابطه بین من و سعید اب شده بود.ولی هنوز ی ذره هم شک نداشت که من گی باشم و سر حرف کس و دوست دخترو باهام باز کرده بود.تا اینکه یه روز بهم زنگ زد و ازم درخواست کرد که اگر اجازه بده دوست دخترشو بیاره خونه و باهاش سکس کنه.منم بهش اجازه دادم و اون روز تا شب نیومدم خونه تا تنها باشند.شب حدود ساعت ۱۰ پی ام داد که داداش من با دوستم رفتم و امشب دیر میام.رفتم خونه و چشمم به زیر تخت افتاد.به کاندوم پر از اب که توی کیسه فریزر جا گذاشته بود.حس شهوتم به سعید ناخوداگاه گل کرد و رفتم سراغ کاندوم پر از اب کیرش، خیلی حشری شدم و رفتم سراغ دیلدو که هر از گاهی باهاش حال می کردم و حسابی کونمو باهاش باز کردم و خیلی اروم و با انگشت اب سعیدو مالیدم به سوراخم….و باز با دیلدو اونقدر توی کونم تلمبه زدم تا ارضا شدم.حس مفعول بودن برای یه پسر جذابی مثل سعید بینهایت لذت بخش بود و به گفته بعضی ها نسبت بهش احساس ابنه ی شدید پیدا کرده بودم و دوست داشتم یه روز راضی اش کنم که خودش ابشو تو کونم خالی کنه.

 

اونشب شد نقطه عطف حسم به سعید و به این فکر کردم که چه طور سعید و اغفال کنم تا باهام سکس کنه!!

فعلا برای اینکه زیاد طولانی نشه تا اینجای خاطره ام نوشتم ک اگر احساس کردم مورد استقبال قرار گرفت بقیه اش هم می نویسم.

فقط امیدوارم کسایی گه گی نیستند و درک نمی کنند که ماها چه حسی داریم فحش و بد بیراه ننویسند.

اینکه من توی سن ۳۵ سالگی هنوز میل به دادن دارم بخش زیادیش مربوط به خودم نیست.

 

مرسی که خاطره ام را خوندید.

نوشته: امیر

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «بچه های گی»

  1. ای بابا چه ضد حال! بقیه اش رو هم بنویس دیگه! من که واقعا کنجکاو شدم ادامه اش رو بخونم !!!

  2. بابا موندم تو کف ، منم ابنه ایم بقیه رو بگو . البته من حداقل ماهی دو بار میدم و هم سن تو هستم . بگو شاید با هم آشنا بشیم .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا