من حمید هستم و داستانی که دارم روایت میکنم مربوط به همین چند وقت پیش هست که اتفاق افتاد …
***
من کارمند هستم و به لطف خانواده ام یک ازدواج سنتی و یک واحد آپارتمان دارم یک زندگی آروم و کاملاً برنامه ریزی شده داشتم و زنم که اسمش عادله هست خیلی اهل هیجان و شر و شور بود تو فامیل به شلوغی و شنگولی معروف بود و بلعکس من خیلی آروم و بچه مثبت بودم . عادله شدیداً به خودش میرسد و منم دوست داشتم امروزی باشه و همیشه وقتی بیرون میرفتیم جلب توجه میکرد و از اونجا که زیاد اهل گیر دادن نبودن و اعتماد داشتم به عادله خیلی برام مهم نبود حتی یکبار تو رستوران متوجه شدم که یک پسره داره به عادله چشم و ابرو میاد و عادله هم اصلا متوجه نگاه من نبود و البته محل پسره هم نمیداد فقط نگاه معمولی از این داستانها زیاد داشتیم که گیر میدادن ولی خوب اصلاً توجه نمیکردیم هر دو مون و حتی یک خیاط داشت عادله که خودم باهاش میرفتم خیاط مرد بود و البته میان سال خیلی با عادله راحت بود و جلویی من لباس پرو میکرد و خیلی راحت بودن خیلی وقتها هم عادله تنها میرفت خیاطی و این مسائلی به خاطر این بود که واقعا به هم اعتماد داشتیم و در هیچ زمینه ای من کم نمیزاشتم و سکس مون هم عالی بود و عادله بعدش معمولاً بیهوش میشد اینقدر در هفته سکس داشتیم که بعضی وقتها کم میآوردیم هر دو ….. عادله تصمیم گرفته بود بره صبحها که من نیستم کلاس بدنسازی که البته زنانه بود و بعد از مدتی بدنش فوقالعاده شده بود که دیگه وقتی تو خیابون راه میرفتیم خودم حالم خراب میشد چه برسه به مردم همیشه ساپورت و مانتو های باز و تاپ یقه باز و نگاه های سنگین ….
تا اینکه روز زن یک گوشی آیفون ۸ برای خانمم گرفتم و از اونجایی که قبلش فقط اندروید داشتیم عادله مجبور بود هر چند روز یک بار به اپل استور بره و جهت آموزش و این برنامهها بعضی اوقات منم میرفتم که اونجا چند تا پسر خیلی امروزی و بدنساز و فشن کار میکردن . از بس عادله میرفت و میآمد دیگه من خجالت میکشدیم برم …. چیزی که عادله متوجهش نبود این بود که روزی که گوشی رو خریدیم و اثر انگشت و فعال کرده بودیم اثر انگشت من هم سیو شده بود که البته به صورت اتفاقی توی فروشگاه که من یاد بگیرم سیو شده بود …. رفتم و آمد عادله زیاد تر میشد و هر روز هم به خودش بیشتر میرسید وقتی هم من میرفتم باهاش بیرون دیگه فقط کم مونده بود جلوی خودم با چشاشون بخورنش … یک شب که مشروب خورده بودیم و سکس شدیدی داشتیم عادله بیهوش شد و منم اصلاً اهل این نبودم گوشی چک کنم اما از جهت اینکه ببینم گوشی چجوریه که برای خودمم بگیرم داشتم چک میکردم که توی تلگرام یک پیام اومد از اپل استور امید با این من نام باز کردم دیدم عکس یک گل فرستاده و بدون متن اما چیزی که جالب بود پیامهای قبلش بود که احوال پرسی و با لحن کاملاً راحت و چرا امروز نیومدی دلم تنگ شده برات و از این حرفها عرق سرد کرده بودم دست و پامو گم کرده بودم ضربان قلبم اینقدر زیاد بود داشتم سکته میکردم از یک جایی به قبل هم پیامها پاک شده بود …. رفتم اینستا دیدم اصل ماجرا اونجاست تو قسمت دایرکت تمام پیام ها رو خوندم متوجه شدم رابطه یکمی جدی تر از چیزیه که من فکر میکنم اکانت اینستاگرام عادله رو برای خودمم ریختم و اس ام اس وری فای رو پاک کردم و از اون لحظه دائم در جریان پیام ها بودم فردا رفتم سرکار اینقدر حواسم پرت بود که پاشدم از دفتر شرکت زدم بیرون اومد توی یک کافه داشتم روانی میشدم ولی نمیتونستم به کسی راجع به این مسئله چیزی بگم فقط خون دل میخوردم . نمیشد اینستاگرام رو هم هر وقت دلم بخواد چک کنم چون سین میشد و لو میرفت …
شب دوباره چک کردم وقتی عادله خوابیده بود یک خواب سنگینی هم داشت که اصلاً متوجه من نمیشد . اما از دایرکت بگم که متوجه شدم عادله با امید که دیگه کاملاً میشناختمش سکس داشته اونم توی خونه خودم همین امروز که من از شرکت زده بودم بیرون اینقدر حالم بد بود رفتم توی حیاط ساختمون چنان کشتی به دیوار زدم دستم به فنا رفت و از سر و صدا عادله بیدار شد رفتیم بیمارستان و دستم و گچ گرفتیم هرچی عادله گفت چی شده گفتم از دست همکارم بهم ریختم رفتم سیگار بکشم تو حیاط که تاریکی خوردم زمین و دستم اینجوری شد اونم قربون صدقه میرفت و دل میسوزوند تو دلم بلوایی بود میخواستم تیکه پارش بکنم اما جلوی خودم و میگرفتم واقعا نمیدونستم چکار کنم .فردا از شدت درد باید استراحت میکردم ولی از بس داغون بودم رفتم سر کار . که دایرکت عادله شروع کرد به پیام اومدن عادله داشت تعریف میکرد که چی شده که امید گفت بزار بهت زنگ بزنم دیگه متوجه نشدم که چی میگفتن ولی از جایی که من مدیر بخش خودمون بودم و به کسی جواب نمیدادم اومدم از شرکت بیرون رفتم مغازه امید دیدم نیست رفتم خونه دیدم یک مکان که از پروفایل امید دیده بودم مال خودش هست جلوی در هست اینقدر حالم بد بود نمیفهمیدم چکار کنم از جهتی واقعا برام جای سوال بود مگه من سکسم ضعیف هست که باید بره به اون کس بده …. یک ساعت منتظر شدم بالاخره اومد بیرون و خیلی طبیعی سوار ماشین شد و رفت منم زنگ زدم به عادله گفتم چیزی لازم نداری بگیرم گفت نه عزیزم منتظرتم …. نمیتونین تصور کنین که چه حالی داشتم از طرفی عصبانی از جهتی واقعا میخواستم بدونم چجوری سکس داشتن یک وضعیت وخیمی داشتم و از طرفی مطمئن بودم که این زندگی به زودی به هم خواهد ریخت ….رسیدم خونه پرید بغلم و بوسید من و داشت حالم بهم میخورد که الان با این دهن ممکنه چکار کرده باشه فردای اون روز قرار بود بره خونه خواهرش که شب عقیقه پسرش بود برای کمک به سرم زد تو خونه دوربین بزارم اما خوب کجا باید بزارم که دیده بشه بالاخره توی حال یک جایی بین پرده و میل پرده با یک دی وی آر جاسازی کردم که فقط ۴ ساعت درگیر شدم کلا از کار و زندگی افتاده بودم و فکر و ذکرم شده بود عادله و امید . فردای اون روز اومدم خونه شب رفتم سر دی وی آر هیچ خبری نبود و متاسفانه دایرکت هم دیگه پیام نمیدادن و تماس میگرفتن بیشتر چون شبها میدیم گوشی عادله رو …
شب رفتم سر گوشیش چیزی دیدم که به شدت هم شهوتی شدم هم عصبانی … توی واتس آپ برای عادله عکس فرستاده بود اونم از کیرش به در خواست عادله بعدم نوشته بود قربون کیرت بشم که کسم و جر میده چند تا بوس از کیرش که مثل کیر خودم بود .چیزی که خیلی رومخم بود این بود چرا بهم خیانت میکنه سایز کیرش هم که مثل منه چرا مخش خورده عادله … فردا ظهر توی دایرکت امید یک تیکه فیلم سوپر فرستاد گفت فردا اینجوری میکنمت…. متوجه شدم قراره بیاد خونه من توی خونه من زن من و بکنه …..شب شد شروع کرد ساک زدن برام مثل همیشه سکس کردیم اما اینقدر وحشیانه میکردمش میگفت آره همین و میخوام بکوب …. تازه فهمیدم خانم وحشی تر از اونیه که من فکر میکردم تا صبح نخوابیدم رفتم شرکت همش منتظر شب بودم ببینم چی میبینم توی دوربین . بعد از ظهر عادله رفت بیرون با خواهرش من سریع رفتم سراغ دوربین …. داشتم سکته میکردم که قراره چی ببینم امید اومد توی خونه چند دقیقه ایستاده دم در لب گرفتن و داشت با دستش کیر امید و میمالوند ضمن اینکه با یک دامن چسب و یک تاپ و البته بدون لباس زیر یک جنده تموم عیار شده بود توی همین حالت امید دستش رفت زیر دامن عادله از بس داشت ارضا میشد عادله خم شده بود و امید هم داشت میمالوندش. مشکل اینجا بود که صدا نداشت تصویر بفهمم چی میگن این دوتا حروم زاده تا اینکه امید عادله رو بقل کرد انداخت روی مبل شروع کرد به خوردن کس عادله کاملاً معلوم بود عادله داره جلوی دهنش و میگیره صدا نره از خونه بیرون عادله دراز کشید روی مبل امید هم ۶۹ شد روش هر دو داشتن میخوردن واسه هم به شدت هم ساک میزد برای امید … یهو امید بلند شد بدون اینکه دامن و تاپ عادله رو دراره خمش کرد گذاشت تو کس عادله محکم میکوبید توی کوشس اینقدر شدت تلمبه هاش بالا بود که مشخص بود داره کونش بالا پایین میپره …. همین پوزیشن اینقدر کرد عادله رو تا اینکه یهو عادله برگشت نشست جلوی امید همه از امید خالی شد تو دهن عادله ….
ادامه دارد…
بعضی داستانا واقعا ناراحت کنندس،ولی عالی نوشتی ،بازم بنویس اموزنده بود ،شهرام 32 اصفهان یه تک پر از اصفهان میخوام شوهر نداشته باشه یا رضایت داشته باشه ،09022666003