سلام ..من مسلم هستم 27 ساله متاهل و یه پسر خوشکل دارم که 4 سالشه… این داستان که می خوام واستون بگم برمیگرده به 6 ماه پیش که برادر زنم می خواست ازدواج بکنه… واسه جشن ازدواج مجی برادر زنم یه گروه موسیقی که شامل خودم و دو تا از دوستام بودن رو آماده کرده بودیم … بخاط همین مجبور شدم واسه اینکه دو تای دیگه از دوستام از شهر دیگه ای میومدن خونه خودم رو خالی بکنم تا اونا راحت باشن… حالا یکم از قبل تر رو میگم …من از مجردی یه دوس دختر داشتم بنام یلدا که هم سن هم بودم اون دانشجوی تربیت بدنی هم بود و اندامی کاملا حشری داشت که خدایش هم سکس با اونو تو هیچ فیلم سوپری هم نمیشد دید..و حالا ازواج کرده و دست از سرم بر نداشته و میگه دوس دارم کنارم باشی…
خلاصه یه روز قبل از مراسم حنابندون بود که یلدا بهم زنگید و گفت که صبا دوستش که تا حالا هم ندیده بودمش شیشه میکشه منم شوهرم خونست نمیشه اینجا کارشو بکنه میشه یه نیم ساعت دیگه بیایم اونجا … منم که صادق و مسعود پیشم بودن هر دوی اونا اهل مواد هم بودن دور از جون شما (البته شیره یا تریاک میکشیدن دوستام نه شیشه) من اجازه دادم که بیان و نیم ساعت به سرعت گذشت و یلدا و صبا با ماشین یلدا اومدی دم خونه زنگ زدن و در رو وا کردم هر دوی اونا اومدن بالا…. صادق که بیشتر اهل حال بود تو این جور مورد ها با صبا جور شده بود مسعودم که طبق عادت همیشه خودش نمی خواست کسی از دستش بپره مالیده به صبا و از دم کونش جم نخورد تا حدی که پایپ صبا رو شکست و واسه همین از چراغ های اضافه ی 405 من استفاده کردن… منم که با تعریف هایی از یلدا واستون گفته بودم باید بدونید رو مبل دو نفره در حال لاس زدن بودیم … تو همین حال اوضاع بودیم که یلدا که همیشه پایه بود گفتم که صبا اهل حال هم هست یا نه اونم با لبخندی جانانه ای گفت صبا اهل همه چیه …بهش گفتم یلدا میشه هر دوتون رو با هم بکنم دوس دارم دوتایی بگاهمتون… گفت کارش تمام بشه بهش میگم اما بشرطی که صادق و مسعود برن بیرون تا کارمون تمام بشه ..و بهش قول بدی اگه عین الان جا نباشه بزاری بیاد پیشت بکشه… من که قبول کرده بودم رفتم با یه ترفندی که مخصوص خودم بود صادق و مسعود و دک کردم و در جا رفتم تو اتاقی که صبا و یلدا نشسته بودن باور کردنی نبود واسم یلدا رو همیشه میکردم دیگه واسم تکراری بود اما اینبار کنار یه کس توپ تر از خودش که بود منو میخ صحنه لاس زدن یلدا و صبا کرده بود …شایدم دلیلش هم این بود تا حالا از نزدیک ندیده بودم دوتا زن با هم لاس بزنن…
یه 10 دقیقه در حال در آوردن لبلس هام بودم و تماشای سکس زیبای یلدا و صبا که انگار دارن فیلم پر میکنن ..اینقدر با احساس کس و کون هم رو میخوردند… کنار تخت پسرم ایستادم تکیه داده بودم که صبا رو دست و پا یلدا حشری تر از منو کنار زد و اومد و بدون دست زدن به کیرم اونو کرد توی دهنش ..سه چهار باری خورده بودش که یلدا اومد سر پا کنارم دستاشو حلقه کرد دور گردنم سینه هاشو می مالوند به به صورتم و منم که از کل صحنه حشری شده بودم با زبونم هر جایی از سینه هاشو که میشد می خوردم : همین خوردن تا 5 یا 6 دقیقه ادامه داشت که یلدا هم قبلش ی چشمک بهم زده بود رفت و شروع کرد به ساک زدن کرد هی میگفت واسه مسلم من بایستی اینجوری ساک بزنی کسو .شاید 3یا4 دفعه اینو میگفت که صبا رفت ر و تخت دراز کشید و با دوتا انگشتش با دست راستش خودشو می مالنوند 10 دقیقه هم یلدا کیرم رو خورد و سوراخ کونم رو حسابی لیس زد و بعد دستم رو گرفت بردم سمت صبا پهن شده روی تخت که بدن سبزه با سینه های اناریش و مو های فر خوشکلش منو یاد ماری تو xxl می انداخت همیشه دوست داشتم بکنمش .با دیدن این صحنه دمای بندنم خود به خود 30 درجه بالاتر رفت .. خم شده بودم رو کس صبا که یلدا کیرم رو کرد تو دهنش و بعد خیس کردنش کرد دم کس صبا ولش کرد تا با تلمبه های معروفم بکنمش تو … کیرم که رفت تو کس صبا چشای دورشت صبا خمار و حشری شدن و تلمبه دومی و سومی یواش یواش تندتر دهمی و برو بالاتر چنان تو کسش میکردم و دستام رو دور گوشاش حلقه کرده بودم
با انگشت شصت هر دو دستم با لب و زبونش بازی میکردم گاهی تف مینداختم تو دهن خیس و کوچیکش که هر کی نمیدونست و میدید میگفت داره زور گیرش میکنه …. رب ساعت بیشتر از تو کس گذاشتن صبا رد شده بود که یلدا منو با حلقه کردن دستاش دور کمرم به طرف دیگه ی تخت انداخت و شروع به لیسیدن موهای سینم کرد و بعد اینکه کیرم رو 8 دفعه ای کردم تو دهنش اونو که جونش از پشت بود خرکی خوابندم و با تفی که با شدت ریختم رو سوراخ کونش سر کیرم رو گذاشتم تو کونش با آخ خ..خی … جونم اولی تلمبه رو با سرعت نور شروع کردم من میکردم و یلدا فقط میگفت ام .ام ام .آخ خ خ خی بکن بکن ../ صبا که خودش از حشر داشت میمرد دس به کس صدایی بیشتر از یلدا رو از خودش سر میداد و هی میگفت جان من آبت نباد منم هنوز کیر می خوام مسلم جان من نیاد میمیرم ها … منم که خدایش کم آورده بودم فقط هی سعی میکردم به خودم تلقین بکنم که آبم زود نیاد .. / یه خورده که احساس کردم یلدا داره جر میخوره و منم کیرم داشت هشدار میداد کیرم رو کشیدم بیرون و خودم رو ول کردم بین یلدا و صبا رو کمر دراز کشیدم.
صبا که از فرط حشر داغ کرده بود خودشو انداخت رو کیرم و شروع کرد به خوردن کیرم و تخمام همین جور که داشتم نگاهی به صبا میکردم و خودم رو کنترل نگاهم به یلدا خورد که ارضاع شده بود لشت و خمار رو سینه خوابیده بود همش میگفت جونمی بخدا … فدات بشم من چشام .. تو این هین و بین صبا اومد کیرم رو ستون خیمه ی دو لنگ پاهاش کرد و کیرم رو آروم با فشار خودش وارد سوراخ کونش کردبعد کمی آروم تکون دادن خودش جا خوش کردن کیرم تو کسش آروم خودش رو انداخت رو سینم و گفت بکن .تو کن تو یلا عین یلدا بکنم منم که دیگه حشرم غیر کنترل شده بود دو تا لنبه درشت اونو وا کردم با دستام و خودم رو با سرعت بالا و پاین میکردم 4 دقیقه شد که بع کیرم از مونش در اومد و بخاطر اینکه حشرم بالا زده بود کردمش تو کسش و صبا هم شروع به لبام خوردن کرد و بعد 7 یا 8 دقیقه بعدش اونم که با صدای بلندی آه میکشید و لبام رو بشکل گاز کرفتن میخورد نشون داد که ارضاع شده و منم که داشتم می ترکیدم خودم رو از زیر پاهاش کشیدم کنارو رفتم بالای سر هر دوشون که دقیقا موازی هم خوابیده بود با دو سه بار جق زدن آبم رو ریختم رو سر و صورت هر دوی اونا و بعت زانو زدم و افتادم رو تخت از فرط بی حسی … یلدا و صبا هم که گفته بودن سکس به این توپی تا حالا نکرده بودن بعد دوش گرفتن و قبل اومدن صادق و مسعود فرستادم رفتن ولی پس فردا هم یلدا و هم صبا البته به همراه مهسا دوست جدیدشون رو هر سه نفری کردیم که داستان گاییدن مهسا رو هم تو سکس داستان بعدی میخونید … سایه سکس بازان مستدام
نوشته: مسلم