کس دادن بخاطر شرط بندی

شرط رو باخته بودم و هر جور که بود باید اون کار رو میکردم. خیلی سخت تر از اون چیزی بود که فکرشو میکردم….باید به دوست نوید، شوهرم کس میدادم…آخه چطور ممکنه؟ به خاطر یه شرط ساده؟ البته بگذریم از اینکه منم شرط گذاشته بودم که در صورت باختن شوهرم اونم باید خواهر منو میکرد ولی به هر حال اون خواهرم بود و نه دوستم…..چاره ای نداشتم….قرارمون هم این بود که نوید دوستش رو خبر کنه و خودش هم بره قایم بشه و من هم فرهاد دوستشو تحریک کنم و خلاصه بهش کس بدم و نوید هم تماشا کنه و اینجور که خودش میگفت حال کنه.زنگ رو که زدن من رفتم دم در و در و باز کردم….فرهاد تا چشمش به من افتاد که با دامن کوتاه و یه تاپ لختی اومدم درو باز کردم جا خورد…ولی به روی خودش نیاورد و گفت:”سلام طاهره….خوبی؟” منم گفتم:”سلام.بیا تو….”.فرهاد یکی از نزدیک ترین دوستای نوید بود و سالها بود که همدیگرو میشناختن. وقتی اومد و درو بستم بهش گفتم چیزی میخوری برات بیارم؟ اونم گفت نه و رفت نشست تو هال مثلاً منتظر نوید.

منم رفتم کنارش نشستم و یه لبخند معصومانه ای زدم و دیدم که نوید داره یواشکی ما رو میپاد.قلبم محکم داشت میزد و نمیدونستم چیکار کنم.فرهاد پرسید “نوید کو؟” منم صدامو یه کم سکسی کردم و گفتم:نوید براش کار پیش اومد و رفت بیرون.بهم گفت که بجای اون ازت معذرت خواهی بکنم”….فرهاد هم دستپاچه شد و بلند شد و گفت:”خب پس…چیزه…منم چون کار دارم باید برم…سلام منو به نوید برسون”…..دقیقاً بالای سر من بود و من یه کمی که دولا میشدم میتونست قشنگ منظرهء پستونام رو جلو چشماش داشته باشه….برای همین یه کمی سرم رو آوردم جلو تر و همونطوری که نشسته بودم بهش گفتم حالا چه عجله ایه.من گفتم اگر میشه یه دقیقه بمونی و یه نگاهی به تخت نیلوفر(دخترم) بندازی…چون یکی از پایه هاش لق شده.داشتم قشنگ میدیدم که کیرش داره بزرگ و بزرگ تر میشه.خودشو کنترل کرد و گفت “ها…باشه….اوکی”…منم خندیدم و بلند شدم که بریم سمت اتاق دخترم…دوست نداشتم با دوست شوهرم رو تختخواب خودمون سکس داشته باشم….میدونستم که برخلاف شرطمون بود ولی حالا اینجا من بودم که تصمیم میگرفتم و نوید رو در مقابل عمل انجام شده قرار میدادم و از این بابت خوشحال بودم.

وقتی وارد اتاق شدیم حس کردم که نوید هم تا پشت در اومد….فرهاد یه نگاهی به تخت انداخت و گفت: کدوم پایهء تخت؟ منم تا موقعیت رو مناسب دیدم سریع دامنو درآوردم و چون شرت کلاً پام نبود کوسم رو در معرض دید گذاشتم….البته چون پشت سر فرهاد بودم اون ندید که من دارم لخت میشم و وقتی برگشت و دید من نیمه لخت جلوش ایستادم زبونش بند اومد.تا اومد حرف بزنه بهش گفتم:ششش.ساکت باش.چیزی رو که باید یه نگاه بهش بندازی و درست بکنیش اینه” و دستمو گذاشتم رو کوسم. رفتم رو تخت و نشستم….اونم اومد جلو و فهمیدم که درست داریم پیش میریم…..یه لبخندی هم زد و دستشو گذاشت رو شونه ام و منم زیپ شلوارشو کشیدم پایین و از تو شرتش دستمو گذاشتم رو کیرش که داغ بود ولی شل بود…..وقتی آوردمش بیرون دیدم اونقدرا هم که فکر میکردم بزرگ نیست.یه ذره جا خورده بودم. ولی برام مهم نبود….مهم این بود که شرط رو باخته بودم و باید به فرهاد کس میدادم!برای همین کیرشو گرفتم و شروع کردم به مالوندن و خوردن و براش یه ساک اساسی زدم. بعدش هم فرهاد لباسشو درآورد و منم تاپمو درآوردم.فرهاد طاقباز رو تخت دراز کشید و از من خواست کسمو بذارم رو دهنش و خودمم برم سمت کیرش….منم براش میمالوندم و میخوردم که یهو حس کردم یه چیز نرمی رو کسم کشیده شد…..واااااای..تمام تنم به لرزه افتاد…..زبون فرهاد رو کسم بود و آروم آروم داشت رو چاک کسم بالا پایین میرفت و منو دیوونه میکرد….تو این بالا پایین رفتنا هر بار که به چوچوله ام میخورد من یه آه کوچیکی به طور ناخودآگاه از دهنم در میرفت….خیلی دوست داشتم سر و صدا نکنم چون یه جورایی بدم میومد که نوید هم داره ما رو میبینه و فکر کنه من دارم خیلی حال میکنم….ولی نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم ….حسابی حشری شده بودم. فرهاد که حسابی کسمو خورد و خیسش کرد ازم خوست که بلند شم و به پهلو بخوابم….تا این کار و کردم اونم سریع پای راستمو داد بالا و کیرشو گذاشت دم کسم……آروم آروم کرد تو کسم و من تازه فهمیدم کیر یعنی چی…اون چیزی که تو دهنم گذاشته بودم یک سوم این چیزی نبود که الان تو کسم بود……فرهاد هم آروم آروم هی کیرشو میکرد تو کسم و من با خودم داشتم فکر میکردم چرا این کیر انقدر بزرگه که این همینطور میکنه تو کسم و تموم نمیشه!

فرهاد هم بعد از اینکه کاملاً کیرش رو تو کسم برد و تا دسته کرد تو یه فشار کوچیکی داد که منو دیوونه کردو جیغم رفت هوا…..تا حالا هیچ کیری تا اینجا تو کسم نرفته بود تو و فکر اینکه این تازه از پشت داره منو میکنه و پوزیشن خوبی برای تا ته کردن نیست داشت دیوونه ام میکرد…..فرهاد هم از حالت دراز کش دراومد و به حالت نیمه ایستاده شروع کرد به تلمبه زدن و با هر بار فشار کیرش تو کوس تنگ من، من به آسمونا میرفتم و برمیگشتم. تا حالا هیچ کیری تو کووووووسم انقدر بهم حال نداده بود و همینطور که جلو تر و جلوتر میرفتیم من بیشتر حس میکردم که دارم به ارگاسم میرسم….فرهاد همینطور داشت منو میکرد و قربون صدقه کوس تنگم میرفت…..بهش گفتم:”آها…..همینطوری….بکن…..بکن منو…..دارم میام….ادامه
بدهههههههههه….وااییییییییییییییی….جووووووووووووون……محکم…..آهااااااااااااااااا…..آآهاااا…..وااااااییییییییییییییی….” وبه ارگاسم رسیدم…داشتم از خوشی میمردم…….چه کیفی کردم….ولی بازم دوست داشتم اون به کارش ادامه بده…..فرهاد هم میدونست باید چه کار کنه.

برای همین هم کیرشو درآورد و خوابید رو تخت و بهم گفت برم رو کیر گنده ش بشینم….منم عین یه اسیر اطاعت کردم و رفتم روش و آروم کیر خوشگل و نازش رو گذاشتم دم کسم و با دست نگهش داشتم و آروم آروم نشستم روش ولی وقتی تا ته رفت تو باز دوباره حس کردم دارم رویا میبینم……مگه میشه کیر کسی تا این اندازه بزرگ باشه؟ بالاخره من به غیر از شوهرم با چند نفر دیگه هم سکس داشتم و کس و کونم رو از کیر خیلیا پر کردم ولی این فرهاد کیر گنده یه چیز دیگه بود. حسابی که کیرش رفت تو کسم منم خم شدم روش تا اون بتونه تلمبه شو بزنه و کیر گنده شو تو کس تنگ من عقب جلو کنه….از زور درد و خوشی داشتم میمردم….به خصوص که همزمان با این کارش پستونام حسابی بالا و پایین میشد و میخورد به لب و دهن فرهاد که زبونش رو هم درآورده بود تا اونا رو بلیسه…..برام دیگه مهم نبود که نوید داره نگاه میکنه یا نه…مهم این بود که من داشتم حال میکردم و با این کیر گنده داشتم زندگی دوباره میگرفتم. تلمبه زدنای فرهاد همراه با مالوندن من بود رو قسمت بالای کیرش و اینجوری چوچولهء من هم میتونست حسابی من و تحریک کنه….گاهی اوقات هم پشمای بالای کیر فرهاد میگرفت به چوچوله م و منو دیوونه تر میکرد و فرهاد هم با کیرش داشت منو میکرد و میکرد و جرم میداد……حس کردم کیرش تا توی شکمم داره میره و به دل و روده م میخوره ولی همزمانی این برخورد کیر با ته کسم و مالش چوچوله م با پوست بالای کیر فرهاد حسابی حشریم کرده بود و داشتم برای بار دوم ارضا میشدم…..و طولی نکشید که دوباره حس کردم دارم منفجر میشم و تمام بدنم داره میلزره….این بار بر عکس بار اول مدت ارگاسمم خیلی کوتاه تر بود ولی ناخودآگاه و غافلگیرانه.

بعد از اون فرهاد منو بلند کرد و کاری کرد که تا حالا ندیده بودم و تجربه هم نکرده بودم.بالش رو از رو تخت برداشت و گذاشت پای تخت و جوری سرم رو گذاشت رو بالش که کسم بیاد روی تخت و بتونه باز هم کیر گنده شو بکنه تو کوس تنگ و پاره پورهء من……اولش احساس کردم خیلی زود گردن درد میگیرم ولی وقتی دوباره طعم داغ و شیرین کیر فرهاد رو تو کسم حس کردم تمام فکرا از سرم رفت بیرون و پاهامو تا اونجایی که میتونستم از هم دور کردم و کیر فرهاد رو تو کوسم جا دادم. همینطور ادامه پیدا میکرد این سکس ما و من یه لحظه نوید رو پشت در اتاق دیدم که داره ما رو نگاه میکنه و دستش هم رو کیرشه….فکر میکردم دیدن این صحنه ها بیشتر از اینکه حشریش کنه باعث حسادتش بشه ولی دیدم شوهرم با دیدن منظرهء کس دادن من به دوست صمیمیش خیلی داره حال میکنه. فرهاد هم همینطور به کارش ادامه میداد و انگار قصد ارضا شدن نداشت……بهش گفتم:” حال میکنم که زود آبت نمیاد” اونم گفت” حیفه….تا حالا سه بار داشتم میومدم…..ولی حیفه این کسه که به این زودیا ولش کنم”…خواستم بهش بگم “بازم میتونی منو بکنی” ولی حس کردم شاید بهتره بعداً این حرفو یه موقعی بهش بزنم که نوید بینمون نیست! یا بهتر بگم پشتمون نیست…برای همین گفتم:” بکن…بکن….جرم بده…..همهء کسم مال توئه…..آبتو میخواد…کس من آب کیر تو رو میخواد بخوره”…انگار گفتن این جمله ها حسابی حشریش کرده بود چون کیرشو درآورد و سر کیرشو فشار داد تا آبش نیاد و گفت: “بیا خانوم…اینم بار چهارم……ولی من تا تو رو از پشت نکنم ول کن نیستم” منم همونطور که بر میگشتم تا اون بتونه از پشت منو بکنه

بهش گفتم:”هر جور دوست داری بکن……کس من آب تو رو میخواد” فرهاد هم کیرشو گرفت تو دستش و اومد پشت سرم و لای پام رو باز کرد……انگشتشو گذاشت لای چاک کسم و شروع کرد بالا پایین کرد که خودش حسابی بهم حال داد و بعدش هم با دو تا انگشتش سوراخ کسم رو باز کرد و کیرشو کرد تو کسم…..این بار اونقدر محکم کرد که دادم رو بلند کرد…..هم دردم اومده بود و هم داشتم حال میکردم…..اونم حسابی میکرد و میکرد.

یهو حس کردم کیرش داره قلمبه میشه و باد کرده…..حالا هم کلفت تر از قبل بود و هم دراز تر و یه حسخاصی بهم دست میداد…..داشتم دوباره ارضا میشدم…..فرهاد محکم تر و محکم تر کیرشو میکوبوند ته کسم و من جیغ میزدم و لابلای داد و بیداد خودم آه و اوه فرهاد رو هم میشنیدم….بدنم داشت میلرزید و دوباره ارگاسم اومده بود سراغم که حس کردم کسم داااااااغ شده…..آره….آب فرهاد زده بود بیرون و با هر بار فشار فرهاد هم کیرش کسم رو نوازش میداد و هم من بیشتر حال میکردم و هم مدت ارگاسمم بیشتر میشد و هم اینکه این آب کیر داغ داشت منو حشری تر میکرد….یه جوری که نمیتونستم چیزی رو ببینم…چشام سیاهی میرفت و حرکت خون تو رگهای سرم رو قشنگ حس میکردم……مدت ارضای فرهاد اگر حدود ده تا پونزده ثانیه طول کشید و همراه بود با نزدیک به هفت بار جهش آب کیرش برای من نزدیک به یک ساعت طول کشید….انگار همه چیز حرکت آهسته شده بود و کس بیچارهء من وقتی ظرفیت اون همه چیز با هم رو تو خودش نداشت همزمان با بیرون رفتن کیر فرهاد از کسم بیشتر آب کیرش رو هم از خودش داد بیرون…..حس کردن آب کیر فرهاد که از لای پام داشت میرفت پایین و لای رون هامو قلقلک میداد لذتی داشت که باعث شد سرمو بیارم پایین و همونطور کونم رو تو هوا نگه دارم تا هر چقدر آب قرار تو کسم بمونه،بمونه و هر چقدر هم که باید خارج بشه، بریزه بیرون….البته نگران ملافهء تخت دخترم هم بودم….ولی مهم نبود…..عوضش میکردم…تازه اون خودش به زودی همچین چیزایی رو رو همین تخت تجربه خواهد کرد و اون روز از اینکه زنه و میتونه تا این اندازه از وجود یه کیر گنده تو کوسش لذت ببره خدا رو شکر میکنه.پایان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا