ما تو یه مجتمع مسکونی چند طبقه زندگی میکنیم که بغیر از خودمون یه خانواده ایرانی دیگه هم زندگی میکنن. دوستم رضا با مامانش و یه برادر کوچیکتر که مدرسه میره. خونه ما هم اکثرا خالیه چون همه از صبح میرن سر کار تا عصر که بر میگردن، فقط من هستم که اگر دانشگاه نداشته باشم خونه میمونم. رضا البته دانشجو نیست و کار میکنه ولی خوب تنها دوست من تو این منطقه است. مادر رضا یه زن تقریبا ۴۰-۴۵ ساله کوچک اندام هست که البته با اینکه سنش رو به ما نمیگه ولی هم خوب مونده و هم خیلی بدن سفيد و جاافتاده و سکسی و خوبی داره…
شوهرش يک دکتره که تو ایران زندگی میکنه و ترجیح داده نیاد خارج، حالا چه مشکلی داره نمیدونم ولی خوب زنش هم اینجا به خودش بد نمیگذرونه و پولهای شوهرش رو قشنگ خرج میکنه و حالش رو میبره. آشنایی ما با این خانواده زیاد قدمت نداره و تقریبا از یکی ۲ ماه پیش شروع شد که ما اومدیم تو این ساختمون. حالا این مقدمه کوتاه رو داشته باشین تا امروز صبح که این اتفاق که براتون گفتم پیش اومد.
امروز دانشگاه نداشتم و خونه مونده بودم. ساعت حدود ۳ بعد از ظهر بود که دیدم در میزنن، در رو که باز کردم دیدم مامان رضا ست، دنبال رضا اومده بود، میگفت رضا امروز خونه نبوده و موبایلشو جاگذاشته، زنگ هم که زده فهمیده که سر کار هم نرفته..فکر میکرد شاید پیش من باشه. مامان رضا بخاطر مشروب خوردن زیاد با رضا مشکل داشت، ولی خوب حالا ما کاری به اون قسمت ماجرا نداریم… همینجور که پشت در ایستاده بود و حرف میزد فهمیدم احتمالا بعد از ناهارش دوباره یه مشروب مفصلی هم خورده. تقریبا ملنگ بود و لپّ هاش گٔل انداخته بود. یه تی شرت زرد با یه دامن مشکی تنش بود که از روی تی شرت میتونستم نوک ممه هاش رو ببینم و معلوم بود که سوتين نبسته. یک لحظه چشمم به ساق پاهای سفیدش افتاد که با ناخنهای لاک زده قرمز از زیر اون دامن حریر مشکی خود نمائی میکرد.
هر فکری بغیر از آوردنش تو و کردن یه همچین لعبتی تو این وقت روز که هیچکی خونه نبود و خود زنه هم مست و ملنگ بود، خریت محض بود. بهش تعارف کردم که بیاد تو. اول گفت نه، ولی وقتی خواهش کردم که حالا اگه میشه بیاین تو يکی دو تا پیک مشروب هم با من بخورین، پاش سست شد و اومد تو. من وقت مشروب خوردن باهاش رو نداشتم و باید هرچی زودتر ردش میکردم میرفت، خودش هم به اندازه کافی مست بود… همینکه اومد تو و در رو بستم، راهنمأیش کردم به سمت اتاقم… اومد دنبالم، به محض اینکه در اتاقم رو بستم، از پشت دوتا شونه هاش رو گرفتم و گفتم، وای مامان رضا خیلی خوش اومدین. یه خنده ای کرد و یه کم رفت جلو، گفت این مشروبت کجاست؟ ایندفعه یه کم بیشتر بغلش کردم و گفتم الان برات میارم، شما که از ما جلوتر هم هستین مثل اینکه، چه بوی خوبی هم میدین… و در حین گفتن این جمله، سرم رو بردم کنار گوشش و گردنش و طوری که لبم به گردنش بخوره بوش کردم و گفتم، هوم مم م چه بوی الکل خوبی هم میدین…
تقریبا راه فرار نداشت، دوتا شونه هاش رو گرفته بودم و از عقب چسبیده بودم بهش. با دوتا دستش سعی داشت دستای منو از رو شونه هاش برداره، ولی خوب زیاد زور نمیزد. گفت، نکن.. چیکار داری میکنی؟ دیگه کار از کار گذشته بود… با دست چپم دور سینه اش حلقه زدم و با همون دست بازوی دست راستش رو محکم گرفتم… تقریبا قفل شده بود تو بغلم.. دست راستم آزاد بود و داشتم باهاش شکمش رو میمالیدم و همزمان گردنش رو ماچ میکردم. از روی دامن یواش یواش دستم رو بردم پایین و تا وسط پاش و کوسش رو از روی دامن گرفتم. تو بغلم وول میخورد و ناله میکرد و هی میگفت چیکار داری میکنی..توی همون حالت دستم رو بردم زیر دامنش و مستقیم رفتم تو شرتش. انگشت وسطم تو کوسش بود و کسش رو چنگ می زدم . خودش هم دولا شده بود و کونش چسبیده بود به کیر من که یه شورت و شورتک نخی بیشتر پام نبود…دیگه دست چپم هم آزاد شده بود، دوتا دستش رو گذشته بود لب ميز…
در حالی که تقریبا به طور کامل تو بغلم قلاب شده بود، با دست چپم از زیر تی شرت سینه هاش رو میمالیدم، با لبم گردن و گوشش رو میخوردم و با دست راستم هنوز تو شرتش کسش رو چنگ میزدم.. دیوونه شده بود و فقط ناله میکرد.. تو همون حال شورتک و شرتم رو با هم در آوردم و بدون اینکه دامش رو در بیارم، شرتش رو از همون زير تا زانو کشیدم پایین، موهای کوسش حسابی عرق کرده بود. از پشت دست انداختم لای قاچ کونش و مستقیم رفتم سراغ س
وراخ کونش.. دامنش رو گرفتم بالا و با دست راستم کیرم رو که داغ و آماده انفجار بود با آب دهنم خیس کردم و گذشتم لای پاش.. با انگشت اشاره سوراخ کونش رو پیدا کردم و سر کیرم رو گذشتم دم سوراخ کونش… مامان رضا همینطور ناله میکرد و نه، نه میکرد…سر کیرم آهسته با یه فشار رفت تو.. گرمای کونش رو با تمام کيرم حس میکردم ، عرق لای پای مامان رضا و آب اولیه کیرم محیط رو داغ و لزج کرده بود…
کیرم آروم آروم تا آخر سُر خورد و تا ته رفت توی کونش… مامان رضا نفسش بند اومده بود و فقط آه و ناله میکرد…مثل عقاب چسبیده بودم بهش و شروع کردم به عقب و جلو کردن و کوبیدن روی اون کون سفید و خوشگل …آبم داشت میومد.. برام دیگه اهمیتی نداشت.. با فشار تمام آبم رو ته کونش خالی کردم.. دوتا مون یه آه عمیق کشیدیم… مطمئن نیستم ولی فکر کنم اون هم ارضا شده بود…شاید نزدیک به یک دقیقه تو همون حالت بودیم که کیرم یواش یواش از سوراخ کونش اومد بیرون… برش گردوندم و یه ماچ اساسی از لبش کردم و موهاش رو نوازش کردم و تو گوشش گفتم خیلی باحالی…. صورتش گل انداخته بود و لپ هاش قرمز شده بود..لبخند رضايت و برق چشماش ميگفت که خانوم هم حسابی حال کرده… اون که رفت دستشویی، ولو شدم رو تخت و یه سیگار روشن کردم…
نوشته: نیمو
کاش من جای اون خانم بودم یکی منو میکرد سفت و محکم بچه ها من الان کیر میخوام کیر منو که میشناسید؟
بیا بهت کیر بدم
حسابی اماده هست
بزنگ در خدمتت هستم 33 سالمه. 09906449024
عزیزم طلبه کیر خوب هستی در خدمتم شمارم 09351595415
نه عزیزم. کجایی که من فداتم. به راه تماس از خودت بده
خانوم شعباني من ٤٣ سالمه، بكن حرفه اي، اگر خواستي ايميل بده لطفا[email protected]
سلام دوستداشتی ایمیل بزن [email protected]
09917778851 خانم شعبانی بزنگ
سلام خانم شعبانی من هستم بیام
کاش یی خانم سفیدی کونی گیری ما بیاد
سلام خانم شعباني هر جاي ايران باشي من ميام زنك بزن منتظرتم 09357649674
خانم شعبانی پیام بده وات ساپ
09393491635