جمیله و من ده ماه بود ازدواج کرده بودیم و بیشتر روابط ما کامل و خوب بود.سلیقه ما در موسیقی و فیلم و ورزش مثل هم بود و تفاهم جالبی داشتیم. سکس هم همیشه کامل بود و هیچ مشکلی در روابط رختخوابی ما نبود. البته من همیشه حس میکردم او کاملا لذت نمیبرد و ارضا نمیشود.البته همیشه جوری بود که انگار به ارگازم نزدیک میشود ولی تا سر و صداش بالا میرفت من تحمل نمیکردم و آبم میآمد.به خصوص زمانی که چوچوله هاش رو لیس میزدم و از بالا تا پایین با زبونم بازی میکردم. عضلات دور نافش منقبض میشد و خودش رو میکشید بالا و جیغ میزد. همون لحظه بود که من خودم رو خراب میکردم.کیر رو تا ته فرو میکردم تا جایی که جا داره بره تو و فشار میدادم تا صداش در بیاد. اما اون حالی که باید بهش میدادم غیر ممکن بود.
از اون زمان بود که به فکر افتادم اون رو با یه کیر بزرگ تر ببینم و واکنش اون رو تصور میکردم.اوایل یه فکر معمولی بود ولی هر چی جلوتر میرفتیم جدی تر میشد.حتا به فکر روشهای بزرگ کردن کیر هم بودم ولی همه کلاه برداری بودند.تو رویاهام تصور میکردم کسی غیر از من اومده و جمیله نمیفهمه من نیستم و ترتیب اون رو میده.اما از کجا میشد با کسی این موضوع رو مطرح کرد و از کجا میشد همچین چیزی پیدا کرد؟ نمیشد برم به یکی بگم بیا زن منو بکن.اگه به دوستام میگفتم با توجه به زیبائی و بدن زیبای جمیله با کله میومدن ولی نمیشد. میرفتن آبر وحیثیت منو می بردن.
ماه قبل بود که ممد دوست دوران دبیرستان من زنگ زد و گفت داره میاد ماموریت شهر ما و خوشحال میشه منو ببینه.یادم بود تو مدرسه اون تنها کسی بود که میتونست دختر تور کنه و همه جا معروف بود. حتا دخترها در مورد کیر بزرگ اون حرف میزدند. تو فوتبال یه بار توپ خورد تو تخمش و وقتی خواست شاش کنه همه کیرش رو دیدن و بهش میگفتیم خر کیر.
وقتی اومد شب خونه ما تعریف کرد که زنش تازه ازش جدا شده و از اخلاق بدش میگفت. حتا گفت کسی مثل جمیله میخواسته که گیرش نیومده.منم به شوخی گفتم بیا اینو وردار ببر من راحت شم. جمیله هم خندید و اون به شوخی میگفت زنش بعد از ازدواج ۲۰ کیلو زیاد شد و کلی شوخی کرد. جمیله قول داد تلاش میکنه تو دوستاش کیس مناسبی پیدا کنه که به اون بخوره.اما اونا هم یه طورایی لوس بودن و به دل اون نبود.
مدت سه روزی که ممد خونه ما بود من همش به تئوری خودم فکر میکردم و یه شب چشمهای جمیله رو بستم و گفتم حالا تصور کن ممد داره تو رو میکنه. وسط کردن حس میکردم داره بیشتر حال میکنه. موضوع رو بارها کشیدم وسط اما جمیله حرفی نمیزد و به روی خودش نمیاورد.
یه شب به ممد گفتم تا نرفتی میخوام یه چیزی ازت بپرسم. تا گفتم حاضری جمیله رو بکنی چشم هاش گرد شد. با تعجب ذل زده بود به من و آب دهانش رو قورت میداد.بهش نقشه خودم رو گفتم و اون بازم باورش نمیشد. اما از خداش بود فرصتی مثل این پیدا کنه.
نقشه این بود که ممد توی اتاق بغل منتظر باشه،من چشمهای جمیله رو ببندم و ممد بیاد جای من اونو بکنه. با توجه به بازیهای قبلی میشد بازم این کار رو کرد. این دفعه دستهای جمیله رو بستم بالا سرش به پایههای تخت. اون خیلی از این ابتکار من خوشش میومد. بعد چشم هاشو بستم. تازه گره زده بودم که دیدم ممد مثل قرقی اومد لا پای جمیله و شروع کرد به تماشای بدن زیبا و برنزه زن من.شروع کردم به بوسیدن او و لیس زدن نوک سینه هاش که خیلی دوست داشت.یه بالش گذشتم زیر کونش که بیاد بالا و شکم،سینه ها،بازوها و بدنش رو میبوسیدم. ممد اومد جای من،و دهانش رو گذشت روی لبههای کس طلایی جمیله. با زبونش شروع کرد باهاش بازی کردن و پاهای جمیله از هم باز شد و منظره زیبائی درست کرد.ممد با دو دست پاهاش رو بیشتر باز کرد،لبههای کس رو داد کنار و زبونش رو کرد تو. جمیله اه ه ه ه ه کشید و من گفتم هیس،مهمون داریم.
یا دیدن کیر بزرگ ممد وحشت کردم. بی وجدان کیر داشت اندازه ساعد دست . همون لحظه بدن جمیله شروع کرد به لرزیدن و با صدا بلند ااااااااااااااااه کرد. سرش رو چپ و راست میداد و من ترسیدم چشم بندش باز شه.
ممد سر کیرش رو گذشت دم سوراخ و تا خط ختنه فرو کرد تو.هیچ مقاومتی نبود. آروم بیشتر فرو کرد تا حدی که اندازه چهار انگشت رفت تو. من پشت سرش زانو زده بودم تا این حفاری رو خوب ببینم.ممد نمیکشید بیرون و فرو میکرد تو. تا جایی که صدا جمیله بلند شد. براش مهم نبود صداش شنیده میشه. ایییییییییییییییییی .
هنوز چهار انگشت از کیر خر بیرون بود. ممد کشید کمی بیرون و این دفعه تا ته کرد تو که جمیله جیغ زد.سرش رو محکم کشید بالا و چشم بند رفت کنار. همون لحظه از ترس یا هیجان تمام بدن اون شروع کرد به لرزش شدید و شدیدترین ارگازم زندگیش رو تجربه کرد.
ممد شونه هاش رو گرفت تا بدن اون آروم بشه و بعد شروع کرد به کوبیدن .هر باری که میکشید بیرون کلی طول میکشید تا کیرش بیاد تا ته و بعد دوباره تا ته فرو میکرد. من با ترس رفتم طرفش .زنم از من خواست دستشو باز کنم. بعد دستش رو حلقه کرد دور کمر ممد و ممد هم همین طور میکوبید. شبای بعد سه تایی رو تخت بودیم و ممد تمام وقت میکرد.هر بار هم اون ارگازم میشد و گاهی هم برام ساک می زد همزمان . از یه طرف ممد خواب نداشت ونصفه شب می دیدم تخت داره تکون می خوره. دیوانه کردن این دو تا منو. از یه ور احساس پشیمونی داشتم از اونور دلم می خواست زنم حال کنه ویکی مثل مرد بکنتش.