سلام! اسم من حسامه و 19 سالمه،ميخوام يكي از خاطرات سكسي خودمو كه پارسال اوايل آذر اتفاق افتاد رو واستون بگم!
غروب يكي از روز هاي مهر ماه با مادرم در مورد چگونگي درسا و سطح درسي بچه ها و اين چيزا با هم حرف مي زديم! يكي از قسمتاي حرف اين بود كه من گفتم رياضي امسال به نظر سخت ميآد! مادرم گفت كه اگر نگراني اين درسو برو كلاس خصوصي! منم كه حال رياضيو كلاسو اين مزخرفاتو نداشتم گفتم بيخيال بابا، كي حالشو داره بره كلاس رياضي؟!
بعد مادرم گفت كه اگه كم بشي رياضيو پدرتو در ميآرم،منم گفتم باشه! حالا كجا برم كلاس رياضي؟ گفت پيش پروانه، منم سريع گفتم پروانه خره كيه؟ گفت آشناست، بعد زنگ زد به پروانه و واسه كلاس رفتن ما برنامه چيدن!!
قرار شد فردا غروب برم كلاس، فردا آدرس رو گرفتم و راه افتادم به سوي كلاس رياضي، البته زياد با خونمون فاصله نداشت!
وقتي رسيدم ديدم طبق اين آدرسي كه داد بهم يه خونه دو طبقه هست، زنگ بالارو زدم وقتي جواب دادن تا كلاسو گفتم ديدم طرف ميگه زنگ پايين!
زنگ پايينو زدم و جواب داد بله؟ منم گفتم ببخشيد واسه كلاس اومدم، در رو باز كردو من رفتم تو خونه!
بعد ازين كه پرسيد كي هستمو منم جواب دادم يكم تعارف تيكه پاره كرد ، بعد راهنماييم كرد به اتاق درس!!!
رفتم تو اتاقو رو صندلي نشستم اونم رفت بيرون از اتاق! اتاقي بود با يه ميز، سه تا صندلي ،يه قفسه كتاب كمك آموزشي، يه بخاري خاموش و يه تخته وايت برد! بعد خودش اومد روبروي من رو صندلي نشست گفت كتابتو لطفا بده ببينم چيا دارين، كتابو دادم بهش! صداي جالبي نداشت ، اما خداييش چهره زيبايي داشت! با تيپ عادي اومد سر كلاس درس ، بدون آرايش! يه جورايي تيپ عادي اما شخصیتي داشت، ناسلامتي خانوم معلم بودااا!
من تو همين فكر تيپ و نوع رفتارش بودم كه يهو يه كره خر اومد داخل اتاق! سامان بود، پسر پروانه 3 يا 4 سالش بود، با مو هاي فرفري! دستشو باز كردو چند بار ماما ماما گفتو مادرش بغلش كرد! اين بشر مو فرفري زلزله بود، واقعا شيطون و لجباز، اصلا هم شبيه مادرش نبود!
اين جلسه با چند تا تمرين مزخرف تمام شد! رفتم خونه در مورد اين پروانه يكم سوال كردمو يه چيزايي فهميدم! مثلا اينكه شوهرش يه آدم بي عرضس كه معلوم نيس كدوم گوريه، طبقه بالاي خونشون پدر و مادر پروانه زندگي ميكنن، بعد اينكه اين پروانه احمق خودش عاشق اين شوهر بي خاصيتش شد و به حرف پدر و مادرش گوش نكرد كه الآن وضعش اينه، بگذريم ….
هفته اي دوبار پيش پروانه كلاس ميرفتم ، رفتارمون مثل همون جلسه اول بود، دوستانه بود اما نه خيلي!
خوب درس مي داد منم كلا به فكر درس بودم نه كس كونش، و اصلا با اين رفتاراي سردش، دست نيافتني به نظر مي رسيد!
سامانم هميشه اين وسط دردسر بود دفترمو خط خطي ميكرد حتي كتابمو پاره كرد ، بيشتر مواقع هم كيرشو با دست از رو شلوار ميمالوند راستش نميدونم مشكلش چي بود كه اين كارو ميكرد؟! كير يا تخمش ميخاريد؟ يا شرتش تنگ بود كه كيرش احساس خفگي ميكرد؟ متأسفانه نمي دونم …
نامرد منو با اين كارش مي خندوند كه هيچ ،خودشم ميخنديد اما مادرش بي تفاوت بود!!!
چند باري تو محله پروانه رو ديده بودم ، اصلا يه جورايي انگار يه جاي ديگه سير ميكرد!
يه بار داشت از تو محله رد ميشد منم دم سوپرماركت يكي از آشنا ها بودم كه چشمم بهش خورد!عجب كوني داشت ، نسبت به هيكل و بدنش واقعا بزرگ بود! كار از كار گذشته بود، بدجور رفتم تو كف كونش ،يكم به خودم اميد الكي دادم كه كونشو بايد بكنم! اما چه جوري؟؟؟
پس فردا غروب رفتم كلاس پيش پروانه يكم گرم گرفتم ،
اما انگار نه انگار! چند بارم تو كلاس كونشو موقع نوشتن تمرين رو تخته وايت برد ديد زدم اما انقدر سرد برخورد ميكرد كه دوباره نا اميد شدم!
يه غروب بايد ميرفتم كلاس ، داشت دير ميشد سريع لباسمو پوشيدم و دمپايي انگشتيمو پام كردمو سريع السير رفتم كلاس! [راستش چون كلاس نزديكه خونمونه هميشه دمپايي انگشتي پام ميكنمو ميرم كلاس]
وقتي نشستم پروانه هم اومد روبروم نشست، منم دفترو رو ميزي كه بينمون بود گذاشتم تا تمرينه هفته قبلو ببينه درسته يا نه!!!
من پامو از زير ميز كه يكم جا به جا كردم خورد به پاش ، از قصد ديگه بر نداشتم! ديدم عكس العملي نشون نداد بخاطر همين بيشتر پاهامو بهش چسبوندم ، اما يكدفعه اخم كردو بدجور نگاهم كرد، منم سريع پاهامو كشيدم عقب! ديدم سامان اومد تو اتاق و پروانه با همون حالت اخم بغلش كردو برد طبقه بالا بده مادربزرگش تا مزاحم كلاس نشه! پاهاي پروانه خيلي گرم بود، شايدم پاهاي من خيلي سرد بود!!!
پروانه سريع برگشت و سر جاش نشست! اخم نكرده بود بجاش يه لبخند قشنگ رو لباش بود! اين دفعه پاهاي پروانه بود كه به پاهاي من مي خورد! شهوت خاصي نداشت اما لذت بخش بود!
يكدفعه پروانه پاشو كشيد و بلند شد اومد سمتم ، با حالتي جدي بهم گفت بلند شو، منم از ترس كه اين چرا يهو اينطوري شد داشتم سكته ميكردم! پروانه سرشو جلو آورد لباي گرمشو رو لبام گذاشت، بعد محكم بغلم كرد! من هنوز تو هنگ بودم، تمام بدنم سرد و ضربان قلبم بالا رفت!! پروانه دستمو گرفتو سريع كشوندم برد اتاقش!
منو كشوند برد رو تختخواب دونفرشون كه روزي اون شوهر گوسفندش اونجا باهاش مي خوابيد، يكم از حالت شوك بيرون اومدمو بغلش كردمش! اون لبامو ميمكيد من لب اونو ، روي لبامو انقدر ليس زد و آب دهني كرد كه آب دهن از لبام ميچكيد، زبونمونو دور هم ميچرخونديم و پايين تنمونو بهم ميمالونديم ، زبونشو وقتي ميكرد دهنم ميمكيدم! گردنشو زبون كشيدمو و هر تيكشو بوسيدم، صداي پروانه در اومده بود هي ميگفت جووون!واسه من جالب بود چون حتي فكر اين حركتا و حرفارو نميكردم!
در حين همين خوردناي گردن پروانه گفت دست نگهدار، گفتم چرا؟؟ گفت يه لحظه در اتاقو كليد كنمو لخت شيم! من زود لخت شدمو روي تخت با كير بلند شده انتظارشو ميكشيدم! وقتي كيرمو ديد گفت اي جان ، دلم واسه كير يه ذره شده، اومد بغلمو انقدر خودمونو بهم مالونديم كه عرق كرديمو پوستمون نرم شد! من لپ پروانه رو كه قرمز شده بود از گرما، يه ليس آبدار زدم!
اومدم سراغ سينه هاي پروانه ، سينه هاش نقلي بود و جون ميداد فقط سرشونو زبون بزنيو يه روز كامل بمكيشون! خوردن سينه واقعا يه حال ديگه داد، وقتي ميمكيدم سينشو شهوت داشت بيچاره ميكرد پروانه رو، هي ووول ووول ميخوردو ميگفت حسام كسمو بخووورش، حسام كسمو بمك!
رفتم سراغ كسش 3 يا 4 ليس كه زدم بيخيال شدم چون ليسيدن كس رو برعكس سينه دوس ندارم!
پروانه هم گفت حسام بخورش ، زبون بزن توشو! گفتم پروانه جون از كس ليسيدن خوشم نميآد! حالا نوبت اون بود، كيرمو دادم دهنش ديدم بدجور دندون ميزنه، حيف بود واقعا زن به اين خوشگلي ساك زدن بلد نباشه!
گفتم پس يكم بليسش حداقل! سر كيرمو وقتي زبون ميزد از ته دلم آه ميگفتم و چه حالي ميداد!
پاهاشو باز كرد و منم كيرمو يواش گذاشتم دم كسشو خيلي آروم هل دادم تو!
خيلي نرمو آروم كيرمو تو كسش ميكردم، وقتي سر كيرم به ديواره كسش كشيده ميشد صداي آه هر دومون در ميومد! انقدر آروم جلو عقب ميكردم كه فكر نكنم كوچيكترين دردي كشيده بوده باشه ، ميگفت حسام جون دوست دارم ، تو مال خودمي قول بده هر موقع كسم هوس كيرتو كرد پيشم باشي، منم گفتم كيرم ماله تو، فقط قول بده هميشه پايه حال باشي، اونم گفت آه ، باشه! آبش زودتر از آب من اومد،آبش كه اومد زياد بهم حال نداد چون تو كسش زيادي ليز شد، سريع تر جلو عقب كردمو نصفه آبم از دستم در رفت و تو كسش ريختم! بعد اينكه آبم اومد بغلش كردمو كنارش دراز كشيدم، ديدم داره گريه ميكنه محكم بغلش كردمو لبشو بوسيدمو گفتم چي شده پروانه جونم؟ جواب نداد و گريش بيشتر شد! دلم خيلي واسش سوخت و محكم به خودم چسبوندمش! اونم محكم بغلم كردو چشماشو بستو آروم تو گوشم گفت قول ميدي مواقعي كه ميخوامت پيشم باشي؟ منم گفتم حتما پروانه جونم و بعد بوسيدمش!
10 دقيقه بعد چشماشو باز كرد و يه كوچولو خنديدو گفت كيرت دوباره بيدار شده، گفتم آره دوباره پروانه ميخواد!خنديدو هيچي نگفت ،تو گوشش گفتم پروانه ميتونم از كون بكنمت؟ سريع گفت نه، گفتم چرا آخه؟ گفت درد داره ناجور، گفتم يواش ميكنم، گفت اصلا، بزور بوسو يكم سينه مالوندن راضي شد البته شرط گذاشت اگه وسطا گفت بسه بايد بيخيال شم منم قبول كردم انگشتمو يكم آب دهني كردمو يواش كردم تو كونش اونم سريع گفت آخ آخ و بسه!
هر چي اسرار كردم قبول نكرد و منم مجبور شدم بيخيال شم!
دوباره كردم تو كسش و داشتم تلمبه ميزدم كه گوشيم زنگ خورد ، مادرم بود برداشتمو سلام كردمو ازم پرسيد كجايي مگه كلاس تموم نشده ؟ كلاس 1/5 ساعته اما الان 2 ساعت شده ، پس كجايي؟ منم مجبور شدم دروغ بگم كه كلاس تموم نشده و يه ربع ديگه ميآم!
مجبور شدم محكمو سريع تلمبه بزنم تا آبم بياد ، همين باعث شد پروانه بدجوري از نوع كردنم شاكي شه! آخه دمه آخري جرش دادم! امسال پيش پروانه كلاس نرفتم اما هفته يكبار باهم حال ميكنيم، اين داستان سكس منو پروانه بود!
اميدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: rayka