پروانه دختر همسایه

ما در همسایگیمون یه خانواده داریم که چندین سال هست که همسایمون هستن یه دختر دارن به نام پروانه ما از قدیم یعنی از بچگی رفت و امد داشتیم منو پروانه همبازی بودیم چون خواهراش و برادرش ازش بزرگتر بودن و همبازی نداشت و چون مادرم همیشه واسه سر زدن خونشون میرفت منم میرفتم و با پروانه بازی میکردم کم کم من بزرگتر شدم و اون هم بزرگتر شد و دوستای جدیدی که پیدا کردیم ما رو از هم جدا میکرد و کار به جایی رسید که فقط همو تو کوچه ببینیم و یه سلام و احوالپرسی بکنیم.یه روز تو کوچه بودم که دیدم پروانه داره میاد منم عادی یه گوشه نشسته بودم که دیدم یه ماشین که دوتا جوون توش بودن کنار پروانه زدن رو ترمز و خواستن شماره بهش بدن پروانه هم معلوم بود که میخواد شماره رو بگیره منم تا این صحنه رو دیدم سریع سمتشون دویدم اونا که متوجه من شدن دنده عقب گرفتن و رفتن وقتی رسیدم سلام کردم گفتم اذیتت که نکردن اونم جواب سلامم رو داد و با یکم اخم گفت نه و رفت منم برگشتم تو دلم بهش گفتم از غریبه ها شماره میگیری میخوای به دوتا چپ و چول بدی جنده خانم.خلاصه از اون روز نظرم بهش عوض شد و فهمیدم تنش میخاره البته من اصلا فکر چیزی نبودم که بخوام باهاش رابطه داشته باشم.
 
چندین ماه از اون ماجرا گذشت تا اینکه یه روز از کنار درشون رد شدم و دیدم از لای در بیرون رو نگاه میکنه کمی جلوتر رفتم و دیدم یه پسر مشکوکی داره با گوشی حرف میزنه متوجه شدم با این پسره قرار داره خلاصه پشت در کمین کردم پسره تا رسید رفت تو خونشون گفتم ای دادوبیداد اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که ببینم تا چه حد اینا با هم رابطه دارن سریع رفتم روی پشت بوم اروم اروم رفتم تا رسیدم به بالای حیاطشون خوب نگاه کردم دیدم توی انباری که تو حیاطشون بود هستن و پسره که تاپ پروانه رو زده بالا و با سینه هاش ور میره و هی ازش لب میگیره منم سریع گوشیم رو در اوردم و از این صحنه فیلم گرفتم کامل تو فیلم افتاده بودن.این هم بگم که پدر پروانه چند سالی بود که مرده بود و برادرش هم سره کار بود و 2 تا خواهر بزرگتر از خودش داشت که ازدواج کرده بودن و یه مادر داشت که بنده خدا همیشه مریض بود یا تو بیمارستان بود یا تو رختخواب بود.من هم الان 24 سالمه پروانه هم 23 سالشه.پروانه یه دختر خوش هیکل سفید با رونای تپل و سینه های برجسته منم بد نیستم همیشه خوش تیپ میگردم و مرتب هستم چون چند سال هم هست ورزش میکنم هیکل عالی دارم.خلاصه اونا هی داشتن همدیگه رو میمالوندن که پسره پروانه رو برگردوند و سریع شلوارش و شرتش رو کشید پایین و با کونش ور میرفت هی بوسش میکرد منم اولین بار بود که کونش و پاهاش و میدیدم واقعا بدن نازی داشت پسره هم کیرش رو از تو زیپش اورد بیرون و شروع کرد به کردن متوجه نشدم که از کون میکنه یا از لاپا ولی پیش خودم گفتم حتما داره لاپایی میکنه که اینقدر راحت حال میکنه بعد حدود 10 دقیقه ابش امد یکم دیگه به هم لب دادن و پسره رفت.من دیگه کارم این شده بود که باز رو مچش رو بگیرم همش دم در بودم ولی خبری نشد گفتم حتما بهم زدن منم بیخیالش شدم اما گفتم سر فرصت مناسب تورش میکنم.

یه روز ساعت 12 ظهر بود نون خریده بودم داشتم میومدم خونه که دیدم صدای جیغ میاد از خونشون یه لحظه مکث کردم که دیدم داره میگه مامان مامان گفتم باز حال مادرش بهم خورد امدم در زدم در خونشون امد در رو باز کرد دیدم مثل گچ سفیده گفتم چی شده گفت مامان مامانم داره میمیره سریع دویدم داخل بنده خدا تشنج کرده بود و پروانه از دیدن این صحنه جا خورده بود سریع یه بالشت گذاشتم زیر سرش و کمر بندم رو در اوردم گذاشتم بین دندوناش زنگ زدم امبولانس امد منم دیدم کسی باهاش نیست باهاش رفتم تا خواهراش یا برادرش بیان و قتی امدن کمی موندم و رفتم فردای اونروز پروانه منو دید و ازم تشکر کرد منم یکم زبون بازی کردم و شمارم رو گرفت که اگه باز اتفاقی افتاد بهم زنگ بزنه و با خنده از هم خداحافظی کردیم از اون روز به بعد باز با هم صمیمی شدیم واس بازی میکردیم تا اینکه یه روز اس داد گفت: دوست دختر داری گفتم: نه گفت: شیطون امارت رو خوب دارم من گفتم: نه اینکه تو دوست پسر نداری گفت: به خدا ندارم گقتم: پس من چیم گفت: میشه گفت اره هستی گفتم: قبل از من نداشتی گفت:نه نداشتم گفتم:پس اون که امد تو انباری کی بود که دیگه جواب اس رو نداد زنگ زدم رد تماس داد باز اس دادم جریان رو میدونم اگه بخواستم به کسی بگم تا حالا گفته بودم حالا هم که منو دوست پسر خودت میدونی جریانش رو برام بگو که زنگ زد گفت با یه پسری اشنا شده بود بهش قول ازدواج داد و چند بار امد باهاش حال کرد و بعد فهمیده با یکی دیگه هم دوسته و ولش کرد. یه چند روزی رابطمون بیشتر شد تا اینکه یه روز اس داد کجایی من جواب دادم خونم بهم گفت میای خونمون گفتم باز مادرت چیزیش شده گفت نه تنهام دیشب واسه یه سری ازمایشات بردنش بستریش کردن گفتم باشه الان میام سریع خودم رو اماده کردم و رفتم در زدم دیدم با چادر امد دم در تعارف کرد و رفتم داخل همین که وارد شدم از پشت زد پس کلم برگشتم گفتم چته دیوونه گفت تو از کجا فهمیدی گفتم چی رو گفت جریان انباری گفتم اونروز دیدم پسره امد داخل و منم امدم از رو پشت بوم دیدمتون خلاصه گفت همه ماجرا رو دیدی گفتم اره با جزئیاتش همینطور حرف زدیم و وارد اتاقاشون شدیم رفتم رو مبل نشستم اونم با یه سینی شربت امد داخل چادری که سرش بود رو اگه نمیزاشت بهتر بود همه جاش معلوم بود امد روبه روم نشست و شربت و خوردیم شروع کرد از جریان پسره گفتن که اره خیلی دوستش داشتم بهم خیانت کرد از این حرفها منم تو این مدت داشتم برندازش میکردم که به به عجب هلویی تا الان تو دست و بالمون بود ما ازش بی نصیب بودیم من تو فکر این بودم که چه جور بکنمش که یه دفعه زد زیر گریه بلند شدم رفتم کنارش بغلش کردم اونم از خدا خواسته سرش رو گذاشت رو سینم گریش کمتر شد منم داشتم هم نوازشش میکردم که سرش رو بلند کرد گفت که مسعود تو چقدر خوبی منم باز زبون بازیم گل کرد شروع کردم مخ زنی
 
باز سرش رو گذاشت رو سینم من اروم در گوشش گفتم یه سوال ازت بپرسم ناراحت نمیشی گفت بپرس عزیزم گفتم اونروز که پسره باهات حال میکرد لاپایی میکردت گفت چطور مگه گفتم حالت دادنت از کون بود ولی اون وقتی شروع به کردن کرد خیلی راحت کرد و تو هیچ تکونی نخوردی و گفت اره از کون بود گفتم راستش رو میگی گفت بگو گفتم تا حالا چند بار از کون دادی نگاهی بهم کرد و من از نگاش متوجه شدم دیگه نپرس و اگه میخوای خودت هم بیا امتحان کن من دوباره گرفتمش تو بغلم و چادرش رو زدم کنار حالا دیگه فقط تاپ سرخ و یه دامن مشکی تنش بود و داشتم با موهای خوش حالتش بازی میکردم اروم یه دستم رو بردم رو سینش شروع کردم مالوندن یادم به پاهاش افتاد یکی از پاهاش رو گذاشتم رو پام و اون یکی رو گذاشتم رو میز کنار مبل دامنش رو یواش زدم بالا و پاهای سفید و خوش تراشش نمایون شد دستم رو از مچ پا تا روناش کشیدم چند بار تکرار کردم خیلی خوشش میومد هر چند سانتی که بالا و پایین میرفتم پاهاش رو تو کف دستم فشار میدادم اونم فقط چشماش رو بسته بود و خودش رو کامل در اختیار من گذاشته بود کم کم رفتم بالا که دیگه دستم نزدیک کسش اون یکم پاهاش رو به هم فشار داد البته از روی شهوت من دستم لای پاش نزدیک کسش گیر کرد اروم در گوشش گفتم خوشکلم پاهات رو شل کن همین که شل کرد دستم رسید به شرتش کف دستم رو گذاشتم رو کسش بعد انگشت شصتم رو چوچولش گذاشتم و با باقی انگشتام سوراخ کونش رو نوازش میکردم اون دیگه داشت پرواز میکرد منم پیش خودم گفتم باید بهترین حال رو بهش بدم یه دستم که پشت گردنش بود نمیشد کاری کرد ولی اون دستم که رو کسش بود یه لحظه اوردم بالا و دوتا سینش رو لخت کردم و از زیر سوتین دراوردم وباز دستم گذاشتم رو کسش شروع کردم چند تا لب ریز ابدار و پر سر وصدا ازش گرفتم با تمام وجود داشتم میمالیدمش از پایین رو کس از وسط سینه هاش با دهنم میخوردم از بالا هم با اون دستم موهاش و گوشاش رو بازی میدادم شهوت تمام وجودش رو گرفت اروم دستش رو گذاشت رو کیرم بهم گفت اینو الان بهم میدی یه نگاش کردم بهش گفتم عزیزم همینطور که تو همه چیت رو به من دادی من همه چیم رو بهت میدم یه لبخند زد گفت لباسات رو بزار درارم تا گرمای بدنت رو حس کنم
 
خودم رو ازش جدا کردم رو مبل تکیه دادم با بدن نیمه برهنه امد رو پاهام نشست تک پوشم رو در اورد شروع کرد سینه هام رو نوازش کردن بهم گفت همیشه ارزو داشتم با سینه هات بازی کنم چون چند سال بود ورزش میکردم بدن خوش فرمی داشتم بازوهام رو میگرفت دست رو عضلات شکمم میکشید از رفتارش معلوم بود که چرا این چند سال با من رابطه نداشت خلاصه یهو خودش رو از رو پام سر داد پایین و رو زمین روی زانو نشست و شروع کرد شلوارم رو دراوردن کامل که در اورد چشمش به کیرم که زیر شرتم بود افتاد گفت ناقلا خوب بزرگش کردی یه لبخند زدم اونم شروع کرد شرتم رو در اوردن همین که شرتم رو کشید پایین کیرم پرید بیرون( مثل مترسکها که تو کارتونها از جعبه میزنه بیرون)یه جون گفت بعد شروع کرد با یه دست تخمام رو فشار دادن با یه دست دیگش کیرم رو اماده میکرد سرش رو اورد نزدیک کیرم یه تف انداخت روش بعد شروع کرد واسم جلق زدن بهش گفتم مگه نمیخوری اون گفت مگه تو خوردی که من بخورم گفتم تو بخور من فعلا باهات کار دارم گفت یعنی میخوری گفتم تازه اوله کاره یه بوس واسم فرستاد یه نفس عمیق کشید شروع کرد ساک زدن خیلی اروم دهنش رو روکیرم بالا پایین میکرد منم موهاش رو جمع کردم که بتونم صورتش رو ببینم خیلی با دقت میخورد اصلا دندوناش رو به کیرم نمیزد دهنش رو که بالا میاورد زبونش رو به سر کیرم میزد که حالم واقعا داشت جا میاورد کیرم رو از دهنش میاورد بیرون از روی تخمام زبون میکشید تا سر کیرم به سرش میرسید با زبون تند تند لیس میزد دستم رو گذاشتم رو بغلش کشیدمش بالا دستام رو گذاشتم دور کمرش اونم دستاش رو گذاشت دور گردنم شروع کردیم لب گرفتن تو همون حالت بلند شدم بهش گفتم بریم رو تخت خواب تو اتاقت رفتیم تو مسیر همش لب میگرفتیم شاید 10 متر راه رو 2 3 دقیقه طول کشید با این وقفه های که بین حال کردنها انجام میدادم کاری میکردم ابم نیاد رفتیم تو اتاقش انداختمش رو تخت پاهاش رو از هم بالا کشیدم دامنش سر خورد پایین دست گذاشتم دامنش و شرتش رو دراوردم وای چی میدیم یه کس صورتی بدون مو حتی یه نقطه ضعف هم نداشت سرم رو گذاشتن بین پاهاش با انگشتام لای کسش رو باز کردم سرخی کسش معلومشد اروم از پایین زبون میکشیدم به بالا رو چوچولش قفل میکردم با دهنم مک میزدم اونم همش ناله میکرد اه و اوهش بلند شد بهم میگفت جون عجب بکنی هستی تو کجا بودی تا حالا لیسش بزن کسمو بخوووووور وای وای وااااای زبون بزن توش بزن توش کیرت تو کسم تو بازبون اینطوری میکنی با کیرت دیگه چه میکنی ااای ای ای ای جان بخور منم معطلش نکردم از فرصت استفاده کردم انگشتم رو تف زدم گذاشتم تو سوراخ کونش یه جیغ زد گفت اره هر دوتا سوراخم رو انگشت کن قربون اون کیرت برم که الان میره تو کونم وای کارم رو سریع کردم
 
اونم دیگه داشت نعره میکشید و کمرش رو به تخت میکوبید صداش قطع شد وفقط صدای نفسای تند تندش میومد که دیگه هیچ حرکتی نکرد فهمیدم ارضا شد رفتم کنارش دراز کشیدم کیرم رو گذاشتم لای پاش تا یکم حالش بیاد سر جا با دستم موهای صورتش رو جمع کردم زل زدم به چشمای خمارش بهم گفت خیلی باحالی هیچوقت تنهام نزار یه لب ازش گرفتم بهش گفتم بیا با کیرم بازی کن تا راست شه من نشستم رو تخت اونم با یه حرکت کیرم رو کرد تو دهنش یکم باهاش بازی کرد که کیرم باز راست راست شد بهم گفت شروع کنیم منم گفتم چی رو گفت کردن گفتم کی کی رو بکنه گفت:مسعود جون پروانه خانم رو بکنه گفتم:پروانه چی میخواد گفت:پروانه کیر میخواد گفتم: کیر کی :گفت کیر اقا مسعود گفتم کجا بره گفت : تو کونم همینطور ازش سوال کردم بهش گفتم کیرم ماله تو یه واااای کشیده گفت منم دراز کشیدم بهش گفتم بیا رو کیرم بشین که بره تو کونت اونم بی معطلی کیرم رو تو مشتش گرفت یه تف مشتی انداخت رو کیرم با کف دستش هم یکم تف از دهنش گرفت گذاشت روسوراخ کونش نشست رو کیرم اروم اروم رفت داخل کونش حین رفتن اون فقط نفس عمیق میکشید کیرم عرض چند ثانیه تا ته رفت تو کونش کونش زیاد تنگ نبود معلوم بود حسابی از کون داده دستاش رو گذاشت رو سینم شروع کرد تلنبه زدن با یه حرکت خیلی قشنگ بالا پایین میشد که به بدن خودش یه موج میداد خیلی قشنگ بود حرکاتش. موهاش رو با حرکت سرش اینور و اونور میکرد منم با دستام دور کمرش رو گرفتم یه لحظه مکث میکرد و میومد سینه هاش رو میزاشت لیس بزنم یا از هم لب میگرفتیم و باز شروع به تلنبه زدن با عشوه میکرد من یکم احساس میکردم ابم داره میاد اونو نگه میداشتم و ازش لب میگرفتم بهش گفتم مدل رو عوض کنیم اونم بلند شده همینطور رو تخت نشست منتظر بود که من چکار میکنم بلندش کردم تکیه دادم به دیوار کمرم به دیوار بود پاهام رو یکم به جلو کشیدم با اشاره بهش فهموندم کونت رو بیار امد باز تف زدم به کیرم
 
یکم کیرم رو بین لمبه های کونش کشیدم گفت بکن دیگه اینقدر اذیتم نکن حالا من این کارها رو میکردم که ابم زود نیاد و اونو بیشتر حشری کنم که بلند داد زد بکن یه لحظه جا خوردم محکم زدم رو کونش یه ای بلند گفت و گفت رو اون یکی هم بزن وقتی زدم گفت حالا با کیرت بزن تو هدف قاچ کونش رو باز کردم و کشیدمش عقب کیرم رفت تو کونش بهش گفتم خودت رو عقب جلو کن که اونم باز با عشوه و ناز کارش رو انجام داد من کامل به دیوار چسبیده بودم که دستم رو بردم رو سینه هاش واسش میمالیدم اونم میگفت وای مسعود چه کارای بلدی اگه از کس بهت بدم دیگه چه کارم میکنی اگه شوهر کردم باید بیای کسم هم بکنی دوس دارم کیرت رو تو کسم احساس کنم وااااای وااااای به تو میگن بکن حرفه ای جونم جونم منم با حرفاش بیشتر تحریک میشدم سرم رو گذاشتم به دیوار داشتم با حرفاش حال میکردم که کونش رو از کیرم جدا کرد و برگشت امد تو بغلم شروع کرد لب گرفتن با دستش کیرم رو گذاشت لای پاش و محکم پاهش رو به هم فشار میداد لبش رو جدا کرد گفت مسعود عاشقتم باید بهم قول بدی همیشه همینجور منو میکنی بهش گفتم کیرم ماله تو هر وقت کونت حوس کرد بیا تا بکنمت بهم گفت چرا ابت نمیاد نکنه چیزی مصرف کردی گفتم نه عزیزم واست میگم جریان از چه قراره فعلا بزار حال کنیم دو تا دستام رو گرفت عقب عقب رفت سمت تختش منم با خودش کشید خوابید منم خوابیدم روش دو تا پاهش رو گذاشتم رو شونه هام یه بالشت گذاشتم زیر کمرش که کونش بیاد بالاتر کیرم رو خیس کردم گذاشتم تو کونش خیلی اروم تلنبه میزدم اونم فهمیده بود از ناله کردن خوشم میاد همینجور ناله میکرد پاهاش رو دور کمرم حلقه کردم ضرباتم رو تند تند کردم بهش گفتم ابم امد کجا بریزم گفت هر جا دوست داری گفتم میخوام بزارم لای سینت گفت هر چی دوست داری بکن کیرم رو در اوردم یه تف انداختم لای سینش کیرم رو گذاشتم بین سینه هاش اونم با دستاش سینه هاش رو بهم چسبوند طولی نکشید که ابم ریخت و کامل تا زیر گردنش رفت اونم سریع با دستاش ابم رو به بدنش مالوند کنارش دراز کشیدم (همیشه اینو به خاطر بسپارید که بعد از هر سکسی که انجام میدین چه خوب چه بد کنار شریک جنسیتون دراز بکشید واز اینکه باهم بودین و لذت بردین تعریف کنین و ازش تشکر کنین)شروع کردم ازش تشکر کردم و نوازش کردنش اونم همش قربون صدقم میرفت و ازم بابت اینکه کردمش و حال اساسی بهش دادم تشکر میکرد ازم سوال کرد چرا ابت دیر امد گفتم ما بین سکسمون این توقفهای که انجام میدادم باعث میشد که تحرک شدن تخمام کمتر بشه و ابم دیر بیاد بغلش کردم رفتیم حموم سریع خودمون رو شستیم امدیم بیرون موقع رفتن بهش گفتم پایه هستی بریم بیرون بگردیم یه چشمک زد گفت چه جورم گفتم سریع اماده شو بیا تا ماشین رو بیارم منم امدم خونه لباس عوض کردم رفتم سوارش کردم رفتیم تاب خوردن تو ماشین یه کارای میکرد که من با دوستام نمیکردم به هر دختری میرسیدیم سرش رو از پنجره میاورد بیرون بهش متلک میگفت به بعضی هاشون میگفت این پسره از اون بکن هاست تو هم بیا یه حال بکن منم میروندم میرفتم بهش گفتم اگه یه هفته باهم بیایم بیرون عابرومون رو میبری همه میفهمن که من تو رو میکنم اونم گفت بزار بفهمن حسودیشون بشه خلاصه 1ساعتی گشتیم بعد رفتیم بیمارستان عیادت مادرش که خواهراش خیلی ازم تشکر کردن از بابت اینکه برای عیادت رفتم.
 

نوشته: مسعود

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا