سلام
اولین خاطرمه امیدوارم خوشتون بیاد…
ما چند تا زن و شوهریم که 2 سال نیست ازدواج کردیمو از طریق دوستای مشترک هم دیگرو شناختیمو آشنا شدیم.یه شب زنگ زدن گفتن رضا 206 خریده شب بریم لواسون ویلای دوست پدرش شیرینی بده.سریع رفتم آرایشگاهو به فرناز ( زنم ) گفتم حاضر بشه که من اومدم الاف نشیم به بابکم زنگ زدم ماجرارو گفتم قرار شد مشروب بگیره.خلاصه رفتیم پرسون پرسون آدرسو پیدا کردیم که دیدم بله مطابق همیشه ما نفر آخر رسیدیم.
جاتون خالی نشسته بودیم تخته بازی میکردیمو حالا که فرناز سرش گرم بود منم با دوست دخترم اس بازی میکردم جو حسابی صمیمی بود یهو زنگو زدن که همه با تعجب به هم نگاه کردن چون جمع تکمیل بود که رضا گفت بابا پسر خالمو زنشن.اولین بار بود میدیدیمشون اول پسره اومد بالا که عین کارگرا همه وسایلو انداخته بود رو شونش قدش 170 نمیشد وزنشم شاید 55 عینکی موهاشو شونه کرده بود یه طرف ازون مثبتا بودا.من یکم به خودم نگا کردم قد 180 وزن 88 موها فشن یکم شکم داشتم ولی با دیدن اون که مثل بند شرت لامبادا بود به خودم امیدوار شدم.آروم در گوش بابک گفتم این داهاتیا کین دیگه ؟ که با جون گفتن بابک سرمو برگردوندم.نمیدونم این فرشته از کجا اومده بود یه دختر قد بلند با یه مانتو شلوار تنگ که سینه و کونش نا فرم پیدا بود خرامان اومد بالا موهاش بلوند بودو یکم ریخته بود تو صورتش با آرایش غلیظ تو یک کلام ریده بود به زنای ما.نزدیک 10 ثانیه همه ساکت بودنو اونو نگاه میکردن.سلامو احوالپرسی کردیمو نشستیم به حرف زدنو پذیرایی که گفتن مردا برن جوجه بزنن به رضا گفتیم تو بشین پیش فامیلات ما میریم یکم که فاصله گرفتیم مهران گفت : قربون خدا برم هلو با هالو که 6 تایی منفجر شدیم از خنده.
منقل کنار استخر بود 2 تا شیشه ابسولوتی که بابک آورده بودو آوردیمو شروع کردیم.کم کم همه اومدن کنار ما سیخ اول که آماده شد وحید محض خایه مالی گداشت جلو مریم که مهران یواش گفت اه اه کس لیس بازم خنده بودو مشروب که زن وحید ضبط آوردو شروع کردیم به رقصیدن.مستی از یه طرف خود نمایی جلو مریم هم از یه طرف باعث شده بود هر کی هر چی بلده رو کنه.وحیدو نادر که مشروب نمیخوردن رضا هم جلو فامیلاش نخوردوپسره هم که تو باغ نبود ما 4 تایی یکیو نصفی از مشروبارو خوردیم.من همش به مریم نگاه میکردمو تو نخش بودم واقعا زیبا بود.همه میرقصیدیم جز رضا و پسر خالش.یکم جا کم بودو نادر از فرصت استفاده کردوخودشو مالید به مریم اونم یه نگاه چپ کردو رفت نشست تقریبا هممون خجالت کشیدیم.
ساعت نزدیکای 4 بود که گفتیم بخوابیم چون 2 تا اتاق با فاصله از هم بیشتر نبود زنونه مردونه کردیم.تو نیم ساعت صدای خور خور همه بلند شد آروم بلند شدم رفتم کنار استخر که هم سیگار بکشم هم یه زنگ به دوست دخترم بزنم.گیج گیج بودم.زنگ زدم اونم جواب نداد داشتم سیگار میکشیدم که صدای پا اومد گفتم حتما بابکه که با تعجب دیدم مریم.تا منو دید یکه خورد گفتم بفرمایید راحت باشید من الان میرم بالا گفت نه نه فقط یکم ترسیدم.نشست کنارمو با یه لبخند گفت پس سیگارم میکشی گفتم چرا نخوابیدین ؟ یکم من من کردو ساکت شد گفتم بگید چیزی شده ؟ گفت نه راستش میخواستم یواشکی بیام یکم مشروب بخورم که شما مچمو گرفتی و زد زیر خنده انقد قشنگ میخندید که میخواستم لباشو بخورم.شروع کردم مشروب ریختن که گفت وای تو بازم میخوری ؟ از لحن صمیمیش خوشم اومدو گفتم میخوام تو تنها نباشی واسه اون پرتر میریختم چند تا پیک که خورد شل شدو ولو شد رو صندلی اومدم سیگار روشن کنم که گفت یکیم به من بده که تو هم تنها نباشیو خندید.چشمم فقط به سینش بود شیشه که تموم شد گفتم بریم ؟ گفت نه یکم قدم بزنیم اومد بلند شه سرش گیج رفت داشت میخورد زمین که گرفتمشو گفتم بشین هینجا فک کن داری قدم میزنیو زدیم زیر خنده گفت خدارو شکر تو بودی اگه شوهرم بود که خودش زودتر از من میخورد زمین.آهسته بلند شدیمو راه افتادیم دستشو به دیوار گرفته بود.چند قدم که رفتیم یهو نشست رو زمین.
نشستم کنارش دستشو گرفتم گفتم خوبی ؟ با سر اشاره کرد آره دیدم اصلا تو حال خودش نیست آروم دست کشیدم رو موهاشو صورتشو نازش میکردم یکم که گذشت آروم دستمو بوس کرد.
دیگه ترسم ریختو وحشی شدم صورتمو بردم جلو شروع کردیم لب گرفتن مثل قند بود کم کم دستمو گذاشتم رو سینه هاشو آروم میمالیدم تی شرتشو دادم بالا سینه هاش خیلی استاندارد بود.با یه دست میمالیدمو اون یکیو میخوردم یواش یواش دستشو گذاشت رو کیرم از رو شلوار گرفتش یهو گفت وای چقد سفتو گندس.دستمو کردم تو شلوارش که دستمو گرفت گفت نه دیگه بسته ولی نه اون جون مقاومت داشت نه من بیخیال میشدم دستمو کردم تو شرتش تا حالا ندیده بودم کس القد لیز بشه نرم نرم بود یکم مالیدمو کیرمو در آوردم تند نمیخورد آروم میک میزد که تازه بیشتر حال میداد.گیج بودمو حال کس خوری نداشتم شلوارشو تا زانوهاش کشیدم پایین معلوم بود یک هفته ای میشه پشماشو زده چون یکم موهاش در اومده بود به کمر خابوندمش که زمین سرد بودو یکم یخ کرد پاهاشو دادم تو سینش یه تف به کیرم زدم گذاشتم دم کسش یکم که فشار دادم گفت هااااااا…
آروم کردم تو خیلی داغو تنگ بود انگار دور کیرم انگشتر انداخته بودم اومدم بیشتر فشار بدم که با دستش رونمو حل میداد عقبو میگفت توروخدا بسته.اصلا حالیم نبود چند دقیقه عقب جلو کردمو دیگه آروم شده بودو نفس نفس میزد.4دست و پاش کردمو کردم تو کسش آوردمش بالا لباسشو در آوردم سینه هاشو گرفته بودمو لباشو میخوردم در گوشم میگفت میخوام باهات بمونم نکنیم بعد ولم کنی انقد مست بودم داشتم میخوردم زمین پاشدم نشستم رو صندلی اومد نشست رو کیرمو فقط میگفت وااااااییی آآآخخخخ بسته دیگه سینه هاش تو دهنم بودو آروم بالا پایین میکردم تقریبا 20 دقیقه شد که سرعتمو بیشتر کردمو لب تو لب بودیمو تو دهن من جیغ میزد.چند تا تلمبه آخرو محکم زدمو آبمو ریختم تو کسش.
بیحال افتادیم رو هم و یکم حرف زدیم الان تقریبا هفته ای 2-3 بار میکنمش…
(دوستان کیبوردم روش فارسی نداره و ذهنی زدم.کم و کاستی بود ببخشید )
دوستون دارم
خدا نگهدار…