سلام بچه ها این داستان مال 1ماه و نیم پیش بود.
جاتون خالی پنجشنبه هفتهٔ قبل یه سکسه توپ داشتم که خیلی جالب بود. داشتم از دانشگاه میومدم خونه که یهو دیدم یه خانم خوشگل و خوشتیپ کنار خیابون وایساده و کلیهم خرید کرده بود منتظر تاکسی بود. واقعاً میگم اصلا تو فکر کردنش نبودم فقط یه چیزی بهم گفت ترمز کن منم زدم رو ترمز.
گفت: خیابون پیروزی منم گفتم من تا سرش میرم ولی تو نمیرم. خندهی ملیحی کرد و گفت مرسی اگه میشه میام گفتم: خواهش میکنم. اومد جلو نشست وسایلشم گذشت صندوق عقب. کلیهم صندوق عقب ماشین من شلوغ بود . یجورای جاش دادیم
از ولیعصر تا پیروزی ۲۰ دقیقه طول کشید ولی من رفتم تو فکر که چرا خندش گرفت . یهو شستم خبر دار شد آخه من گفتم (من تا سرش میرم ولی توش نمیرم). خلاصه تو این ۲۰ دقیقه یه کمکیم باهاش گپی زدم ببینم چیکارس ولی زیاد چیزی رو نکرد تا رسیدیم سر یوسفیان. گفت: مرسی من همینجا پیاده میشم گفت چقدر شد. گفتم من مسافر کش نیستم دیدم وسیله همراهتون تاکسی هم نبود سوارتون کردم . با این حرف رفتارش زمین تا آسمون تغییر کرد عذر خواهی کرد و گفت: ببخشید . منم با یه خندهی شیطانی گفتم خواهش میکنم ضمنا اگه شما بخواهید توشم میرما. خندید گفت ممنون میشم. خلاصه تا داره خونش که ۴تا کوچه پایینتر بود بردمش. ریمت در رو از تو کیفش در اورد . در رو باز کرد گفت میشه بیاید توی پارکینگ من وسایلو خالی کنم دم آسانسور گفتم باشه . راستش من زیاد تو کف کس نیستم مگه طرف خیلی شاخ باشه که بخوام نگاش کنم. جاتون خالی پیاده شد منم رفتم پایین کمکش تازه دیدم چه کسیه . وسایلو گذشتیم تو آسانسور که من گفتم کمکتون میکنم تا بالا. با خودم گفتم کسخل زیاد دلتو صابون نزن شاید شوهرش خونه باشه کیرت به سنگ بخوره. گفتم بیخیال ما که کمک کردیم بذار تا آخرش بریم فوقش یه ثواب دیگه.
رسیدیم جلوی در که گفت: آقا من اسمتونم نمیدونم که سریع پریدم تو حرفش گفتم سیاوش گفت: آقا سیاوش از لطفتون ممنونم حالا اگر میشه واسهٔ تشکرم که شده یه چایی مهمون من باشید ضمنا منم آتوسا هستم . گفتم : مزاحم نیستم. که گفت نه من تنها زندگی میکنم یک سالی میشه از همسرم جدا شدم. آخ که چه حالی داد این جمله تو کونم عروسی بود با ۱۰۰۰ تا مهمون. گفت اگه ممکنه شما فقط زحمت بکش ماشینتو بذار گوشه سمت چپ پارک. گفتم باشه . ماشینو گذاشتم اومدم بالا در زدم که یهو دیدم افففففففففففففففففففففف یه کس روس جلوم وایساده (کس شعر نمیگم لخت وایساده بودو این حرفا نه یه تیشرت تنگه معمولی با یه شلوار جین تنگ) ولی موها بلوند پوستم سفید پاهای بلند.
رو کاناپه نشستم اومد گفت الان چای دم میکشه آخه بچههای تهرون میدونن ۹۰/۱۰/۸ هوا سرد بود. گفتم که رفتارش باهام عوض شد . مهربون تر شده بود . خلاصه گفت :یهچیزی بگم گفتم: بفرمایید دو چیز بگید گفت: خداییش واسه چی جلو پام ترمز زدی . گفتم: من یه وقتایی که بارون میاد یا ماشین نیست تو مسیرم هر جا بخور آدمارو سوار میکنم واسم هم فرقی نداره خانوم باشن یا آقا ولی بیشتر خانمهای که بچه بغل دارن یا وسیله دارن یا پیر مردها و پیر زنها رو ترجیح میدم . گفت : راستشو بخوای من ۵ ساله پیش آخرین باری بود که یکی سوارم کرد و آزم پول نگرفتو رفت ولی روزگار آنقدر بد شده که دیگه مردم به هم کمک نمیکنن. گفتم هر کسی باید خودشو درست کنه من یا شما که نمیتونیم دنیا رو عوض کنیم ضمنا من به شخص آنقدر ایراد دارم که نمیتونم خودمو درست کنم حالا کوو تا بقیه.
از این کس شعرا تلاوت کردیم تا چایی آماده شد. چایی رو اورد خمّ که شد یه کمکی از سینشم دیدمم آخه یقه تیشرتش کمی باز بود. بعدش من گفتم حالا من یه سوال میکنم . چرا من گفتم تا سرش میرم ولی توش نمیرم خندت گرفت. این سوال رو کردم و خودمو زدم به بچه خنگی ببینم چی میگه گفت: آخه پسر خوب این چه حرفیه تو میزنی هرکی جای منم باشه خندش میگیره. گفتم : آهان از اون لحاظ پس وقتی گفتم اگه شما بخوای توشم میریم چی اون خنده نداشت. گفت اومدی چشمشو درست کنی ابروشم خراب کردی که گفتم :حالا
بحث رو عوض کرد و گفت: خوب آقا سیاوش چند سالته؟ گفتم ۲۸ گفت بیشتر بهت میخورهها گفتم آره گفت من فکر کردم همسنیم من ۳۰ سالمه. گفتم:۲ ساله که چیزی نیست . من از بچگیام عادت داشتم با بزرگتر از خودم بپرم که چیز یاد بگیرم. گفت؛ حالا چیز یاد گرفتی؟ گفتم هم یاد گرفتم هم یاد دادم. گفت مثلا گفتم بماند آتوسا جون
فکر کنم آتوسا جون کار خودشو کرد صمیمی تر شد گفت : ناهار خوردی؟ ساعت ۲ بعد از ظهر بود گفتم : مزاحم نمیشم دانشگاه بودم یه چیزایی زدم میرم خونه
گفت: منم تا ساعت ۸ شب بیکارم اگه دوست داری میتونیم با هم ناهار بخوریم زنگ میزنم بیارن. منم گفتم باشه بشرطی که زنگ بزنی عروس لبنان (یه رستوران لبنانی باحاله تو همون حوالی) سر خیابنتون اینو که گفتم فهمید آدم بدرد نخوری نیستم گفت : غذاشو خوردی گفتم: هوموسش حرف نداره گفت: باشه پیر زن از تاکسی خالی میترسونی؟ تا اینو گفت گفتم تو پیر زن؟ خندیدم گفتم پیر زن که شل کرده اندامو تو ماشاالله سفتی گفت از کجا فهمیدی سفتم گفتم از اونجا که سینهات داره تیشرتتو میترکونه بیاد بیرون گفت: مطمئنی گفتم : ۹۰% گفت: چرا ۹۰% گفتم: ۹۰% چشمام میگن ۱۰% هم باید لمس کنم ببینم واقعاً سفته یا نه؟
گفت: از اولشم میدونستم شیطونی گفتم: حالا ما به ۹۰% قناعت کنیم یا به ۱۰۰% گفت: تو چی دوست داری گفتم: از بچگیم من یا ۰ بودم یا ۱۰۰ حد وسط نداشتم الانم یا ۰ یا ۱۰۰. گفت : پس ۱۰۰ باشی بهتره . اینو که گفت . آروم دستمو گذشتم رو سینش واقعاً سفت بود حدسم درست بود نوک سینشم زده بود بیرون بچها واقعاً سفت بود
داشتم با سیناش ور میرفتم که دیدم حشرش در حد تیم ملی زده بالا آروم دستشو گذاشت رو کیرم از روی شلوار جینم داشت کیرمو میکند واقعاً خودمم داشتم میترکیدم که خودم بنده کمربندمو باز کردم تا کیرم تحت فشار نباشه. انگار اونم از وقتی اومدم تو خونش مثل من منتظر بود . ولی جدی میگم واقعاً اندامش ورزشی بود. من خودم قدم ۱۸۵ وزنم هم ۸۷ ولی یه کمکی شکم دارم ولی آتوسا لامصب هیچی شکم یا چربی اضافی نداشت.
تو همین بمال بملا بودیم که گفت پاشو وایسا. جلوش وایسادم اونم رو کاناپه نشسته بود شلوارمو در اورد . از روی شرتم داشت با کیرم ور میرفت که داشت منو دیوونه میکرد. هی صورتشو دهنشو میمالید به کیر شق شده و سفته من. از کنار شورتم کیرم رو در اورد و شروع کرد به لیس زدنش کیرم داشت میترکید .شورتمو در اورد و شروع کرد به خوردن و لیسیدن کیرو خایهام که منم شروع کردم به در آوردن تیشرت و سوتینش (یه سوتینه مشکی که بعد دیدم با شرتش ست بود) بالاتنه اون و پایین تنه من لخت بود. کیرمو خیسه آب کرده بود گذشت لایه سینشو بالا پایین کرد یه لحظه گفتم نکنه پریود باشه کیرم تو این شانس که دیدم پا شد گفت از کیرت خوشم اومد خوشگله داغه دوسش دارم (فکر کنم خیلی حشری بود وگر نه من کیرم یه کیر معمولیه نه ۳۰ سانته نه خیلی کلفته استاندارده استاندارد همین)
شلوارشو که در اورد منم داشتم پیرهنمو در میوردم دیدم واییییییییییییییی چه پاهایی داره بلند کشیده واقعاً قشنگ بود. دیدم اگه الان بکنم ۳سوت آبم میاد گفتم حالا بیا رو کاناپه تا ببینی چی بلدم. خوابید رو کاناپه. از نوک پا هاش شروع کردم مالیدن و خوردن و لیسیدن تا رسیدم به کشالهایه پاهاش هی لیس میزدمو گاز گاز میکردم هر از چند گاهیم یه لیس به کس صورتی و بی موش میزدم دیگه حس کردم خیلی حشری شده چون دیگه داشت جیغ و داد میکرد. شروع کردم به خوردن فقط کوسش. کوسش خیسه خیس بود با دستم هم میمالیدمش تا این که دیدم سرمو بلند کرد. گفت: سیاوش بکن دیگه نمیتونم. باور کنید انگار یه عمره همدیگرو میشناختیم اصلا انگار نه انگار که اولین بار همدیگرو میبینیم. پاشد رو کاناپه قنبل کرد وای کسو باید اونجا میدیدین از همه زوایا کس بود خاک تو سر شوهرش که ولش کرده بود این کسو باید بذاری گوشه خونه هر روز بوش کنی نگاش کنی.
راستی بعد داستان جدایشم واسم تعریف کرد که بعدا میگم.
قنبلو که دیدم سر کیرمو گذشتم رو کوسش یهو دیدم کیرم رفت تو ببینید واقعاً میگما یه کوسه خیس و تنگ و داغ دیگه خودتون تصور کنید که چقدر تونستم تحمل کنم آبم نیاد. بیشتر از ۳-۴ دقیقه نشد ولی وقتی آبم اومد کشیدم بیرون همشو خالی کردم رو کونش. چه کون سفیدو سفتی داشت . اونم آهی کشید وقتی کشیدم بیرون .ساعت رو نگاه کردم دیدم ۲:۲۵ بود . رفتیم تو دستشویی خودمونو رو شستیم آتوسا جون هم زنگ زد ۲ تا پیتزا مخصوص واسمون اوردن ساعت ۳ ناهار رسید . این نیم ساعت رو هم با شرت تو بغل هم گذروندیم. بعد از ناهار هم رفتیم رو تخت البته تختش یک نفره بود که به نظر من بهترم بود . اونجا هم یه سکس داغ با هم داشتیم. روی تخت هم که بودیم کلی عشقبازی و سکس داشتیم ولی این بار با آرامش بیشتری بود چون جفتمون کمتر حشری بودیم. بهش گفتم میخوای از کون بکنمت گفت: نه درد داره . گفتم نترس من بلدم چی کار کنم ولی بازم گفت نه شاید هنوز به من اطمینان نداشت منم بیخیال شودمو کردم تو کسش. این بارم اون کس خوسگل و خوشرنگ و خوشبو رو فتح کردم. این سری آتوسا خوابید منم رفتم روش پاهاشو حلقه کرده بود دوره من و سفت دور کمرم نگاه داشته بود. نمیگذاشت تکون بخورم فقط در حد یه تلمبه همینو بس تا این که آبم اومد ولی این بار ۷-۸ دقیقه کامل تلمبه زدم . اینبار آتوسا هم ارضا شد چون وسطای کار کلی آخ و اوف کرد و آبش اومد . لحظه ارضا زن رو دوست دارم . خوشم میاد که اونم حال میکنه و از خودش بیخود میشه. آبم که اومد کشیدم بیرون آبمو خالی کردم رو شکمش اونم همشو مالید رو سینهشو شکمش. فکر کنم دوستای خوبی بشیم با آتوسا. این بار نشد ولی برای دفعههای بعدی باهاش حرف میزنم راضیش میکنم از سکس مون عکس بگیریم واستون بذارم ببینید چه کسه نازنینیه !!!!
ولی سکسه اولی با این که زودتر آبم اومد ولی بیشتر حال داد.
اینم عاقبت کار خیر به شما هم میگم بعضی وقتا از این کارا بکنید.
نوشته: ساوش