سلام رضا هستم 26 سالمه این داستان رو که میخوام تعریف کنم مال همین امسال هست…
من شغلم تولید کننده قارچ خوراکی هست بعد از دانشگاه که دیدم کار گیرم نمیاد یه وام سنگین گرفتم چند واحد تولیدی قارچ راه انداختم
چند سالی هست دارم کار میکنم تو این شغل با خانوم های زیادی سرکله زدم اما زیاد دنبال سکس نبودم و مداوم دنبال کار خودم بودم
سه ماه پیش بازار قارچ به طور شدید باعث افت شدیدی شد که حتی ضرر هم دادیم و بشتر کارخانه های بزرگ قارچ با ورشکستگی روبه رو شدند حالا بگذریم و بیاییم سر اصل مطلب
من خودم پخش کننده قارچ هم هستم و کار فروش قارچ برا بقیه تولید کننده گان قارچ هم انجام میدم
ظهر بودم داشتم تو تلگرام چت میکردم که یه پیام برام اومد پیام رو چک کردم گفت من خانوم محمدی هستم اگه میشه یه خورده قارچ دارم برام زحمتش رو بکش
ما تولید کننده ها یه کانال مخصوص خودمون داریم که بتونیم راحت با هم چت کنیم
میشناختمش اما تا اون لحظه هنوز ندیده بودمش بهش پیام دادم باید ببینم قارچ رو اگه خوب بود برات میفروشمش آدرس و شماره موایلش رو برام فرستاد
یه یک ساعتی شد تا رفتم جلوی تولیدش بهش زنگ زدم گفتم جلوی تولیدی هستم گفت الان میام بیرون به جان خودم منتظر یه خانوم چهل پنچ ساله بودم وقتی اومد بیرون جا خوردم اصل به رو خودم نیاوردم یه خانوم خوشکل قد 1.70 با یه شلوار لی تک با یه مانتو که دکمه های مانتو باز بود و قاب کوسش مشخص بود 26 سالش بود اسمش مریم بود
ازم خواست برم تو تولیدی و قارچش رو ببینم رفتم تو تولید اصل هواسم به قارچش نبود و همش فکرم مشغول بود اصلا باورم نمیشد .قارچ خوب بود بهش گفتم شب میام میبرم
رفتم خونه و قارچ های خودم رو بسته کردم و ساعت 10 شب بود بهش زنگ زدم گفت آماده هست بیا ببر تقریبا ساعت 11.30 رفتم جلوی تولیدی وقتی رفتم قارچ ها رو گذاشته بود بیرون.خودش بود و خواهرش بهشون گفتم اگه هست بیام کمکتون بیارم بیرون گفت ممنون .
در وانت رو باز کردم و رفت شبم بالا اومد جلو و یکی یکی کارتن ها رو میداد دستم کارتن اولی دستش خورد به دستم قند تو دلم آب شد کارتن ها رو یکی یکی داد دستم چند بار دیگر هم دستم خورد به دستش .
کارتن ها رو بار گیری کردم و رفتم تو راه همش بهش فکر میکردم و یه گرمای شدیدی از پایین داشت داغونم میکرد بهش پیام دادم میخواستم ببینم جواب میده یا نه بهش گفتم پولش یه دو هفته ایی گیرت میاد گفت مشکلی نیست فقط برام بفروشش…
ساعت 10 صبح بود تو تولیدی مشغول فارچ چیدن بودم بهم پیام داد گفت فروختیش گفتم اره اتفاقا همون شب قیمت خوبی فروختم…ـ
از همون روز دیگه پیام های ما شروع شد زیاد اهل چت نبودم ولی از اون روز دیگه 24 ساعته انلاین بودم و بهش گفتم کاری داشتی پیام بده یک هفته گذشت پیام هایی که براش میفرستادم یه کمی تغییر کرده بود اولش پیام های مربوط به قارچ بود یواش یواش پیام های عاشقانه دیدم خوشش میاد و اعتراضی نمیکنه
چند تا پیام نیمه سکسی رو براش فرستادم سریع بهش پیام دادم گفتم شرمنده اشتباه شده گفت مشکلی نیست دیگه روم باز شده بود پیام های سکسی میدادم
چند روز گذشت و داشتم با چت سکسی میکردیم تو چند پیامش احساس کردم زن هست چیزی بهش نگفتم بهش گفتم خوردن رو دوست داری گفت نه ولی اگه کسی برام بخوره من شاید بخورمم تو چت ها بهم میگفت تو چه طوری سکس میکنی من مبهش توضیح میدادم روزها گذشت و اینقدر پیام میدادم که هم خودم و خودش دیگه دیوونه شده بودیم بعضی وقت ها از ساعت 9 شب تا 4 با هم چت میکردم
دیگه طاقتم تموم شده بود بهش زنگ زدم و گفت یه وقت رو تعین کن که بریم بیرون اولش قبول نمیکرد ولی قبول کرد گفت گفت یه خوره پول نیاز دارم باید بریزم به حساب دادگاه
بهش گفتم چقدر گفت 150 تومان…
بهش گفتم برا چی دادگاه مگه دعوا کردی گفت نه ولی وقتی اومدی پول رو بهم دادی میفهمی ساعت2 بود یه پیام داد گفت ساعت 4 اینجا باش…. رفتم حمام و یه صفایی به خودم دادم
ساعت 3 پراید داداشم رو برداشتم رو رفتم سر قرار…..
آدرسی که داده بود یه مکان برا داعوا خانوادگی بود.. تو پراید بودم بهم زنگ زد گفت کجایی گفتم همون ادرس اونم همون جا بود گفتم تو پراید هستم. بهم گفت پیاده نشو خوش اومد جلو و پول رو ازم گرفت و رفت داخل دیگه کامل مطمئن بودم زن هست
یه نیم ساعتی طول کشید که اومد تو ماشین وقتی نشت تمام داستان زندگیش رو برام تعریف کرد اعصابم ریخت به هم….تو سن 18 سالگی با یکی از خویشاوندان خودش عروسی کرده بود و کاملا 6 ماه باهاش زندگی کرده بود خودش میگفت آدم عوضی بوده و هوس باز………
قبل از اینه بیام همش به خوردن و لایی پایی فکر میکردم اما حالا میتونستم اصل مطلب هم فتح کنم….
بهم گفت بریم بیرون شهر اما کاری نکیم فقط میخوام یه کم هوا بخورم گفتم باشه تو راه دستش رو گرفتم ونوازشش میکردم… تو فکر بودم کجا ببرمش که راحت باشیم که جایی خوب به ذهنم رسید پدربزرگم زمین کشاورزی داره و به دلیل کم بارشی چاه تلمبه خشک شده و کسی اصلا اونجا نمیره تقریبا یه 20 دقیقه ایی تو راه بودیم تو راه هم چند تا لب ازش گرفتم به محلی که باید میرسیدم رسیدیم……
پیاده شدم و رفتم دور ور رو خوب چک کردم و اومدم پیشش گفت رضا کاری نکنیم گفتم باشه… داشتیم با هم حرف میزدیم دستش تو دستم بود بهش گفتم لب خوشکلی داری گفت دوست داری لب خوردن رو منم اوکی دادم تا چشم رو هم بزنه لبش مال من بود تقربیا یه دقیقه ایی با هم لب گرفتیم واقعا حرفه ایی لب میگرفت کیرم حسابی سیخ شده بود
دستش رو گرفتم و برم تو شلوارم که دستش رو کشید بیرون گفت فعلا نه دفعه بعد بهم برخورد اما گفتم حالا اومدیم یه حال بکنیم……
صندلی ماشین رو کاملا خوابوندم قبول نمیکرد گفت کسی میاد بالاخره راضیش کردم
کاملا خوابیده بود رو صندلی دکمه های بالایی مانتوش رو باز کردم فکر میکرم سینه های بزرگی داره از رو که اینجوری بود وقتی سینه هاش رو کشیدم بیرون کیرم سیخ شد یه سینه کوچک داشت تقریبا به اندازه یه لیمو سفت سفت
تو دستم به زور جا میشد اینقدر تند تند نفس میزد داشت آتیش میگرفت
شروع گرفتم به خوردن…میدونستم 8 سالی هست که کیر ندیده و باید شهوتی باشه
وقتی میخوردم اینقدر سر و صدا میکرد که منو بیشتر دیونه میکرد کاملا دیگه در اختیار من بود تو یه اشاره تمام لباس هاش رو در آوردم….واقعا جا کم بود و گرم اونایی که سکس کرده باشن تو پراید میدونن چی میگم…. ماشین رو روشن کردم و ترمز دستی رو دادم بالا و گولر رو روشن کردم…..
با زبون با سینه هاش بازی میگردم و بیشتر سر و صدا میکرد اینقدر سینه هاش رو خوردم که لرزید و ارضا شد اصلا فکرش رو نمیکردم با خوردن ارضا بشه…..یه لحظه یادم اومد که تو پیام هایی تلگرامی خیلی دوست داشت کسش رو براش بخورم جا تنگ بود ولی باید این کار رو براش میکردم به سختی رفت وسط پاش قرار گرفتم شورت سکسی خیلی زیبایی داشت
از پاش درآوردمش باورم نمیشد یه کس کوچولو داشت که دهنم آب کند با انگشتم کشیدم وسط خط کسش انگار برق گرفتش و یه جبغ بلند کشید تازه فهمیدم چقدر شهوتی هست…..
خودم رو انداختم روش و شروع کردم لب گرفتن لباس هام رو در نیاورده بودم و شورتم خیس خیس شده بود فقط میخواستم بهش حال بدم برام اون مهم تر بود
باهاش داشتم لب میدادم دستم هم داشت با سینه هاش و کس قشنکش بازی میکرد
رسیدم به سینه هاش شروع کردم به خوردن هر چی بگم از سینه هاش کم گفتن اینقدر کوچیک وسفت بود که بیشتر حشریم میکرد دیگه کاملا دیونش کرده بودم خودش اشاره کرد پایین رفتم وسط پاش قرارگرفتم همچنین صافش کرده بود که انگار مویی نداره با انگشتم لب کسش رو باز کردم وچوچوله رو به سختی کشیدم بیرون….خودش میگفت تو این 6 ماه سه بار سکس هم با شوهرش نداشته اینو فکر کنید یه ماشین مدل 85 بخرید و بزنید تو خونه بخوابه….اروم با چوچولش بازی میکردم دیدم داره دیونه میشه بیشتر اینکار رو انجام دادم و زبون میدام داخلش و میاوردم بیرون بیشتر حشریش میکرد یکیش از انگشتامم رو میدام داخل تا بیشتر حال بکنه این کار رو چند دقیقه ایی انجام دادم دیدم صداش ماشین رو برداشته داشت دیونه میشد یه جیغ بلند کشید و ارضا شد…
تفریبا یه 5 دقیقه ایی طول کشید تا حالش خوب شد اومدم بیرون از ماشین و یه آبی زدم صورتم و رفتم پیشش لباسش رو دادم بهش که بریم گفت تو چی تو که ارضا نشدی گفتم مشکلی نیست گفت نه اینطوری قبول ندارم حالا نوبن منه دستش رو برد داخل شلوار کیرم از بس بهش شوک خورده بود خوابید بود بهم گفت خوابیده گفتن آره خستش شدم شلوارم رو درآورد اصلا فکر نمیکردم بخوره شروع کرد با لذت خوردن همچی برام حرفه ایی میخورد که داشت دیونم میکرد یه 5 دقیقه ایی برام خورد داشت آبم میموم بهش گفتم داره آبم میاد گفت نه هنوز لازمش دارم
دوباره رو صندلی دراز کشید گفت بکن تو کسم دارم میمیرم میدونستم بکونم داخلش زود آبم میاد بهش گفت یه کم برات بخورم که آبم برگرده تا بیشتر بکونیم دوباره رفتم وسط پاهاش و دوباره شروع کردم خخوردن کسش اینبار تند تر براش لیس میزدم و با چوچولش بازی میکردم همچی براش تتند تند لیس میزدم که چشماس سیاهی میرفت دیگه طاقت نیاورد اومدم دو تا پاش رو دادم بالا که بکنم داخلش گفت آورم بزن داخل گفتم خیس الان با یه اشاره میره داخل گفت آرم بکن داخلش کیرم همچی کلفت شده بود سرش روگذاشتم دم سوراخ کسش یه کم براش فشار دادم دیدم اونی که فکر میکنم نیست خیلی تنگ بود بالاخره یواش یواش تا ته دادم داخل داشت هم درد میکشید هم حال
دودستش رو انداخته بود دور کمرم و ناله میکرد و میگفت جرم بده داشتم منفجر میشدم هر چی اون صدا بده هر چی منم تند تند بزنم کیرم داشت میسوخت وافعل تنگ بود حالم رو چند برابر کرده بود
دیدیم صداش داره میره بالا و میگفت بیشتر بزن داخلش منم با تمام وجودم میکردمش دیدم داره ارضا میشه خودم هم همزمان باهاش ارضا شدم آبم رو ریختم رو شکمش
یه لب ازش گرفتم و رفتم رو صندلی راننده صندلی رو خوابوندم و یه 5 دقیقه ایی به حالت کمای کس رفتم وقتی به حال اومدم دیدم لباسش رو کرده برش و اومد ازم لب گرفت و بلند شدم لباسم رو کردم تنم تقریبا یه دو ساعتی شد سکسمون
ازش تشکر کردم اون ازم تشکر کرد خوش بهم گفت خیلی سنگین شده بودم و نیاز داشتم سبک بشم
واقعا این سکس برام لذت بخش بود امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: رضا
داستان خيلي عالي بود.
خانمهايي كه ميخوان سبك شن بزنكن.
09377989073
سلام
منم عاشق زنای بیوه سکسی هستم کسی اگه میشناسن خبرم کنه منتظرم
09015021552
یه کس تنگ برای زدن میخام
از اصفهان اگه کسی دوس داره سبک بشه بیاد تلگرامAhmadreza123456789137@خونه و ماشین و باغ هم هست فقط دنبال یه ادم بایه مییگردم
من به دنبال خانوم های بیوه و سن بالا هستم کسیبود بهم زنگ بزنه
09366325276