من و مریم و پرستار دخترم

بعد از سه سال بالاخره تصمیم گرفتیم بچه دار شیم خدا یک دختر خوشگل بهمون داد کلی باهاش کیف میکردیم و تمام وقتمون چه در روز و چه شب درگیر کارهای خانم کوچولو شده بود من و مریم (زنم) از بچه داری هیچی بلد نبودیم برای همین خیلی برامون سخت بود بچه داری ولی یواش یواش یادگرفته بودیم چطوری تر و خوشگش بکنیم که به کارهای خودمونم برسیم من و مریم خیلی حشری هستیم و 3 ساله اول ازدواجمون همه جا همدیگرو میکردیم تو اطاق خواب آشپزخانه سالن حتی بیرون توی درکه وسط جاده چالوس بقل جاده خلاصه همه جا یک دفعه هم توی مهمانی توی اطاقی که مانتوها را میزارن که یکی از خانمهای مهمان هم وسط کار وارد اطاق شد و در پشت سر خودش پیش کرد دنبال مانتوش میگشت که حس کرد ما داریم چی کار میکنیم مریمو خم کرده بودم و دستاشو روی دسته صندلی گذاشته بود و از عقب دامنشو زده بودم بالا و شورتشو دراورده بودم و داشتم محکم میکردم تو کسش من که خیلی حشری شده بودم که یک زن داره مارو نگاه میکنه مریم هم معلوم بود اتیشش زده بالا و اه و نالش بلند شده بود و خانمه هم مات مونده بود بعد از چند دقیقه که به خودش امد در حالی که داشت میرفت بیرون گفت دارین چی کار میکنین مریم هم گفت توکه کلی دیدی بیرون نرو و بقیه اش را هم نگاه کن من هم همان موقع از شنیدن حرف مریم دیگه نتوانستم جلوی خودم را بگیرم کیرم را از کسش کشیدم بیرون و ابمو ریختم رو کمرش و دامنش بعد هم به خانمه گفتم دستمال کاغذی را از انطرف تخت بندازه برای من از خودم تعجب کرده بودم که چه پر رو شده بودم کیر بدست جلوی مریم و یک زنه دیگه در حال حرف زدن بودم بعد ان شب که امدیم خانه به مریم گفتم تا حالا انقدر اتیشم تند نشده بود و از اینکه یکی مارو نگاه کرده خیلی حال کردم مریم هم گفت تو همون چند دقیقه 2 دفعه آبش آمده و خیلی خوشش امده

حالا دخترم امده بود و وضع بکن بکن خراب بود من هم هر روز یک دست جلق را حتما میزدم به یاد گذشته تا اینکه به خاطر کار من و مریم مجبور شدیم پرستار برای دخترم بگیریم بعد از هفت نفر که بهمان معرفی شده بود و از کارشون خوشمان نیامده بود یک شرکت که پرستار معرفی میکنه بهمان زنگ زد که یک دختر دیپلمه که چند ساله با این شرکت همکاری میکنه برامون میفرسته که باهاش مصاحبه کنیم این کارها با مریم بود شب که امدم خانه گفت از فردا یک دختر دیگه میاد فرداش دیدم یک دختر خوش هیکل و خوشگل آمد و خودشو معرفی کرد راحله و شروع به کار کرد چند ماه گذشت و مریم ازش خیلی رازی بود فقط نمیدانستیم چرا غمگین بود بعدا فهمیدیم که از خانشون تو اردبیل فرار کرده و تو اتوبوس یک خانمی بهش این شرکت را معرفی کرده بود و انها هم همان روز برای مصاحبه فرستاده بودن خانه ما شانس اوردیم که دختر خوبی بود ولی همینجا بگم به حرف این شرکتها گوش نکنید که دروغ میگن شدید. دختر جالبی بود میخواست گذشته اش را فراموش کنه و تهرانی بشه برای همین از مریم همش سئوال میکرد که چطوری رفتار بکنه و چه حرفی را کجا بزنه و کجا نزنه لباس پوشیدنش هم یواش یواش عوض شد و از مانتو و روسری به شلوار مشکی و تی شرت گشاد رسید روسری را هم بیخیال شد چند ماه دیگر هم گذشت و همه با هم خوب بودیم حسابی راه افتاده بود و همه فکر میکردن دوست مریم است یک شب که همه با هم نشسته بودیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم پاشو انداخت رو پاش و ساقه پاش معلوم شد دیدم از من بیشتر مو داره یهو گفتم چرا موی پاتو نمیزنی خجالت کشید و قرمز شد فهمیدن حرف بدی زدم به مریم گفتم بهش یاد بده چطوری موهاشو بزنه یک کم هم شیطونیم گل کرد و دامن مریم که پهلو من نشسته بود را زدم بالا و تا بالای روناش معلوم شد گفتم ببین مریم چه پاهایی داره هیچ جاش هم مو نداره فردا تو هم همینطوری موهاتو بزن اخرش هم تاکید کردم که البته مریم هیچ جاش مو نداره مریم هم خندیدو زد به دستم که دیگه بسه بعدش هم گفت فردا خودم تو حمام نشونت میدم باید چیکار بکنی از این حرفها کیرم سفت شد و ان شب مریمو حسابی کردم بعدش مریم گفت چه شده امشب داشتی با راحله لاس میزدی نبینم بگیری بکنیش من هم گفتم اگر هم بخوام کاری بکنم حتما تو هم باید باشی من تنهایی هیچ کاری باهاش نمیکنم مریم هم رفت تو فکر و گفت فقط باهاش لاس خوشگه میزنیم من هم نفهمیدم منظورش چیه ولی گفتم به خاطر این حرفت کستو میخورم تا حال کنی و شروع کردم به خوردن کسش ولی برخلاف شبهای گذشته که داد و بیداد نمیکرد کلی اه و ناله راه انداخت بهش گفتم راحله اطاق بقل خوابیده و میشنوه بلند گفت بزار همه بشنون تو داری کسمو میخوری باید تا ته بخوری بعدش کیر کلفته تو بکنی تو کسسسسسسم و با صدای بلند شروع به اه وناله کرد

فرداش مریم راحله را برده بود خرید و مومک و تشکیلات را با هم خریده بودن و از همان پاساژ مریم به راحله گفته بود برات یک کادو دامن خوشگل میخرم تا حالا که موهای باهات را میزنی بپوشی و مهندس (من) هم نتواند بهت متلک بگه بدشم یک دامن گل دار خوشگل که جنسش فکر کنم نخ بود و تا یک کم بالای زانوش بود خریده بود با یک تیشرت استین کوتاه که به دامن میامد .شب بود من هم یک فیلم گذاشته بودم و به مریم و راحله گفتم بیان فیلم ببینیم مریم گفت من میام ولی راحله میخواهد بره حمام و موهایش را بزنه بعد شنیدم تو راهرو به راحله میگه بعد از اینکه خودتو حسابی شستی نیم ساعت بخواب تو آب داغ که پوستت نرم بشه که دفعه اول دردت نیاد بعدش منو صدا کن بیام بهت بگم چیکار باید بکنی و خودش هم آمد نشست تا فیلم را ببیند منم که در حال تجسم کردن راحله بودم هیچی از فیلم نفهمیدم بعد راحله مریمو صدا زد مریم بلند شد که بره من گفتم منم میام نگاه کنم مریم هم چپ چپ منو نگاه کرد و گفت بیخود تو اینجا بمون من خودم هواتو دارم ورفت

فیلم تمام شد و داشتم اخبار نگاه میکردم که صدای در حمام امد و فهمیدم مریم وراحله کارشون تمام شده دارن میان راحله همان لباس تازه را پوشیده بود حسابی خوشگل شده بود پاهاش هم که تا زانو معلوم بود مثل برف سفید بود تا حالا ساق پا به این سفیدی ندیده بودم گفتم چقدر با این لباس خوشگل شدی وحیف این پاهای خوشگل نبود تو تا حالا میپوشوندیشون مریم گفت کارم چطور بود خوب شده بعد خم شد و دامن راحله را تا بالای رون کشید بالا داشتم بیهوش میشدم عجب پاهای کشیده و بلندی داشت گفتم عالی شده و دستمو از پایین پاش یواش کشیدم بالا تا بالای زانوش وگفتم مورچه روش بکسوبات میکنه مریم دامن راحله را ول کرد و گفت تازه خبر نداری تمام موهاشو زده مثل من همه جاش مثل بلوره بعد هم گفت ولی کاره سختی بود چون دفعه اولش بود اطراف لباش حسابی قرمز شده منگه تازه داشتم سرمو بلند میکردم که به صورت راحله نگاه کنم دیدم حسابی سرخ شده وگفت من میرم چایی بزارم و زود رفت تو اشپزخانه یکی دو هفته گذشت و راحله هم دیگه با دامن راحت بود و خجالتش جلوی من ریخته بود بعضی وقتها هم پاشو مینداخت رو پاشو یک کم از ان رونهای خوشگلش معلوم میشد من هم هر دفعه بهش میگفتم خوب شد به حرف من گوش کردی خیلی پاهات خوشگل هستن اونم کیف میکرد تو چشاش میتوانستم ببینم وقتی ازش تعریف میکنم کیف میکنه
یکی از دوستامون زنگ زد و برای اخر هفته خونشون دعوت کرد من هم میدانستم که این رفیق ما سالی یک مهمانی میگیره ولی تمام تهران را دعوت میکنه خوبه خونشون یک حیاط بزرگ داره و همه میریم بیرون میشینیم و فقط برای رقص میریم تو ولی کلا خوش میگذره خبره مهمانی را به مریم دادم و گفت ریحانه و بچه را هم ببریم بچه را طبقه بالا میخوابونیم و خودمون میریم پایین و میرقصیم بعدش هم به ریحانه گفت رقص بلدی گفت روزا که ماهواره نگاه میکنه یاد گرفته بعدش من گفتم فکر کنم باید برات یک لباس مهمانی بخریم چون لباس مهمانی نداری مریم هم تایید کرد و فرداش رفتیم خرید

این مریم شیطون هم از ان همه لباس یک لباس چسبون مشکی و کوتاه انتخاب کرد و به راحله گفت برود پرو بکنه راحله از اطاق پرو مریمو صدا کرد که ببین چطوره مریم رفت پیشش و بعد منو صدا کرد که بیا نظر بده من هم از خدا خواسته سرمو از در کردم تو چشام چهارتا شد عجب هیکلی عجب سینه های قشنگی داشت یک کم از دست من بزرگتر و معلوم بود که سینه بند نداره اون کون خوشگلش داشت تو لباس میترکید تا حالا فکر میکردم هیکلش خوبه ولی نمیدانستم که هیکلش عالیه و دهن همه را آب میندازه همان موقع مریم گفت از قیافت معلومه لباس خوبه نمیخواهد چیزی بگی فقط از این شورتها نباید بپوشه و باید براش شورت جی سترینگ ( مثل خط میمونه این شورتها که لای کون میرود)بخریم تا خط شورتش معلوم نشه گفتم باشه امدم بیرون و از این تعجب کرده بودم که راحله اصلا خجالت نمیکشید بلکه برعکس دلش میخواست من هم چیز را کامل ببینم بعد از نیم ساعت توی لباس زیر فروشی بودیمو مریم به فروشنده گفت ما چی میخواهیم فروشنده هم چند مدل گذاشت جلومون مریم هم یکی یکی ور میداشت میگرفت جلوی کس ریحانه به من میگفت این خوبه من هم که حشری شده بودم گفتم این سه تا خوب است و خریدیم رفتیم خانه آن شب حسابی با مریم حال کردم تا صبح نگذاشتم بخوابه آخرش بهم گفت بهتره هر روز برای راحله بریم شورت بخریم و زد زیر خنده

شبه مهمانی شد و رفتیم و همانطور که انتظار داشتم خر تو خر عجیبی بود بعد از کلی سلام و احوال پرسی مریم گفت بریم برقصیم گفتم من دارم حرف میزنم تو با راحله برین من هم بعدش میام پیشتون از همان دور دورا دیدم که دوتایی دارن میرقصن تعجب کردم راحله حسابی خوب میرقصید بعد از کلی صحبت کردن با دوستام رفتم پیش مریم وراحله تا باهاشون برقصم حسابی تو گرم بود و هر دوتاشون خیس عرق شده بودن و اصلا هم جا نبود باید در حقیقت یک جا وامیستادی و خودتو تکان میدادی از یک جهت هم خوب بود چون این چور جاها من حسابی با مریم ور میرم و کلی دست مالیش میکنم شروع به همین کار هم کردم و دستمو گذاشته بودم دور کمرش و قر میدادیم هی دستم سور میخورد میرفت روی کونش مریم هم از هر ده دفعه یک دفعه میگفت نکن مردم میبینن من هم میگفتم بزار ببینن مال خودمه بعدم میزدم روی کونش یواش یواش احساس کردم که راحله فکر میکنه که انجا اضافه است برای همین یک دسمو انداختم دور کمر مریم یکی هم دور کمر راحله و سرامونو چسبوندیم به هم و شروع کردیم به رقصیدن من هم از فرصت استفاده کردمو شروع کردم به لاس زدن دستمو بردم روی کون هر دوتاشون بعد بدون اختیار گفتم راحله تو شورت نپوشیدی راحله هم گفت چرا از همونا که با هم خریدیم پوشیدم گفتم کدوم یکی رو گفت زرشکی را گفتم ببینم مریم گفت چی میگی اینجا که نمیشه بعدا که رفتیم بالا به بچه سر بزنیم میبینیم بهش میاد یا نه بعدش هم هر سه تا زدیم زیر خنده و به رقصمان ادامه دادیم من که دیگه از رقص خسته شده بودم و از بس این دوتا رو مالونده بودم شق درد گرفته بودم رفتم نشستم و شروع کردم به حرف زدن با برو بچه ها ولی این دو تا تا نیم ساعت بعدش هم رقصیدن من نمیفهمم چرا دخترها انقدر رقصیدن را دوست دارن

روی صندلی ولو نشسته بودم داشتم حرف میزدم که راحله آمد و با خنده گفت من دارم میرم بالا بچه را نگاه کنم شما هم میخواهید نگاه کنید من هم در حال بلند شدن گفتم ببخشید حال بچه ام زیاد خوب نیست یک نگاه میکنم و دست بزنم ببینم حرارتش چقدر است !!!!؟ و زود میام پایین توی راپله بودیم راحله گفت قرار نبود دست بزنی گفتم مریم کو گفت رفت دستشویی گفتم میخوام ببینم حرارتش چقدره بعد زیر لب خندیدو دوید از پله ها بالا توی اطاق گفتم ببینم شورتی که خریدم بهت میاد یا نه و اونم یا یک قر کمر یواش یواش پایین لباسشو گرفت و کشید بالا تا دم شورتش گفتم من که هیچی نمیبینم و میخوام سینه بندت که با شورتت ست است را با هم ببینم راحله که یک کم قرمز شده بود با صدای لرزان گفت که اینطوری باید تمام لباسمو دربیارم گفتم لازم نیست زود لباستو بکش بالا تا بالای سینه هات بعدش هم رفتم سمت در که مواظب باشم کسی تو نمیاد راحله هم لباسشو کشید بالای سینه هاش من که دهنم آب افتاده بود گفتم بیا نزدیک یواش یواش امد من اول دستمو گذاشتم دور کمرش احساس کردم زیر دستم بدنش لرزید و یواش یواش دستمو بردم بالا روی سینه هاش و از روی سینه بند شروع کردم به مالوندن هر دوتاش بعد یکی از دستامو بردم پایین روی شرتش و فشار دادم وسط پاش یک کم پاشو باز کرد و دستمو بردم آن وسط بیشتر از اینکه داغ باشه خیس بود چشماشو بست و تکان نمیخورد یک کم کسشو مالوندم و چوچولشو از روی شورت بین دو تا انگشتم گرفتم و مالوندم دستاشو انداخت روی شونه هام تا از افتادن جلوگیری کنه من دیدم زیادی رفتم جلو بهش گفتم بهتره بریم پایین و لباسشو کشید پایین و مرتب کرد و پشت سر من امد پایین رفتیم توی حیاط دیدم مریم با دوستاش دارن غیبت میکنن تا ما رو دید امد جلو گفت از منظره خوشت آمد شورت و سوتینش بهش میامد گفتم اره خیلی خوب چیزی خریدیم مریم گفت پس با این حساب من هم باید ببینم من گفتم بهتره بگذاری برویم خانه همه مال هم را ببینیم مریم هم با دست ضد به بازوی من گفت شیطون شدی و دست راحله را گرفت و کشید سمت خودش و گفت بیا بریم

توی ماشین که میامدیم شروع کردیم به حرف زدن در باره لباسهای دخترها مریم گفت یک دفعه باید همین لباسو بدون شورت توی مهمانی بپوشم آخه نیلوفر امشب زیر لباسش هیچی نپوشیده بود منو میگی دهنم باز مونده بود که این دخترها که چه کارها که نمیکنن و چه چیزها که به هم نمیگن بعدش هم مریم همینطور که روی صندلی شاگرد بقل من نشسته بود دو سه دگمه مانتشو باز کرد و کونشو از روی صندلی بلند کرد و شورتشو از آن زیر دراورد شروع کرد به چرخوندنش دور یک انگشتش راحله هم از ان پشت میخندید مریم گفت جلوتو نگاه کن نکوشی مارو بدون شورت بعد گفت راحله اگه قراره بمیریم بدون شورت تو هم شورتتو دراور راحله هم چند دفعه نه گفت بعد از چند دقیقه دیدم شورتشو انداخت روی فرمون این دفعه دیگه داشتم میرفتم تو جدول من هم کرمم گرفته بود و گفتم قبل از خانه یک اب میوه هم بزنیم در همان موقع هر دو تا شورتو گذاشتم زیرم میخواستم این دو تا بدون شورت تو خیابان راه برن آن هم با این دامنهای کوتاه زیر مانتوشون من رفتم یک معجون برای خودم و دو تا اب میوه برای انها گرفتم و بردم دم ماشین مریم وراحله هم امده بودن بیرون ماشین ایستاده بودن مریم گفت این باد میپیچه وسط پام نه ریحانه ریحانه هم گفت آره آدم لرزش میگیره من گفتم اینطوری که از لای دگمه ها باد نمخوره به کوساتون دگمه هاتون را باز کنید لباستونم تا کمر بکشید بالا تا یک حال حسابی بکنین اگه مردین مریمم یک نگاه به ریحانه انداخت و سه تا دگمه پایین مانتشو باز کرد و لباسشو تا کمر کشید بالا ریحانه هم از نگاه مریم فهمید همین کار را بکنه باورم نمیشد که ساعت 2 نصف شب با دو تا کس لخت داشتم آب میوه میخوردم شانس اوردم که انجا که ما بودیم تاریک بود من هم به زور این دو تا کس بدون مو را میدیدم بعد رفتم جلوی مریم قاشق پلاستیکی که تو دستم بود را کشیدم به کسش یک کم هم فشار دادم رفت تو بعدش کردم تو دهنم و گفتم تو خوشمزه ترین کس دنیا را داری بعد راحله گفت برای همینه هر شب میخوریش و همه زدیم زیر خنده معلوم شد تمام اه و ناله های مریم شبها صداش به راحله میرسیده وقتی رسیدیم خانه دخترم که بد خواب شده بود شروع به گریه کرد و تمام حشریتممون خوابید

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا