سلام به دوستای خوبم. من سیاوش 22سالمه این قضیه واسه چند ماه پیش,ترم آخر دانشگامه…
اول یه سری توضیحات بدم,من استعداد بسیار خوبی تو تشکیل اکیپ دارم,اواخر اکیپ قبلیم به علت مسایلی پاشید منم تصمیم گرفتم ترم آخری یه اکیپ باحال بسازم ,اینم بگم من یه دوست دختر داشتم که خیلی خوشگل بود وخیلیم دوسش داشتم اما این اواخر باهم مشکل داشتیم تا جایی که به یه بهونه کوچیکو سره لج بازی کات کردیم من خیلی ناراحت بودم…
بریم سره اصل مطلب یه روز به همخونه هام گفتم میخوام مشروب بگیرم و چندتا از بچه های دانشگاه که دوست بودیم باهاشونو دعوت کنم بدش اگه شد اکیپ بسازیم خلاصه موافقت کردن و من فرداش چندتا از دخترا رو دعوت کردم البته به چندتا از بچه دیگه که رفتو آمد داشتن خونمونم گفتم,خلاصه امدن وطبق معمول من ساقی شدم چون یوخده ظرفیتم بالا بود واندازه بچه هامونو میدونسم میخواسم ظرفیت دخترارو هم تست کنم,خلاصه اون شب به خوبی و خوشی گذشت,چون من آدم شوخ وخون گرمیم زود کاری کردم که خودم و بچه ها صمیمی شدن,اینم بگم دوست دخترم معمولا به علت داداشه گیرش نمیتونس بیاد تو جمع,منم انصافا سواستفاده نمیکردم وبه بچه ها میگفتم دوست دختر دارم,خلاصه اکیپ تشکیل دادم و چند بار رفتیم ویلا بچه ها وباغ ما ولی کسی خطایی نمیکرد,ولی رو بچه ها بهم باز شده بود به برکته بطری بازی وصندلی داغ بچه آمار همو داشتن از سایز سینه وآخرین سکسو اندازه کیر و… من همیشه چون کیرم بزرگتر از بقیه بود سوژه جمع بودم.من با یکی از دخترا بیشتر صمیمی بودم چون همیشه کنارم میشستو باهم میحرفیدیم اون از دوس پسراش میگفت ومن از دوست دخترای قبلیم و نگار(دوست دخترم) تا این که با نگار کات کردیم,بعدش دیدم نازی(همون که باهاش صمیمی بودم)خیلی بیشتر از قبل بهم نزدیک شده و اون روزا که نمیدیدیم همو پشت هم زنگ واس ام اس,به رو خودم نیوردم چون تازه با نگار کات کردم,چند وقتی گذشت وچندباری رفتیم بیرون دیگه شبا میموندیم شبا معمولا دیرتر از بقیه میخوابیدم خلاصه ناراحت بودم دوسال با نگار بودم دوست نداشتم بهمین سادگی بهم بزنیم,
خلاصه شبا تا دیر وقت فکر میکردمو سیگار میکشیدم,اواخر نازی فهمید که با بچه ها نمیخوابم اونم بیدار میموند میومد پیشم که بهم مثلا دلداری بده,واسه این که حالمو عوض کنه هی شوخی میکرد کنارم میشست دستشو میذاشت رو شونهام وآروم نوازشم میکرد موقع خوابم میومد کنارم دستاتو میگرفت میخوابید,از نازی بگم یه دختر مهربون,خوشگل و خوش صحبت که کلیا تو دانشگاه تو کفش بودن ولی به کسی پا نمیداد,یکی از تفریحاتش هم مچل کردن همینا بود…
خلاصه یه روز بهم خبر فوت شوهرعمم رو بهم دادن،خیلی ناراحت شدم چون رابطه نزدیکی داشتیم,قرار بود فرداش واسه مراسم برم شهرشون,اون شبم بچه ها مشروب گرفته بودن,وقتی دیدن اوضاع اینطوریه خواستن برنامه رو کنسل کنن,ولی من نذاشتم,چون میخواسم یکم ازون حالو هوا درام,خلاصه بازم من ساقی بودم اینبار میخواستم زیاده روی کنم,نازیم که جریانو شنیده بود طبق معمول نشست کنارم,چندبار بهم تذکر داد وقتی دید گوشم بدهکار نیس اصرار میکرد واسه اونم قده خودم بریزم وپا به پام میومد تا شاید به خاطر اون بیخیال شم,خلاصه چندتا از بچه ها که کشیدن عقب منم سفره رو جمع کردم بقیه مشروبو گذاشتم رو اوپن که هرکی خواست بخوره,بچه ها مشغول بزن برقص شدن ولی من همچنان کنار اوپن ایستاده مشغوله پک زدن,نازی دوباره کلید کرد که اگه تو میخوری باید واسه منم بریزی البته وقتی دیدم مسته چندتا پک مزه خالی بهش دادم,خلاصه بچه یکی یکی پنچر شدن یسری تو اتاق همخونم یسریم تو سالن ولو شدن منم دیگه رو پام بند نبودم سیاه مست بودم,بچه ها تو اتاقه من نمیخوابیدن چون میدونسن که من تا دمدمای صبح بیدارم و بدخواب میشن,خلاصه منو نازی مست مست تو آشپزخونه آخرین پکو زدیم,من یکم واسادم تا حالم یکم جا بیاد وبرم بخوابم,دیدم نازی داره تلو تلو میخوره و داره میافته که خندم گرفت تاحالا اینطوری ندیدمش,رفتم دستشو بگیرم که از پشت افتاد تو بغلم ومن سریع دستمو دورش حلقه کردم که نیوفته,دیدم دستشو گذاشته رو دستام من پشتش بودم,سرشم از پشت تکیه داده رو شونم,به خودم که امدم دیدم دستم رو سینه هاشه وکونش چسبیده به کیره نیمه شقم,چند دقیقه گذشت من بردمش گذاشتمش رو مبل و رفتم تو آشپزخونه وسایلو جمع کنم برم بخوابم گیج گیج بود که چی شد یهو,که دیدم پاشد گفتم الان میاد دهنمو سرویس میکنه,دید رفت دستشویی منم رفتم رو تراس سیگار کشیدم,انگار مستیم چندبرابر شده بود,همش تو فکر بودم,رفتم تو اتاقم رو تختم نشستم سیگارو روشن کردم که دیدم نازی امد تو اتاق درو بست,یخ شدم,امد کنارم نشست گفت تکی تکی به من نمیدی منم 1نخ واسش آتیش کردم سیگار خودم تموم شد,چند دقیقه گذشت گفتم نازی به خاطر اون اتفاق ببخشید عمدی… که حرفمو قطع کرد:نه تقصیر من بود,نگشا کردم چشمایش خمارش تو تاریکی اتاق برق میزد,دراز کشید رو
تخت منم یهو ولو شدم کنارش,دستمو گرفت,دستشو ناز میکردم چه پوست نرم ولطیفی داشت,
بی اختیار دستشو بوسیدم,اونم صورتمو بوسید و ریز میخندید منم رفتم که ببوسمش که یهو صورتشو برگردوندو لبامون رفت رو همو لباشوبم بوسیدم,چشماش بسته بودو صورتش به سمت من و لباش غنچه شده بود,با دیدن این صحنه اختیارمو از دست دادمو ازش لب گرفتم,چند دقیقه ای لبه همو خوردیم که یهو سرشو کشید جلو دهنشو گرفت,منم به خودم امدم تا امدم چیزی بگم دوباره ازم لب گرفت,انگار خیلی حشری شده بود,منم کیرم سیخ شده بود ومیخورد به رونش,بعده لب شرو کردم به بوسیدنو لیسیدن گردنش,دیگه ناله هاش شرو شد منم دستمو از رو تیشرت سینه هاشو میمالیدم وکم کم تیشرت و سوتینشو دادم بالا وای چی میدیدم چه سینه های سفیدو سفتی داشت,نوک سینه هاش داشتن میترکیدن,یکیشو با زبون و دندون و اونیکیشو با انگشتام میمالیدم,سرمو محکم فشار میداد به سینش,نفسش بالا نميومد,دستمو برداشتم گذاشتم لای پاش رونشو مالیدم,چقد خوبو نرم بود,دستمو گذاشتم رو کسش خیسیه کسش شورت و شلوارشو خیس کرده بود,یکم که مالیدم دیدم چنگ انداخته به تخت,بلندش کردم انداختمش رو خودم,لباش رو لبم بود محکم کونشو با دو دست فشار میدادم و با کیرم کسشو میمالیدم دیگه جفتمون دیونه شده بودیم,اینبار من خوابیدم روش با کیرم کسشو میمالیدم دستام رو سینه هاش بود نازیم با دستاش دهنشو گرفته بود که صداش از اتاق بیرون نره,کیرم داشت شورتو شلوارکمو سوراخ میکرد,دید سرشو اورده بالا و لب میخواد داشتم میمالیدم و لبشو میخوردم که دیدم دوتا پاشو اورد بالا و شورتو شلوارکمو باهم کشید منم دیگه آمپر سوزوندم و شلوارشو کشیدم پایین رو شورت کسشو بوسیدم دیدم کمرش از تخت جدا شده چشماش بسته بود کسش جلو صورتم,شورتشو در اوردم شرو کردم به خوردن چوچولش بعده چند دقیقه بدنش لرزید و شل شد,فهمیدم ارضا شده منم رفتم ازش لب گرفتم زیره گوشم گفت دوست دارم سیاوش,منم با کیرم داشتم رو کس خیسش بازی میکردم یهو با یه دستش کیرمو گرفت با کیرم چوچولشو میمالید که یهو پاهاشو حلقه کرد دور کمرم با دست کیرمو. گذاشت دم سوراخ کسش و با پاش کمرمو فشار داد کیرمو رفت تو کسش انگار کوره بود,یه جیغ ریز کشید,من از ترس خوشکم زده بود بعده چند لحظه یادم امد تو بطری بازی گفته بود با دوست پسر قبلیش سکس داشت خیالم راحت شد,چندتا تقه که زدم پاشدم از کشوم کاندم رو گرفتم دوباره شرو کردم,به بغل خوابوندمش کیرمو گذاشتم تو کسش عقب جلو میکردم یا دستم سینشو گرفته بودم و ازش لب میگرفتم
تو اوج بودم که دیگه آبم با قدرت داشت میومد کیرمو تا ته فرو کردم,نازیم نفسش به شماره افتاد,آبم که امد افتادم کناره نازی,گفت تموم شد? گفتم بازم میخوای کیرمو گرفت تو دستش کاندمو در اورد و تخمامو میمالید تا دوباره شقش کرد,منم دست بردم تا کاندوم جدید وردارم که گفت نه سیاوش جونم میخوام گرمای مستقیم کیرت بخوره به کسم,بهش گفتم پس بشین روش گفت میترسم کیرت واقعا بزرگه جر میخوریم گفتم نترس حواسم هست,کله کیرمو گرفت گذاشت تو کسش آروم بالا پایین میکرد,یهو پاشو کشیدم سور خورد کیرم تا دسته رفت تو کسش بیچاره خیلی خودشو کنترل کرد وقت جیغ آروم کشید با این کارم خیلی حشری شده بود تند تند بالا پایین میکرد,دستم رو سینه هاش بود,گفت کمرم درد گرفته,منم انداختمش رو خودم و تند تند تقه میزنم نازی هم زبونشو تو لاله گوشمو میچرخوند که دوباره لرزید افتد روم منو محکم گرفتو میگفت دوست دارم,منم چند لحظه بد آبم امد و ریختمش رو کون و کمرش,حدود نیم ساعت تو بغلم خوابید بعدش بیدارش کردم لباس بپوشه,پوشید دوباره امد لب گرفت ازم تو بغلم خوابید طوری که کونشو چسبوند به کیرم,تا حدود 1/5 الی2 خوابیدیم,بیدار شدیم کسی خونه نبود زنگ زدم به همخونم,گفت رفتن دانشگاه و بعدش گفت شب میخوای بخوابی درو قفل کن که انقد سوژت نکن بچه ها,نیاین دانشگاه که دهنتون سرویسها,منم آماده شدم برم مراسم,نازیم محکم بغلم کرد لب گرفتیمو رفت خونشون…
مرسی که وقتتونو بهم دادین,ما چند بار دیگم سکس داشتیم اگه دوست داشتین براتون تعریف میکنم…
نوشته: سیاوش