سکس یک حس طبیعی و غریزی هست که خدا به انسان برای ایجاد آرامش داده و انسان باید کمال استفاده را از آن برای خود بکند.کلا من به خیانت تو سکس اعتقاد ندارم ولی ادم باید از لحاظ عاطفی و روانی و عشق به همسر خود وفادار باشد.
اسم من سیماست 25 سالمه هیکل مانکنی خوبی دارم و برامم خیلی مهمه که هیکلم همیشه رو فرم باشه.3 ساله ازدواج کردم تا حال هم چند بار سکسو با آدمهای مختلف تجربه کردم و تنوع تو سکس رو خیلی دوست دارم.داستان از اونجا شروع میشه که چند هفته ای بود با شوهرم سکسی که بهم بچسبه نداشتم آخه این چند هفته سرش خیلی شلوغ بوده و بیشتر وقتا خسته بود.شب قل ازش سکس خواستم ولی خسته بود و منم از طرفی خیلی تو حس بودم و عقدش تو دلم موند تا فردا که شوهرم رفت سر کار و منم مشغول غذا درست کردن بودم که زنگ خونه به صدا در آمد رفتم آیفونو برداشتم ولی چند ماهی بود که آیفون خراب بود و فقط تصویر طرفو میدیدی و صدا نمیومد.دیدم یک پسر جون پشت دره با خودم گفتم حتما یکی از مهمونای اهالی ساختمونه خیلی از این موردا پیش میومد درو براش زدم و مشغول غذا پختن شدم که در آپارتمانو زدن، رفتم درو باز کردم از لای در نگاه کردم دیدم همون جوونه هست و میگه مامور سرشماری هست و باید چنتا فرمو پرکنه گفتم باشه و رفتم چادر پوشیدم اومدم آخه فقط یک تاپ و شلوارک کوتاه پام بود.مشغول جواب دادن که شدم دیدم 100 تا سوال هست که باید جواب بدم و بهش گفتم که من غذام رو گازه و بهتره که بیاد داخل تا من هم بتونم به غذا پختنم برسم و به سوالای اون جواب بدم اونم اومد داخل و رو مبل نشست ازم پرسید اقاتون خونه نیست وقتی گفتم: نه یک برقی رو تو چشاش حس کردم خوب که نگاش کردم جوون خوش قیافه و جذابی بو 23 یا 22 ساله میخورد تقریبا لاغر با یک تک پوش و شلوار لی.
منم ازش خوشم اومد و یک لحظه فکر سکس با اون تو سرم افتاد ولی نمیدونستم اونم میخاد یا نه .خلاصا اون ازم شناسنامه ها رو خواست رفتم براش آوردم و وقتی دولا شدم بهش بدم از عمد چادرمو باز کردم اون دید ولی به رو خودش نیاورد بد ضد حالی خوردم ولی با خودم گفتم یکبار دیگه امتحان میکنم در همین حین هم اون هی سوال میکرد و من جواب میدادم رفتم براش شربت درست کردم آوردم و وقتی دولا شدم تا تعارفش کنم چادرم باز شد جوری که اون هم خط سینه هامو میدید هم ساق پاهامو یک لحظه خیره شد به سینه هام ولی خودشو جمع کرد منم رفتم تو آشپزخانه مشغول شدم که دیدم کاغذا رو کنار گذاشت و بهم گفت: سیما خانم بابت شربت تشکر میکنم … و شروع کرد ازم درباره خودم پرسید منو که دیگه غذارو حاضر کرده بودم زیرشو خاموش کردمو رفتم نشستم روبروش ولی چادرو از رو سرم انداخته بودم رو شونه هام تا اون بتونه موهامو ببینه وحسابی تحریک بشه .شناسنامه منو برداشت اومد کنارم نشست و بهم گفت تاریخ تولدتون خوانا نیست چنده و دستشو با شناسنامه سمت من دراز کرد جوری که بازو هاش به بازوم خورد من هیچی نگفتم و دیدم اونم یواش سرشو آورد نزدیکو لبامو بوسید منم بوسش کردم و دوباره اومد نزدیک و شروع کرد به خوردن لبام و همینجوری سینه هامو میمالید دیگه دوتایی تو این دنیا نبودم وبوی شهوت تمام فضای خونه رو گرفته بود .بعد کلی لب خوردن سینه هامو درآورد و شروع به خوردن کرد و همینجوری با دست دیگش کسمو ماساژ میداد.
خوب که سیر شد بلندم کرد و تمام لباسامو درآورد و لخت لختم کرد و خودشم لخت شد البته بجز شرتش و دوباره منو رو مبل خوابوند و خودشو انداخت وسط پام ،انصافا که خوب کسمو میخورد حسابی وارد بود دیگه ناله من بلند شده بود داشتم ارضا میشدم که هلش دادم کنار و با ولع شرتشو درآوردم .چشمام یک لحضه برق زد واقعا کیر سفید و خوش تراشی داشت تازه هم تراشیده بودش ،حسابی دلمو برد انگار از قبل میدونسته که میخاد سکس کنه حسابی بهش رسیده بود .شروع کردم به خوردن براش و جوری خوردم که خودش گفت بسه دیگه جونم داره از تو کیرم در میاد.بعدش منو بلند کرد به کمر گذاشت لبه مبل و کیرشو یواش یواش کرد تو کسم .وقتی کیرشو تو کسم حس کردم احساس لذت زایدالوصفی بهم دست داد. بعد اون شروع کرد به تلنبه زدن اول یواش بعد ریتمشو تندتر کرد صدای چلپ چلپ کل سالونو برداشته بود و گوش آدمو نوازش میکرد یک ربع که اینجوری کرد منو برگردوند و گفت میزازی از عقب بکنمت .البته من دوست داشتم بهش کونم بدم ولی یک زن نباید همه برگ برنده هاشو رو کنه بهش گفتم دفعه بعد بهت میدم اونم از پشت کرد تو کسم و دوباره شروع به تلنبه زدن کرد حسابی بهش حال میداد چون هی میگفت سیما عجب کسی داری، باید هر روز بکنمت و از این حرفا و محکم میکوبید به لمبه هام که دردش خیلی بهم لذت میداد .بعد یک ربع احساس کردم دارم ارضا میشم بهش گفتم تندتر بکن اونم اطاعت کردو حسابی منو کرد یکهو ارضا شدمو بهش گفتم که کیرتو در بیار اونم درآورد و بعد یک دقیقه که باکیرش ور رفت آبشو روی کمرم خالی کرد داغ داغ بود و بدنم گس گس شد.2 تایی بیحسو بی رمق افتادیم کف سالن بعد 10 دقیقه اومد منو بوسید و ازم تشکر کرد و شمارشو نوشت بهم داد گفت هروقت که زنگ بزنی 24 ساعته در خدمتم و رفت….. به برگه که بهم داد نگاه کردم تازه فهمیدم اسمش سینا بود……..
نوشته: سیما
ye hamchin chizi vase ma pish nemiad ahhhhhhhhh shans ke nadarim , mitooonim ba u bashim sima khanoom > tel man 09393668949 mani 24 montazeram
اگه دوست داشتی تماس بگیر با من 09369624146
سیما خانم اگه بازم شوهرت بیمحلی کرد زنگ بزن
09170780329
منتظرتم سعید 23
09366941276
سیما جون منم به اوج میرسونمت