تازه از دانشگاه فارغ التحصيل شده بودم و امده بودم به مشهد. دوران دانشجويي خيلي بهم خوش خوش گذشت ولي حيف که زود گذشت اونجا خيلي حال ميکردم بعدا که برگشتم مشهد حسابي کف کرده بودم روبرويه خونه مون يه زن و مرد اجاره نشين بودن بار اول که زن همسايه تازه اومده بودن اونجا رو ديدم خيلي ازش خوشم اومد اونم يه جوري حس ميکردم ازم خوشش اومده بود ولي چون اون فکر مي کرد که من نظر سکسي بهش ندارم زياد عکس العملي نشون نميداد تا اينکه يه روزي حسابي حشري شده بودم از لاي پنجره خونه شونو پاييدم تا اينکه شوهرش رفت سر کار منم سريع رفتم سراغ تلفن شماره شونو ميدونستم چند تا زنگ خورد که گوشي رو برداشت صداش اينقد نازک بود که بيشتر حشري شدم بعد خيلي عادي سلام کردم و با اسم کوچکش باهاش احوالپرسي کردم و با تعجب گفت که با کي کار دارين منم گفتم با شما و بهش گفتم که ازش خيلي خوشم اومده اونم گفت که شما کي هستين منم از اينکه بار اول خودمو معرفي کنم خيلي ميترسيدم به هر حال گفتم اگه اهل حال هستين خودمو معرفي ميکنم وگر نه خداحافظ بعد يه لحظه ساکت شد و گفت اول بايد ببينم کي هستين بعد من هم سريع گفتم اگه بياين جلوي در خونتون من وميبينين گوشي رو گذاشتم لب پنجره منتظر شدم بياد بيرون
همينکه اومد جلوي در من دستم به اشاره سلام براش تکون دادم رنگش حسابي پريده بود فکر نميکرد من باشم واسه همين يه نگاهي به توي کوچه کرد بعد که فهميد واقعا منم يه لبخندي زد و رفت تو من مثل عقاب پريدم رو تلفن و بهش زنگ زذم اول چيزايي گفت که من اصلا نفهميدم چند بار با هم تلفني صحبت کرديم بع يه روزي که خونمون خالي شد ازش خواستم بياد خونمون اول گفت که ميترسه بعد گفتم کسي نميبينه يه ظرفي بردار به بهانه اينکه براي چيزي اومدي بيا اينجا بعد که اومد يه چادر سرش بود وقتي چادرش رو برداشتم يه تي شرت تنگ و يه شلوار پوشيده بود سينه هاش نسبتا بزرگ از اون سينه هايي بود که خيلي من ازش خوشم مي اومد شايد هم از اول هم بخاطر سينه هاي زيباش بود که ازش خوشم اومده بود خلاصه با يه اب پرتقال ازش پذيرايي کردم و بهش نزديک شدم يه کمي خجالتي بود ولي من سريع دست رو سينه هاش گذاشتم بعد ازش لب گرفتم يه کمي گذشت حسابي لبامو ميمکيد و ول نميکرد بعد تي شرتش رد دراوردم واي خدايا چه سينه اي داشت سفت اناري شروع کردم به خوردن سينهش اينقدر خوردمش شايد نيم ساعت بيشتر بود حسابي سينه شو سرخ کرده بودم بعد اون دست تو شرتم کرد و کيرمو با دست مي ماليد بعد شروع کرد به ساک زدن لا مسب با اينکه کيرم خيلي گنده بود ولي همشو تو دهنش برد جوري که خودم شاخ در اورده بودم بع به کسش دست زدم خيس خيس بود سر کيرمو به کسش زدم صداي اخ واوخش شروع شد بعد کم کم کيرمو داخل کسش کردم واي خدا جون چه دنيايي بود بعد از چن دقيقه تلمبه زدم داشت ابم مياومد گفتم داره ابم ماد سريع بلند شد کيرمو گذاشت تو دهنش و ابمو پاشوندم تو ددهن و صورتش خيلي سکسي شده بود تا اون روز فقط تو فيلما ديده بودم چند بار با هم سکس داشتيم تا اينکه يه روز گفت که از شوهرش حامله شده من ناراحت شدم چون ميدونستم که اگه حامله شده باشه ديگه اونجوري نمي مونه
يه روزي زنگ زد گفت چيه از چي ناراحتي غصه نخور يه تيکه برات دارم از من خيلي با حالتر بعد گفت که خواهر شوهرش رو اگه بخوام بهم معرفي ميکنه منم که از خدام بود دو سه ماهي بود که سکس نداشتم يه شبي زنگ زد گفت که شوهرم رفته مسافرت و خواهر شوهرش شبها پيش اون مي خوابه منم معطل نکردم شب بود سريع رفتم زنگ خونشونو زدم او درو باز کرد گفت که چيه مثل خروس پريدي سرمون بعد پشت در يه لب حسابي ازش گرفتم و با سينه هاش بازي مي کردم گفت بسه اگه اون بفهمه با من سکس داري بهت پا نميده منم بس کردم رفتم تو يه دختر بسيار زيبا و توپولي بود اين بار من بودم که خجالت مي کشيدم يه کمي حرف زديم و چاي خورديم بعد گفت که با اون دختره بريم توي اتاق خوابشون با هم حرف بزنيم الکي اينجوري ميگفت بعد دوتايي رفتيم تو اتاق هنوز در و نبسته بودم که دستش برد به زيب شلوارم منم ديگه حشري شدم لختش کردم زن داداشش به يه انگشتشم نميرسيد بع چندين بار از کونش کردمش ولي يه بار ديگه نتونستم خودمو کنترل کنم از کسش کردمش و خون اومد يه لحظه که خو ن و ديدم بدنم مثل اينکه برق گرفته بود شو که شدم ام اون لبخندي زد واومد ازم لب گرفت بعد که با زن داداشش در ميون گذاشتيم اونم گفت بهتره صداشو در نياريم و خودش يه دکتري مي شناسه که ميتونه اونو مثل روز اول درست کنه خلاصه قبل از اينکه برن پيش دکتر هفت هشت بار کردمش ديگه خيلي از همديگه خوشمون اومده بود و ازش رسما خواستگاري کردم والان منتظر جواب خونوادشون هستيم البته اصل کاري خودمونيم ولي هميشه رسم بوده پدر دخترا کس ژست بگيرن به هر حال واقعا نميدونم من دوران دانشجويي خيلي سکس داشتم ولي هيچ موقع اونقدر لذت نبرده بودم
نوشته: فلانی