نسرین زن برادربزرگ خانممه یه هیکل چاق و گوشتی هر رون و لنبر اندازه کل هیکل منه وسینه هاش هرکدوم فکر کنم 10 کیلو باشه یه زنییه خودمونی وساده وازحرف زدن زیاد هم بدش نمی یاد نسرین پنجمین زن فامیل خانمم بود که کردمش یک روز بعد از ظهر خونه مادر خانمم دسته جمعی باهم نشسته بودن من از بیرون امدم زنم و خواهرش مادرشون با نسرین روی بالکن که نیم متری از حیاط بالاتر بود نشسته بودند نسرین لبه نشسته بود و پاهای چاقشو اویزون کرده بود.من تو حیاط ایستاده بودم نسرین خواست بلند شه بره پاهاشو که جمع کرد یه لحظه چشمم به وسط پاش افتاد از بس چاق بود شلوارش از دوختاش چاک برداشته بود و رون و شورت قرمزش معلوم شد وسطش هم قلمبگی کوسش دیده میشد اونا باهم مشغول بودن و فقط سودی فهمید که من لا پای نسرین رو دید می زنم هیچی نگفت نسرین هم متوجه شد و فقط یه لبخندی زد نگو خودشم می دونسته خشتکش پارس اینو موقع کردنش گفت .
نسرین گفت خونه هیچکس نیست و شبم شوهرش شیفته و خداحافظی کرد و رفت منم حشری شدم به فکر کردنش افتادم میدونستم که نسرین اکثر شبا تنها می خوابه دو دل بودم که امشب برم یا نه با خودم گفتم نکنه اهل حال نباشه و ضایع بشم داشتم تو ذهن خودم منصرف می شدم که مادر خانمم گفت با بچه ها برین باغ یه کم انگور بیارین باغشونم کنارخونه پسرش بود زنم گفت من نمی ام سودی گفت اقا داود بلند شو باهم بریم توراه سودی گفت نسرینو تور کردی گفتم نه گفت به من چه که جورش کنم گفتم حالا کی گفت که جورش کنی ؟گفت یعنی تواز گوشت به این خالصی گذشت کردی؟ گفتم پس چی همچین مالیم نیست گفت کوسش دو برابر ما ل منه گفتم تو کجا دیدیش گفت یه روز تو حموم براش لیف می کشیدم جلو سودی کم نیاوردم و نگفتم که جورش کن ولی اون دونست که می خوام.
رسیدیم باغ نسرینم با یه زنبیلی اومد پیش ما مشغول چیدن شدیم اونارم هم شروع کردن به کرم ریختن سودی گفت اقا داود خودتو خسته نکن ما می چنینیم نسرین گفت می خوای برو تو خونه استراحت کن گفتم نه بچینین بریم نسرین دو لا شد بود انگور می چید سودی گفت زن داداش اونا چیه یکم لاغرشون کن گفت ویلان بمونه ابم می خورم بدتر چاق میشم س.دی بشوخی گفت اخه اب داریم تا اب نسرین گفت سودابه توفضولی مگه؟راست می گی مال خودتو لاغرکن سودی گفت من دارم ولی نه اندازه تو بیچاره داداشم چقدر باید زور بزنه سو.دی دیگه تیر خلاصو زده بود نسرین گفت اقا داود خدایش کداممان چاق تریم من که سیخ کرده بودم گفتم شما چاق ترین ولی مال سودی نسبت به هیکلش گنده اس تازه به سن تو برسه باچرثقیل باید بلندش کنیم سودی گفت شما چرا باید بلندم کنین گفتم من نه شوهرت باید بلند کنه سودی گفت اخه میگی بلندت کنیم تازه ببین خودتو خواهرم به چه روز انداخته راست می گی یه کم بخودت برس نسرین گفت اتفاقا لاغر خوبه دیگه قبراق و فرز میشه سودی گفت چیه زن داداش هوس قبراق کردی ؟مگه داداشم قبراق نیست نسرین گفت ما اون بیچاره رو کی دیدیم که ببینیم قبراق یا قبراق نیست دو شب یک شب خونس اونم ازبس ختس شامشو خورد می خوابه معلوم بود نسرین خیلی توکفه کیره سودی گفت نسرین شبا نمی ترسی یکی بیاد؟خونه من که تو اپارتمان می ترسم چه برسه به خونه توباغ نسرین گفت ترسی نداره مگه من دخترم منظورشو فهمیدیم سودی گفت می خوای امشب ما بیاییم پیشت گفت خوش اومدین من گفتم من شام دعوتم بعد شام می ام سودی گفت مارم برای خواب می اییم. چیدن انگور تموم شد من ازجلوتر می رفتم یه لحظه برگشتم عقب دیدم سودی زد کون نسرین وگفت تکونشان بده کیرم دیگه نمی خوابید دستموگرفتم ازش و اونا هم فهمیدند توی راه سودی گفت رد کن بیاد گفتم چی؟ گفت شیرینی اونی که شب می افتی روش گفتم من که نمی خوام گفت اره از کیرت پیداست نمی خوای حرفی نیست ماهم می ایم گفتم بیاین گفت لوس نشو شامتو خوردی میری اونجا منم تلفنو میکشم گفتم تا مال من هست چرا تلفن خندید گفت از پریز رفتیم خونه مادر خانم جون اونم بد جور هوس کیر کرده بود خواستم برم گفت شب بیا اینجا و دست گذاشت رو کوسش یعنی بیا بهت می دم من هوس کوس دیگه کرده بودم گفتم وقت زیاده یه شب دیگه اخه فردا هم زیاد کار دارم بعد از شام رفتم در خونه برادر زنم زنگو زدم نسرین اومد جلو در وبا همون شلوار خشتک پاره بود بدون دامن
زود دوید گفت ببخشید من برم یه دامن تنم کنم وقتی جلوتر می دوید لمبراش بدجور تکون می خوردند خواستم از پشت بگیرمش .رفتم تو نسرین اومد گفتم پس بچه ها نیومدند؟ گفت نه گفتم زنگ بزن بیان اونم گفت تلفن مان قطع با موبایلم زنگ زدم گوشی رو برنداشتند گفتم شاید نیان اخه سودابه توراه گفت اگه دختر خاله ها بیان ما دیگه نمی ایم منم چایمو خوردم می رم .نسرین گفت کجا یه شب بد بگذره شما که غریبه نیستین جا بزرگه شما بخوابین تو اتاق خواب منم تو هال می خوابم با تعارف قبول کردم. وفتی می خواست بلند شه چون چاق بود پاهاشو طوری می ذاشت که لا پاش معلوم می شد دیدم شورتم نداره و قشنگ قلمبگی کوسش پیداس همون طور جلو من معطل می کرد گفتم نسرین خانم یه جا می دی به من؟ گفت برو رو تخت ما بخواب گفتم اخه گفت اخه نداره این قدر تعارفی نباش گفت چیزی خواستی صدام کن اگه بلند نشدم تو یخچال همه چی هست خودت زحمت شو بکش منم خوابم سنگینه گفتم شرمنده اونا هم نیامدند منم مزاحم شدم گفت مزاحم چی دیگه یه شب خوابیدن خالی مزاحمت نداره من رفتم تو اتاق خواب شلوارمو در اوردم هوا گرم بود لخت شدم .با شلوارک خوابیدم البته ملافه رو کشیدم نسرین تو هال خوابید برق رو هم خاموش نکرد دامنشو در اورد وانداخت کنار جاش خودشو من نمی دیدم خوابم نمی برد بعد از نیم ساعتی دیدم خیلی گرمه ملافه رو از رو خودم انداختم و کیر سیخ شدمو گرفتم میخواستم برم بیفتم روش با خودم گفتم بزار اون بخواد اتاق خواب تاریک بود واز تو هال معلوم نمی شد بلند شدم رفتم مثلا اب بخورم دیدم نسرین بیداره ولی تا منو دید چشماشو بست همون طور طاق باز خوابید ه بود و تیشرتشم داده بالا وشکمشم بیرونه رفتم اشپزخونه مثلا اب بخورم برگشتم دیدم پاهاشو جمع کرده ولی وسط پاش بازه وخشتکشو بیشتر پاره کرده وکوسش قشنگ پیدا س کوسش اندازه کون یه دخت کوچولو بود کیرم سیخ سیخ بود دونستم که اونم چراغش سبزه خواستم بیفتم روش ولی صبر کردم رفتم رو تخت دراز کشیدم دیدم نسرین بلند شد اومد منو صدا کرد جواب ندادم فکر کرد من خوابیدم البته می دونست خواب نیستم اومد نزدیکتر از نزدیکتر صدا کرد بازجواب ندادم کیرم سیخ بود واز پاچه شلوارکم بیرون بود نسرین منو نگاه می کرد دست تو شلوارش کرده بود غلت زدم برگشتم طرف اون صداش در اومده بود داشت حال می کرد چشممو باز کردم انگار هول شده باشم بلند شدم نشستم گفتم نسرین خانم چیزی شده؟اونم دستشو از تو شلورش بیرون کشید و گفت وای شرمنده هول شدین دو سه بار صدات کردم بیدار نشدی یه صدایی اومد ترسیدم .
بلند شدم برم بیرون رو نگا کنم نسرین گفت اقا داود سرما نخوری؟ منم انگار حواسم نیست گفتم وای ببخشید و دنبال زیر پوشم گشتم نسرین اونو داد دستم و همین طور منو نگا می کرد اونو تنم کردم رفتم بیرون الکی نگاهی کردم بر گشتم گفتم هیچ چی نیست نسرین گفت ببخشید شما رم بد خواب کردم رفت اشپز خونه و با سینی و یه هندونه اومد برق رو روشن کرد من همون طور با شلوارک بودم خواستم شلوارمو بپوشم گفت اقا داود گرمه من که غریبه نیستم بیا بشین یه قارچ هندونه بخور خنک بشی ساعتو نیگا کردم تازه دوازده بود نسرین چهار زانو نشته بود و داشت هندوانه می برید وهمه چیش حتی لبای کوسشم معلوم بود منم همین طور میخ شده بودم نسرین نگاهی به وسط پاش کرد و گفت وای ببخشید بلند شود که بره گرفتم از دستش گفتم من که غریبه نیستم سینی رو یه طرف هول دادم و نسرین رو کشیدم طرف خودم گفتم بیا پیشم بخواب می ترسی اونم راحت اومد رو تخت ازش لب گرفتم اونم بیکار نموند سینه های منو فشار می داد تیشرتش رو در اوردم سوتین نداشت سینه هاش تو چنگم جان نمی شدن با دست اونو رو بغل کردم افتادم به جونشون با یه دست از جای پاره شلوارش گرفتم و اونو ج ردادم گفت اخ جون الان خودمم جرمی دی دیدی عصر چه خشتکی نشونت دادم منم دلم می خواست منو بکنی کوسش تو کف دستم جاش نمی شد چوچولشو مالیدم اونم شروع کرد وول خوردن و به کمرش قر میداد دست کرد شلوارکمو داد پایین زیرش شورت نداشتم کیرم عین فنر پرید بیرون و همین طور بالا پایین می شد نسرین گفت اخ جون چه کیریی این می خواد کوسو کونمو جر بده سرشو بلند کرد و کیرمو انداخت دهنش منم سه انگشتی مشغو ل کردن کوسش بودم اون با یه دست دستمو زد کنار و گفت برو روش از عصری هلاک شدم باهاشو نمی تونست بالا ببره یه بالش زیر کونش گذاشتم و پاها شو به حالت خم گذاشت پایین کیرم با ساک اون خیس بود گذاشتم دم کوسش و هول دادم تو از بس تنگ و چاق بود نصفصش رفت تو باهاشو باز تر کرد تا ته کردم تو یه اوییی گفت که تا حالا اون طور حال نکرده بودم شروع کردم به تلمبه زدن صدای فرج فرج و شالاب شولوبی میداد که فکر کنم همسایه هاشون می شنیدند کیرمو در اوردم تا حالتوشو عوض کنه با دست زد رو تخت گفت تورو خدا در نیار بده تو منم با ضربه زدم تو اون جیغ که نه هوار می کشید و می گفت لا مذهب جرم بده پارم کن بکوب بکوب
منم تند تند ضربه می زدم اون ارگاسم شد داغی ابشو با کیر حس کرد که زد بیرون دست بردم زیرش سوراخ کونش انگار که اب تو چاله جمع شده باز وبسته می شد اون بی حال افتاد گفتم نسرین خوبی گفت بهتر از این نمی شه گفت نریختی؟ گفتم نه سری دوم اونم با حالت عشوه وناز گفت واییییی نه فردا نمی تونم راه برم کیرمو کشیدم بیرون گفتم سگی بخواب اون خوابید و کونشو داد بالا سوراخ کونش از اب کوسش برق می زد انگشت کردم سوراخش گفت از کون دوست داری گفتم اره گفت فقط چند تا تلمبه .کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش یه فشار دادم تا ته رفت بدون درد و ناراحتی گفت کیف کردی گفتم اخ چه جورم دو سه تا تلمبه زدم گفت در بیار کار دارم ازتو کشو زیر تخت یه کیرمصنوعی در اورد گذاشت دهنش وخیسش کرد داد دست من منم با این کارش عشق می کردم و رمز کون گشادشو دو نستم کیره 30سانتی بود و کلفتی شم هفت سانت میشد گفت بذار کونم اونو گذاشتم کونش بدون واهمه ای کشید تو کیره خیلی نرم بود بادست میزدم عین فنر بالا پایین می شد و سوراخ کونشو باز و بسته میکرد می خواست ابم بیاد گذاشتم توکوسش گفتم نسرین می خوام پرت کن گفت حالا نه بزار یه حال اساسی بکنم تنهایی بهم مزه نمی ده بعدشم لوله مو بستم هر چقدر خواستی پرم کن کیرمو در اوردم گفت کیر بلند رو بزار تو کوسم سر کیرو خم کردم وگذاشتم توکوسش چه حالی می کرد از وسطش کیر گرفتم و عقب جلو کردم با کف دست از وسطش فشار دادم کامل رفت تو لمبرای کونشو جمع کردم وکیر به اون بلندی وکلفتی توش گم شد کونشو باز و بسته می کردم و کیره خودش عقب جلو می کرد گفت واییی داود جونم کلفترش کن
فکری به خاطرم رسید گفتم تو کونت یا کوست گفت کوسم برش گردوندم و تخت خوابید لنگاشو دادم بالاو بالشو گذاشتم زیرش و با حالت اویزون نشتم لای پاش و کیر خودم رو دادم تو اول نمی رفت یه کم فشار دادم تا ته کردم توش نسرین گفت اوییییی جوووون چه کیفی می کنم انگار سه نفر من میکنن و با دستش کیرو عقب جلو می کرد منم دیگه نمی تونستم صبر کنم خوابیدم روش تند تند تلمبه زدم اون دیگه عقب جلو نمی کرد فقط حال می کرد گفتم نننسرییین و تموم ابمو خالی کردم توش و اونم ابشو ریخت کیرم تو کوسش خوابید و اونم پاهاشو جمع می کرد صدای فرت فرت جمع شدن کوسش حال قشنگی به ادم می داد کیرمو کشیدم بیرون وتا صبح کنارش خوابیدم صبح بلند شدم دیدم اندازه نصف لیوان اب من و خودش ریخته زیرش و کیره همون طور توش بود اونو کشیدم بیرون کوس وکونش همون طور باز مونده بود خواب بود تخت خوابوندمش دوباره کردم تو کوسش با بی حالی و شهوت گفت دادوم سیر نشدی من تلمبه میزدم و صدای فرج فرج خیلی کیف می داد دوباره ابمو ریختم تو کوسش اون حتی بیدارم نشد رفتم حموم و دوش گرفتم رفتم ساعت ده زنگ زدم تازه بیدار شده بود ازم تشکر کرد و قول سکس دیگه ای ازم گرفت بعد اونم سودی زنگ زد گفت خسته نباشی مرد کوس ندیده خوب از چنگم در رفتی منم باز ازش تشکر کردم و اونم گفت عشقم واسه سکس سه نفری اماده باش و خدا حافظی کردیم.