لزبازی من و یه دوست قدیمی

سلام من رویا سکسی هستم ودوباره با یک خاطره دیگه اومدم.قبلا خاطرات دیگرم رو هم براتون نوشتم که دوستانم بهم محبت داشتن ومنو مورد لطفشون قرار دادن. ازسمیرا مدت ها بود که بی خبر بودم.یعنی درست ازهمون دوران دانشجویی وفارغ التحصیل شدنمون دیگه ندیده بودمش وتا اینکه مدتی قبل به صورت اتفاقی توی یکی ازپارک ها دیدمش.اولش نشناختمش واما وقتی خیلی دقت کردم شناختمش.با سمیرا دردوران دانشگاه آشنا شده بودم وبا هم همخونه بودیم ودر اون چند سال هم بارها با هم شیطونی کرده بودیم.اونم خیلی عوض شده بود.زیباتر وسکسی تر ازدوران مجردیش به نظر می رسید.وقتی همدیگرو شناختیم کلی ذوق کردیم.این دیدار دوباره بهانه ای شد برای دیدارهای بعدی ما وروابطمون شکل تازه ای به خودش گرفت.با هم بیرون می رفتیم وبعضا به خونه هم می رفتیم ومی گفتیم ومی خندیدیم ودرهمون بین راجع به گذشته ها ولز بازی هایی که با هم انجام داده بودیم صحبت می کردیم اما همش درهمین حد بود.اون موقع ها خیلی دلم می خواست سمیرا رو برای داداشم رضا جور کنم تا با هم ازدواج کنن اما رضا به خارج رفت وهمون جا ازدواج کرد وسمیرا هم با مردی که 4 سال ازخودش بزرگتر بود ازدواج کرد وزندگی خوبی هم داشت.

 

 

سمیرا یک دختر 14 ساله به اسم روژان داشت که خیلی خوشگل وملوس بود والبته بزرگتر ازسنش هم نشون می داد.توی این رفت وآمد هام به خونه سمیرا با شوهرش که اسمش منصور بود آشنا شده بودم.مرد خوش چهره وبا جذبه ای بود وبسیار جنتلمن به نظر می رسید.یک روز که بعد ازظهر که توی بغل داداشم روی تخت خوابیده بودم ورضا هم داشت باهام ور می رفت موبایلم زنگ خورد.سمیرا بود که گفته بود شوهرش قراره برای یکی دوروز به شهرستان بره وازمن خواست که برای شب برم پیشش ومنم قبول کردم.رضا کمی غر زد ومنم برای اینکه رضایتش رو جلب کنم یه سکس باحال باهاش کردم وغروب راه افتادم سمت خونه سمیرا.شام رو درکنارسمیرا وروژان صرف کردم وبعد ازشام روژان برای خوندن درساش به اتاقش رفت ومن وسمیرا هم جلوی تلوزیون نشستیم ومشغول تماشای ماهواره شدیم.بیشتر زمان به شوخی وخنده گذشت ودرآخر زمان خواب فرا رسید.روژان نیم ساعت قبل شب بخیر گفته بود وخوابیده بود.سمیرا ازمن خواست که با هم توی یک اتاق وروی یک تخت بخوابیم.می دونستم که هوس شیطونی به سرش زده والبته خودم هم بدجوری واسه یک لز باحال دلم تنگ شده بود.لبخندی زدم وگفتم:هوس شیطونی کردی؟اونم خندید وگفت:تو هوس نکردی؟-:چرا منم هوس کردم اما مشکلی نیست؟روژان بفهمه چی؟سمیرا:روزان گرفته خوابیده.ما هم که میریم توی اتاق و درو قفل می کنیم.لبخندی زدم وگفتم:اصلا عوض نشدی.باشه بریم.با هم وارد اتاق شدیم ودرو ازپشت قفل کردیم.هردو یک لباس نازک وراحت به تن داشتیم ولحظاتی بعد روی تخت خواب دونفره درکنار هم قرار داشتیم.توی چشمهای هم خیره شده بودیم وشهوت دروجود هردومون موج میزد.

 

 

زمان زیادی طول نکشید که لبهامون روی هم قرار گرفت.لبهامون داغ وآتشین بودن وشهوت رو به وجودمون بیشتر منتقل می کردن.بوسه های عاشقانه ما ازهم آغاز شده بود وهردو مشغول خوردن ومکیدن لب های هم شده بودیم.منم زبونم رو توی دهن سمیرا گذاشته بودم واونم داشت شهد شیرین زبونم رو می چشید ومنم لبش رو می مکیدم.همزمان دستهاش ازروی تابی که به تنم بود به روی سینه هام به حرکت دراومدن ومنم با دستم مشغول مالیدن سینه های اون ازروی لباس شدم.اول سمیرا لباس های منو از تنم دراورد وبا دیدن بدن کاملا لخت من حشری تر شد وگفت:جوووووونننننن.دلم واسه این بدن سفید وظریفت تنگ شده بود عزیزم.این بار سینه هام رو دردست گرفت ومشغول مالیدن شد ومنم همزمان کسم رو انگشت می کردم.خوب که سینه هام رو مالید ونوکشون رو شق کرد ومنم گفتم:بخور سمیرا جون.سینه هامو بخور.خیلی دلم میخواد بهت شیر بدم.اونم نوک یکی ازسینه هام رو توی دهنش گذاشت ومشغول لیسیدن ومکیدن شد ومنم همچنان داشتم با کسم ور می رفتم.سمیرا این بار سینه دیگرم رو توی دهنش گذاشت ومشغول مکیدن شد.منم دیگه صدای آه واوخم دراومده بود وناله های شهوتی می کردم واونم مثل قحطی زده ها داشت نوک سینه ام رو میک میزد.لحظاتی بعد از روبه رو کاملا روی من دراز کشید ودوباره مشغول مکیدن لب هم شدیم.

 

 

حالتی که دراون قرار داشتیم سینه هامون به هم چسبیده بود وبراثر حرکات ما به هم مالیده میشد.کس هردومون هم با هم درتماس بود و هرلظه بین دو کس اصطحکاک به وجود میومد .هردومون رو شهوتی می کرد.حالا دیگه مثل وحشی ها داشتیم لب می گرفتیم وبوسه رد وبدل می کردیم.باردیگر سمیرا ازروی من بلند شد واین بار بین پاهام قرار گرفت.من کاملا پاهام رو ازهم باز کردم واونم سرش رو روی کسم قرار داد وبا اولین لیسی که زد من یک آهههههه کشیدم وچشمام رو بستم.غرق درلذت بودم ومی خواستم این لذت برای همیشه ادامه داشته باشه.کس لیسی سمیرا برای من شروع شده بود ومنم دیگه داشتم توی ابرها پرواز می کردم.سمیرا خیلی سریع وماهرانه کسم رو لیس میزد وچوچوله ام رو می مکید.منم با دستم سرش رو گرفته بودم ومحکم به سمت کسم فشار می دادم.کمی که کسم رو لیسید به سراغ سوراخ کونم که تازه تمیزش کرده بودم رفت ومشغول لیسیدن سوراخ کون براق وتمیزم شد.همزمان با لیسیدن یکی دوتا ازانگشتاش رو وارد کونم می کرد ومنم از سر لذت وکمی درد آهههههه می کشیدم.سمیرا داشت به جای کیر ازانگشتاش استفاده می کرد وکونم رو می گایید.حالا دیگه همزمان کسم رو می لیسید وانگشتاش هم توی کونم عقب وجلو می رفت ومن دراوج لذت بودم.به قدری این حرکت رو با سرعت وقدرت ادامه داد که من به ارگاسم رسیدم وبا صدایی که سعی می کردم خودم رو کنترل کنم یک آههههههه بلند کشیدم وتوی دهن سمیرا خالی کردم.

 

 

این بار سمیرا درکنارم روی تخت دراز کشید ومنم پس ازاینکه کمی حالم سر جاش اومد به سراغش رفتم.از بالا تا پایین بدنش رو عاشقانه می بوسیدم وزبون میزدم.درروی نقاط حساس بدنش بیشتر توقف می کردم وبا حرارت بیشتری می بوسیدم .پس ازاینکه همه جای بدنش رو بوسیدم به سراغ سینه های بزرگش رفتم ومشغول مالیدن یکی ازسینه هاش شدم وبا دست دیگرم هم مشغول بازی کردن با کسش شدم.خودش هم سینه دیگرش رو توی مشت گرفته بود وداشت می مالید.منم ازبس سینه اش رو مالیده بودم که براثر حشر زیاد نوکش شق شده بود ومنم با مشاهده این وضعیت نوک سینه اش رو توی دهنم گذاشتم ومشغول مکیدن شدم که این کار سر وصدای سمیرا رو دراورده بود.سرم رو گرفته بود وبه سمت سینه اش فشار می داد.همزمان من انگشتام رو توی کس خیس شده سمیرا کرده بودم واونا رو توی کسش عقب وجلو می کردم.لحظاتی بعد ازخوردن سینه اش دست برداشتم وبه سراغ کسش رفتم وبین پاهاش قرار گرفتم.پاهاش رو کاملا ازهم باز کردم وسرم رو به کسش نزدیک کردم ومشغول خوردن ومکیدن کسش شدم.لبه های کسش رو می لیسیدم وبا قدرت زبونم رو وارد سوراخش می کردم.چوچوله اش رو توی دهنم میذاشتم ومی مکیدم واونم هر بار ملتمسانه ازمن می خواست که به خوردن کسش ادامه بدم.اما من درست درزمانی که اون داشت التماس می کرد ازخوردن کسش دست برداشتم .انگشتام رو خیس کردم وبا یک حرکت ناگهانی دو تا ازانگشتام رو وارد کونش کردم که سمیرا یک آخ بلند گفت که فکر کنم روژان رو ازخواب بیدار کرد.منم بهش امون ندادم وانگشتام رو توی کونش عقب وجلو می کردم واونم همچنان ناله می کرد اما صداش رو پایین آورده بود.کمی که گذشت ناله های شهوتیش به گوشم رسید وفهمیدم که دیگه درد نداره وداره لذت می بره.منم سرعت وقدرت ورود انگشتام به داخل کونش رو بیشتر می کردم واونم درحال لذت بردن بود.پس ازگذشت چند دقیقه انگشتام رو ازکون سمیرا بیرون آوردم.این بار روی سمیرا به حالت 69 دراز کشیدم ومشغول لیسیدن دوباره کسش شدم واونم مشغول خوردن ومکیدن کس من شد.

 

هر دو همزمان با مکیدن کس همدیگه با صدای شهوتی وریزی اوم اوم می کردیم.درحدود پنج دقیقه بعد بود که سمیرا به ارگاسم رسید وتوی دهن من خالی کرد ومنم یکی دو دقیقه بعد مجددا به ارگاسم رسیدم وبا آه وناله های زیاد توی دهن سمیرا خالی کردم.هردو بی حال روی تخت این بار درکنار هم دراز کشیدم وهمدیگرو بغل کردیم.سمیرا لبم رو بوسید وگفت:خیلی حال دادی عزیزم.خیلی بیشتر ازقدیما حال دادی.منم لبش رو بوسیدم وگفتم:تو هم همین طور.بازم از این عشق بازی ها داریم؟سمیرا خندید وگفت:البته.من وتو تازه همدیگرو پیدا کردیم.حالا حالا ها با هم کار داریم.هر دو با هم خندیدیم وهمدیگر رو بغل کردیم. دوستان خاطرات من یعنی رویا سکسی ازاین به بعد وارد دوره جدیدی میشه.اگه خوشتون اومد بازم براتون می نویسم.درضمن جا داره این جا ازتمامی دوستان خوبم ازجمله فریبای عزیزم که در داستان های گذشته ام باهام همراه بودن ونظراتشون باعث دلگرمیم شد تشکر کنم.امیدوارم شایسته این همه لطف ومحبتتون باشم.منتظر خاطرات سکسی دیگرم باشید.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

12 دیدگاه دربارهٔ «لزبازی من و یه دوست قدیمی»

  1. سلام مرسی و ممنون .جالب بود البته همه داستانهایت به نظر من تقریبا چهل سالگی را باید رد نموده باشی
    موفق باشید

    1. داستان بعدی به احتمال زیاد با دختر سمیرا خانم روژان لز بازی سه نفره ای هست .اخه هر جا پا بگذاری همه را با سکس خوب اشنا می کنی بحالتم فرقی نمی کند بچه یا برادر یا کس دیگر باشد فقط فکر یه سکس با حال برای خودت هستی ولذت بردن برای نوشتن و خوانده شدن برای امثال من ودیگران.خیلی ممنون

  2. رویا سکسی عزیزم ایول دستت درد نکنه. به این میگن یه خاطره توپ. فدایی داری. کاش میشد با خودمم یه حالی میکردی. خلاصه خاطرت خیلی باحال بود حسابی حال کردمو جلغ زدم. ایولا. بازم برامون بنویس.

  3. سلام رویا جون.
    مرسی از داستانهای زیبا و جالبت.مخصوصا طریقه نوشتن و نگارشت .واقعا خوب مینویسی ولی اونجا که نوشته بودی رضا گیر داد واسه رضایتش یه سکسی باهاش داشتی ,اگه یه کم با هیجان تر بود بهتر و زیبا تر میشد ولی بهرحال زیبا بود.بازم ممنون.راستی اگه شیراز اومدی خیلی دوست دارم باهات آشنا بشم.اگر مایلی چون اینقدر از اندامت نوشتی که حسابی مایلم ببینمت
    09332121493
    ([email protected])

  4. رویا جووون من واقعا از طرز نگارشت خوشم میاد
    آدمو سر شوق میاره
    بازم بنویس چون لذت میبرم عزیزم
    :-*

  5. سلام.عالی بود عزیزم.عاشق داستان ای لز هستم.خودم و دختر عموم عاشق لز هستیم.بازم برامون بنویس.

  6. سپاس داستانهات عالیند و لذت بردم ، من 60 ساله تنها در حومه کرج هستم بسیار سکسی و عاشق سکسم و سالم هستم اگه کسی مایل به داشتن رابطه خوب و سالم سکسی هست بهم ایمیل بزنه
    فقط خانمهای نازنین
    irajirani0404 dar yahoo

    1. ایرج خان عاقل باش در بین خوانندگان داستان لز دنبال کسی می گردی که به یک مرد کس بده جالبه شما مردا خیلی خود خواهید فکر کردید کی هستید یه مشت نره … که آدم حالش ازتون بهم میخوره حیف زن نیست واسه با بقیه شماهام هستم

  7. داستانت عالی بود عزیزم حتی اگه تخیلی باشه فکر و تخیلت عالیه منم لز بازی دوست دارم ولی کسی رو نمیتونم پیدا کنم ولی واقعا عالی بود

  8. راستی رویا جون این خاله خایه دارا این وسط چی میخوان خداییش اگه تو دنیا فقط زن ها بودن دنیا گلستون بود

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا