سلام دوستان من ساسان هستم بچه تهرانم.از اول بگم که همه ي اسما مستعاره اما شما باداستان حال کنيد.اين داستان مربوط ميشه به چند سال پيش که من14سالم بود.اون موقع فقط با فيلم و جلق حال ميکردم.زن عموي من خيلي خوشکل و سکسيه.کون گنده و پستوناي خيلي گنده و قشنگي داره و من هميشه ارزوم بود که پستوناشو بخورم.هميشه هم با من شوخي مميکرد.مامانم خوشش نميومد که من باهاش صميمي بشم اما من خيلي زن عموم رو دوست دارم.اسمش فاطيه.من ميگم فاطي کوماندو.هميشه به عشقش جلق ميزدم.ميديدم يه فيلمايي تو گوشيش بود که يه کم سکسيه.مثلا لب بازي پسرو دختر بود.منم ميخاستم بهش نزديک بشم.اونم خيلي بيتربيت بود.هميشه واسم جوک سکسي ميگفت.تا زماني که کيرمو زدم به دريا و بهش فيلماي دوربين مخفي سکسي نشون دادم.خيلي خوشش اومد.بعد از چند هفته چنتا عکس سکسي بهش نشون دادم.دوست داشت.من بهش گفتم دوستت دارم اونم گفت منم خيلي دوست دارم ساسي.گفتم خيلي دلم ميخواد پستوناتو ببينم.گفت خفه شو بيشعور.به مامانت ميگم ها؟بعد بقيه عکسا رو رو موبايلم ميديد که موبايلمو ازش گرفتم و رفتم يه گوشه ي ديگه نشستم.اون يه بچه 3ساله هم داشت.منم هميشه به خودم فحش ميدادم و به خاطر کارام از عموم خجالت ميکشيدم.تا چند هفته اي محل سگ هم بهش نميزاشتم که يه روز زنگ زد خونمون و گفت که کامپيوترمون خرابه و به ساسان بگو بياد برام درستش کنه مامانم به من گفت اما من گفتم به جهنم که خرابه.اما اون ازپشت تلفن اونقدر اصرار کرد که مجبور شدم برم خونشون.وقتي رسيدم و رفتم تو ديدم يه تاپ و شلوارک تنگ پوشيده و اومد جلو و باهام دست داد و لپمو بوس کرد اما من بوس نکردم و اون گفت تو منو بوس نميکني؟منم مجبور شدم و لپشو بوس کردم.کامپيوترو روشن کردم و گفتم عمو کجاست؟گفت رفته کرج کار داره تا پس فردا مياد.گفتم فرهاد(پسرعموم)کجاست؟گفت خونه مامانم.گفتم اين کامپيوتر که هيچيش نيست!گفت خواستم به يه بهونه اي بکشونمت اينجا.تو نميگي که يه زن عمو داري؟چرا ديگه محلم نميزاري؟گفتم ببخشيد.گفت عکساي جديد چي داري؟من گفتم عکس هيچي ولي فيلم دارم.گفت او لالا پيشرفت کردي!گفتم ولي تو هنوز رو عکس ديدن موندي.چند تا فيلم نشونش دادم که ديدم دستش رفت رو کسش و کسشو ميماليد.گفتم کستو بمالم؟گفت خفه.خواستم موبايلمو ور دارم که دستمو گذاشت رو پستوناش و بمال چند دقيقه اي ماليدم و بعد گفت لباساتو دربيار.تو دلم گفتم الان يه کس تپل ميکني.لخت شدم اما شورتمو در نيووردم چون مو داشت اما اون کامل لخت شده بود.گفت شورتتو در بيار خجالت نکش تو که خيلي پررو بودي(هنوزداشت نگا فيلم ميکرد)ولي من در نيووردم که گفت ساسان منو عصباني نکن.يهو شورتمو کشيد پايين . گفت پس بگو از چي خجالت ميکشي!لبمو بوس کرد و گفت بيا واست کوتاهش کنم.باهم رفتيم تو حموم من شدوع کردم به ماليدن کيرم و جلق زدن که گفت نکن تا اول پشماشو بزنيم بعدش جلق بزن.من رو پا وايسادم و اون نشست و کيرمو صابوني کرد و با تيغ موهامو زد.من از خجالت کيرم سيخ نميشد.گفت چرا سيخ نميکني؟عزيز دلم خجالت نکش.وبعد لبمو شروع کرد به خوردن.منم ميخوردم.گفت با اين سنت بهت نمياد اينقد بلد باشي.منم در جواب پستوناشو خوردم.ارزوم براورده شدو بود پستوناش خيلي بادکنکي بود و خيلي خوشمزه بود.بعد اونم دايساد و گفت عزيزن به من نگاه کن و جلق بزن تا راحت شي.اگه هم خواستي صدا بکني صدا کن.اون خودشو ميمالوند و من با صدا و فرياد داشتم جلق ميزدن.که ابم اومد و همش رو ريختم رو پاهاش و اطراف کسش.داشتم فرياد ميزدم و هزيون ميگفتم که گفت اروم تمام شد!بااين که هنوز14 سالته ولي نسبت به سنت خيلي آب داري!منم گفتم همش به خاطر تو که جلق ميزدم آبم زياد شده!گفت واي عزيزم منو ببخش.و شروع کرديم يه کم باهم بازي کردن و ليسيدن هم که گفت با اينجارو بخور.گفتم از کس ليسي خوشم نمياد گفت اگه من کيرتو خوردم تو هم کسمو ميخوري؟گفتم اره.شروع کرد کيرمو ليسيدن منم همش داد و هوار ميکشيدم.که ابم امد و رکيرمو از تو دهنش کشيد بيرون و ابمو خالي کردم روبدنش کمرم داغون شده بود.بعد سرمو گرفت و گذاشت لاي پاهاش.گفت بخور اگه نخوردي ديگه دوست ندارم.منم خوردم و خوشم اومد اين دفعه اون صداش در اومده بود و همش ميگفت سوختم بلند شد ومنو برد تو حموم و گفت بليس تا خيالش راحت باشه که ابشو کجا ميريزه.بيشتر از 20
دقيقه من به زور داشتم کس ميليسيدم که ابش اومد و ابشو همش رو تن من ريخت.من گفتم واي حالا چيکار کنم اگه مامانم ببينه که من خيسم چه بلايي سرم مياره؟بعد دوشرو بازکرد و باهم رفتيم زير دوش پستونا شو ميخوردم.وقتي کارمون تموم شد از حموم رفت بيرون اما من موندم به جيش بکنم چن دقيقه بعد به زور منو از زير دوش کشيد بيرون با حوله خودش منو خشک کرد و بعد موهامو با سشوار خشک کرد و گفت مامانتم ديگه نميگه چرا خيسي موقع رفتن باهم زبون بازي کرديم و گفت که امروز خيلي شيرموز و شکلات بخور و فردا هم زنگ ميزنم بياي.زبونمو ليس زد و من رفتم خونه .کسي بهم گير نداد.فردا عصرش زنگ زد و گفت ساسي بيا پيشم.من هم فورا رفتم زنگ در رو زدم و در رو باز کرد و ديدم خودش و خواهرش و دو تا دختر جوون و يه دختر هم قد خودم هم اونجا بود.خواستم فرار کنم که خواهرش منو گرفت و با بوس خفم کرد.فاطي خيلي خوشکل تر از خاهرش بود.ولي پستوناي خواهرش از پستوناي فاطي خيلي بزرگتر بود.خواهرش بچه دار نميشد.فاطي داشت اون دوتا دختر جوون و اونيکه همسن من بود رو دستمالي ميکرد.خواهرش هم داشت با من ور ميرفت که يهو فاطي با يه قرص ويه ليوان اب اومد سراغم.امل يه کم باهاش دعوا کردم ولي اون گفت همشون از خودمونن.گفتم با اين دختر کوچيکه چيکار داشتي گفت اونم سکس دوست داره و بعد يه قرص بهم داد و گفت اينو بخور تا زود ابت نياد که حسابي با هم کار داريم.تو همين حين خواهرش منو لخت کرد و مثل بچه باز ها بهم ور ميرفت.کونمو دست ميزد و لب و دهنمو و حتي سينمو ليس ميزد.خيلي خوشم اومد منم شروع کردم باهاش بازي کردن.پستوناشو تا اون جاييي که دهنم جا داشت ميخوردم و تف ميريختم رو کسش که يکي از دختراي جوون اومد کسش رو ليسيد و اون يکي جوونه هم اومد کمک من تا با هم پستون بخوريم.خيلي خوشمزه بود.من که 14سالم بود داشتم از ته دل کيف ميکردم.خواهرش سر دوتاييمون رو ميگرفت و فشار ميداد روي پستوناش.من داشتم خفه ميشدم که يهو اون دختره که همسن من بود اومد و منو کشيد رو مبلا و خودشم پريد روم و شروع کرد به لب گرفتن از من فاطي هم رفت دم کيرم و يه ليس به کير من و يه ليس به کس اون دختره ميزد.پستوناي دختره رو شروي کردم بخورم که يواش يواش کسشو ميمالوند.گفتم بکنم تو کست؟که فاطي يهو داد زد که نه بابا اين هنوز بچهست پرده داره!من که نميدونستم پرده چيه گفتم بيخيالش و کيرمو خواستم بزارم تو دهنش که زير بار نميرفت.گفتم به کيرم و رفتم کيرمو گزاشتم تو دهن يکي از اون دخترا که جوون بود.فاطي هم گفت که امروز بهم لب ندادي؟منم در حالي که اون داشت برام ساک ميزد با فاطي لب بازي ميکردم و يواشکي بهش گفتم اين سه تارو رد کن برن.باهاشون راحت نيستم.اونم گفت باشه.خودشون خيلي موقس اينجان الان ماماناشون بهشون شک ميکنن.من به اون دختر هم سن خودم شمارمو دادم و اون هم گرفت و هر سه تاشون رفتن.مونده بود منو فاطي و خواهرش.چند دقيقه نشستم که حالم بياد سر جاش و وسط عمليات دسته گل به اب ندم!فاطي هم دراز کشيد ولي خواهرش رفت روش و شروع کرد به ليسيدن فاطي!تا حالا ازبين دو تا خواهر که هر دوتاشون شوهر داشته باشند رو نه ديده و نه شنيده بودم.من بعد از چند دقيقه اي بلند شدم و گفتم اول کيو بگايم؟خواهرش فورا گفت من.فاطي پستوناشو گاز گرفت محکم و خواهرش يه جيغ بلند زد و فاطي بهش گفت سرت تو ان.اول من ميدم که اگه ساسي خواست ابش رو بريزه تو کس تو بريزه.تو که بچه دار نميشي!خواهرش اروم گريه کرد و فاطي بهش گفت زهر مار همين که گفتم.بعد بلند شد و دو سه تا ملحفه رو فرشا پهن کرد که اگه اب کسي اومد فرشا کثيف نشه.من خودم رو براي فاطي اماده کردم که ديدم خواهرش خوابيده و داره گري ميکنه.اطراف پستوناشو که فاطي گاز گرفته بود قرمز بود.من رفتم و بهش لاسيدم و گفتم من ابمو توکست ميريزم.تا حالا کسي اب تو کست ريخته؟گفت شوهرم سه ساله داره کسمو به اب ميده!ولي من بچه دار نميشم.منم پستوناشو ليسيدم ديدم فايده نداره هنوز داره گريه ميکنه.شروع کردم کسشو ليسيدن که ديدم گريه ش بند اومد و آهآهش شروع شد.زبونمو کردم تو کسش که يه اه بلند کشيد فاطي نگامون کرد و بعد اومد منو با کيرم کشيد و به پشت خوابيد و برام ساک ميزد.به خاطر اون قرص اصلا جوگير نشدم و همين طوري روش نشسته بودم و به خواهرش زبون بازي ميکردم.زبونش خيلي دراز بود و زبونشو ميکرد تو حلقم.خسته شدم کيرمو کردم تو کوس فاطي و شروع کردم محکم و تندتند طلنبه زدن.داشت هوار ميکشيد و به من و خواهرش تف مينداخت منم تفاشو جمع ميکردم رو کيرم ولي اون خواهر حشريش همه تف فاطي رو ميخورد.منم محکم تر طلنبه زدم و داد فاطي کوماندو رفت تا پيش مرغ هاي اسمون.با دهنم نشونه دهنشو ميگرفتم و تف مينداختم رو دهنش اونم خودش و خواهرش تف هاي منو ميخوردن.يهو فاطي يه جيغ زد و ابش رو ريخت تو هوا اما من هنوز ابم نيومده بود.فورا خواهرش اومد و خوابيد جاش و من اين دفعه تو کس خواهرش ميکردم.نميدونين چه کس داغي داشت کيرم داشت اتيش ميگرفت خيلي از کس فاطي داغ تر بود.فاطي اومد و کون منو ميليسد.منم هر عقب و جلوي محکمي که ميشدم يه ضربه محکم به فاطي ميزدم و اون هم پرت ميشد اون طرف ولي نميدونم به کون من خيلي علاقه داشت و همش برميگشت و زبونشو سيخ ميکرد و ميکرد تو کون من.سه تاييمون نهايت لذت رو ميبرديم که من داد زدم ابم داره مياد!خواهرشم داد زد که اب منم داره مياد!فاطي گفت بريز تو کسش بچه دار نميشه…منم گفتم باشه و اب خواهرش زود تر از ابمن اومد اون ابشو خاليکرد رو من و فاطي و من هم حشري شدم و يه داد بلند زدم و ابمو با فشار ريختم تو کس خواهرش.اونم جيغ ميزد و ميگفت اتيش گرفتم…وايييي…همشو بريز تو کسم…منم همشو ريختم تو کسش و يه حال عجيب بهم دست داد و هممون افتاديم يه گوشه.فاطي از هوش رفت و من و خواهرش با هم لب بازي ميکرديم و اون گفت بيا پستونامو با شدت گاز بگير. منم محکم گاز ميگرفتم و ليس ميزدم و اون يه جاي سالم رو پستوناش نبود.اونم خوابيد و من ديدم فاطي رو شکم خوابيده ومن يه بار ديگه هم رفتم و اين دفعه کون فاطي رو تو خواب گزاشتم.داشت تو خواب آه آه ميکرد و عين خيالش هم نبود من يه اب ديگه تو کون فاطي خالي کردم و بعد همين اوضاع رو روي خواهرشم تو خواب انجام دادم و يه اب ديگه هم تو کون خواهرش خالي کردم.ازتعجب شاخ دراوردم که اون روز 3بار اب من اومده بود رفتم تو حموم و گفتم ببينم يه با رديگه ابم مياد و يه جلق زدم و ابم نيومد ولي خودم اونقد حشري شده بودم که دلم ميخواست براي بار چهارم هم ابم بياد.رفتم ديدم خواهر فاطي هنوز خوابيده رفتم کيرمو گزاشتم تو دهنش و عقب جلو شدم تا اينکه از خواب پريد و ديد که کيرمن تو دهنشه
هيچ کاري نکرد انگار از سکس سير نميشد و من يه10-12 دقيقه اي تو دهنش طلنبه ميزدم تا براي بار چهارم ابم اومد و ريختم تو دهنش.ابمو نخورد و رفت فاطي رو بيدار کرد و ابمو ريخت تو دهن فاطي و با هم لب بازي کردن و مثل تشنه ها اب منو خوردن.از حال رفتم و افتادم يه گوشه و خوابم برد.خوشبختانه اون روز همه خونوادمون رفته بودن شمال خونه يکي از همکاراي بابام تو ويلاشون و من نرفتم و گفتم ميرم خونه مامان بزرگم.وقتي پاشدم از خواب يکم باهاشون لب بازي کردم و خواهرش شماره منو گرفت و من رفتم خونه مامان بزرگم.چند وقت بعد شوهر خواهر فاطي از خواهر فاطي جدا شد چون بچه دار نميشد و من مسئوليتم سنگين تر شد.هر هفته4-5بار يه اب تو کس خواهر فاطي خالي ميکردم و با اون دختره که هم قدم بود و روز سکس خونه فاطي بود هم دوست شدم اما نميکنمش تا خوب رشد کنه.اين داستان من بود <> باي باي.