این اولین باره که مینویسم ، اگه کمو کسری داشت به خوبیه خودتون ببخشید
این خاطره برمیگرده به یک هفته قبل …
قبلش لازم میدونم که براتون یه سری مقدمه بگم:
من یه دختر عمه دارم به اسم شیدا ، که خیلی دختر خوبیه و تقریبا سربزیره ولی شـــیطــــون !!!
3سال از من بزرگتره ولی صورت و هیکل ریزه میزه داره ، 2تا داداش داره و به علت صمیمیت من با برادراش ، زیاد همدیگرو میدیدیم و بیشتر باهم راحت بودیم
اون اوایل حتی خجالت میکشیدیم باهم دست بدیم و …
خلاصه این شیدا خانم ما تقریبا یکسالی میشه که خیلی بیش از اندازه با من گرم گرفته طوری که چندین بار بهمراه هم رفتیم خرید از من خواسته که تو خریداش همراهیش کنم ، توی یکی از همین خریدا بود که از جلوی یه گالری لیاس زیر رد شدیم و به من گفت میلاد میشه چند دیقه همینجا وایسی تا من بیام ؟!!! منم گفتم ، چشم ، فطط زود بیا که خیلی کاردارم و باید تورو برسونم و به کارام برسم
خلاصه اینجا بود که فهمیدم یخش با من آب شده
شیدا جلوی همه پسرای فامیل حجاب کامل داشت بجز من ، ینی وقتایی که باهم بویدم دستمو میگرفت ، اگر کسی نبود (منظورم پدر و برادرشه) جلوم روسری نمیپوشید و بعضی وقتا هم جلوم تیشرت میپوشید ( ولی جلوی همه آستیم بلند میپوشه)
مین با شیدا خیلی شوخی میکنم ( یعنی با همه زیاد شوخی میکنم ولی با شیدا بیشتر از همه)
شیدا صورتش سبزه هست و موهای بلند و لخت مشکی داره ، موهاش تقریبا تا کمرشه و منم عاشق موهای بلندم ، همیشه دست داشتم که واسه یکبار هم که شده دستمو ازون موهای صافومشکیش رد کنم ، خیلی از شبا بود که با توهم اون میخابیدم و … تو حموم به عشق اون جلق میزدم …
خلاصه بهتره برم سر اصل ماجرا:
تقریبا یک هفته پیش بود که عمه ی بزرگم نذری پخته بود و به من زنگ زد تا برم نذری ها رو پخش کنم ، نذری ها رو گذاشتم تو ماشین و همرو پخش کردم ،(هر جا میخواستم برم قبلش زنگ میزدم که اگه خونه هستن برم) ، خلاصه زنگ زدم به خونه عممو شیدا گوشی رو برداشت ، سلام و احوالپرسی کردیم.بهش گفتم عمه خانم نذری داده براتون بیارم ، خونه ایید که بیارم؟گفت : آره ، لطفا زودتر بیاز که دارم میمیرم از گشنگی ،به شوخی بهش گفتم آخی مگه غذا نخوردی هنوز ؟ گفت : نه ، لحنشو لوسی کرد و گفت مامانم نیشت ، بهش گفتم : مامان این دختر من کجا گذاشته رفته و دختر منو تنها گذاشته ؟ با لحن معمولی گفت : دیشب رفتن شهرستان کمک مادر جون کنن!گفتم همشون رفتن ؟ گفت آره ، همه رفتن ، من نرفتم که درس بخونم تو این تعطیلات . بهش گفتم باشه عزیزم تا نیم ساعت دیگه نذری رو میارم ! تشکر کرد و قطع کردیم …
وقتی رسیدم پشت آیفون زنگ و زدم و گفت بیا بالا ، رفتم پشت در دیدم در بازه ولی کسی جلو در نیست ، چند تا به در کوبیدمو وارد شدم که دیدم از ته خونه داره میدوهه جلو درو عذر خواهی میکنه که نتونست بیاد پیشواز
وااااااای ، خدای من چی میدیدم ، شیدا نه تنها روسری سرش نبود ، بلکه یه تاپ زرد تنگ و یه دامن کوتاه مشکی تا بالا زانو تنش بود
همیننطور که میدویید موهاش پخشولا و پریشون میشد ، انگاری زمین و زمان دور سرم میچرخید ، صدا قلبمو میشنیدم ، هیچوقت اینطوری ندیده بودمش ، زمان کند شده بود …
رسید جلومو گفت چند دیقه بشین من لباس عوض کنم و بیام ، منم با لحن شیطنت آمیز بهش گفتم : دیگه من که دیدم ، واسه چی میخوای عوض کنی ، اونم یکم نگام کرد و گفت : راس میگیا
خلاصه ظرف غذارو بهش دادم و گفتم شیدا جان من باید برم ، این شبا تنها نمون ، بیا خونه ی ما که نترسی ، اونم گفت زحمت نمیدم ، اومد سمت در که دیدم گفت میلاد بمون ناهار تنهایی نمیچسبه بمون با هم بخوریم ، گفتم نه باید برم ، دویید سمتمو دستمو گرفت کشیدو با لحن لوسی گفت نمــــذااارم بری!
وای دستش چقد داغ بود ! خلاصه دست داغشو که گذاشت رو دستم دیگه شل شدم ، گفتم باشه برو عزیزم ، سفره بنداز بخوریم
موهاشو با کلیپس جمع کرد و رفت تو آشپزخونه و سفره آورد من داشتم دیوونه میشدم ، در حین سفره انداختن دولا شد و سفیدی کمرشو دیدم ، متوجه شدم از قصد داره اینطوری دلبری میکنه ، چون هی خم میشد سمتمو …
بهش گفتم : کی میان مامان اینا ؟ گفت ملوم نیست ، تا بد از عاشورا نمیان
سفره انداختو نشست روبروم ، شلوارش خیلی تنگ بود ، اون کس تپلش کامل معلوم بود ، منم ناخوداگاه به کسش نگاه میکردمو غذا میخوردم ، یه دفه نگاش گره خورد به چشمامو گفت : اووهووی بچه پرروی یز به چی خیره شدی ، منم که دستو پامو گم کرده بودم گفتم هیچشی هیچی ، که بهم گفت اگه غذا از گلوت پایین نمیره برم لباس بپوشم ، من فقط نگاش کردم از خجالت و هیچی نگفتم و سرمو انداختم پایین ، بهم گفت حالا اونطوری نکن قیافتو آدم یه حوری میشه ، غذاتو بخور ، منم غذامو خوردم وقت جمع کردن سفره کمکش کردم ، وقتی میخاست بیاد تو آشپزخونه چون در تنگ بود ، یکی دو بار خودشو مالید بهم ، من شصتم خبر دار شد که بعله ! حشری شده و …
واسه اینکه به مراد دلم برسم شرو کردم بهش آمار دادن و ازش تعریف کردن ، بهش گفتم حیف این موهای قشنگت نیست که روسری میپوشی ، گفت جلو همه نمیپوشم ، مگه نمیبینی جلو تو نمیپوشم ، بهشم گفتم موهات خیلی نازه آدم دلش میخاد نازش کنه شبیه عروسک شدی ، که دیدم یهو کلیپسشو باز کردو موهاش یهو ریخت پایین ، دستو پام شل شده بود ، که یهو ددم خیلی خوب بیا ناز کن عزیزم ، بیا ناز کن که ارزو به دل نمونی ! بهش گفتم شیدا این واقعا خود تویی الان یا دارم خواب میبینم که دیدم یهو دستمو گرفت و کشید تو اتاق خوابش و گفت من همون شیدام فقط دوس دارم یکم از دنیام لذت ببرم با پسردایییییییم
وای ، انگار به تموم آرزوهام رسیده بودم ، دستمو کردم لای موهای بلندشو گذاشتم روی گردنش و بهش گفتم منم دوس دارم باتو لذت ببرم شیدا ، تو خیلی خوبی خیلی تو آرزوت بودم ، که خیره شدم به چشمام و منم لباشو آروم بوسیدم ، چند بار بوسیدم و با موهاش بازی میکردم ، دستم لای موهاش بودو لباشو میبوسیدم شرو کردم به میک زدن لباش که بهم گفت : میلاد آروم تر ، لبام کبود میشه گفتم چشم ، لباشو میک میزدمو گردنشو از پشت میمالیدم ، سرمو بردم رو گلوشو شرو کردم به لیس زدنو خوردن ، گردنشو هااا میکردمو میلیسیدم ، حسابی حشری شده بود و آهو اووهش دروومده بود ، دستای کوچیکشو گذاشته بود رو کیرمو از رو شلوار داشت می مالید،تاپشو از تنش درآوردم ، زیرش یه سوتین سفید تن کرده بود ، دامنشم کشیدم پایین ، شرت و سوتینش ست بود ، همینطوری که تو بغلم بود سوتینشو باز کردمو پرت کردم ته اتاق ، خوابوندمش رو تختو شروع کردم به مالیدن سینه هاش ، سینه هاشو گرفته بودم تو دستامو داشتم بینشو میلیسیدم ، وای چه ناله ایی میکرد صدا آهو اوهش هنوز تو گوشمه ، زبونمو کرده بودم تو نافشو میلیسیدم ف از ناف میلیسیدم تا وک سینش ، چشماش خمار شده بود ، دستاشو دادم بالا و شرو کردم زیر بغلشو خوردن (من قبلا سکس داشتمو میدونستم که ازین کار لذت میبرن زنها) زیر بغلشو خوردمو لیسیدم تا رسیدم به رونای تپلو سفیدش ، باورم نمشد تنش انقد سفید باشه آخا صورتش سبزه هست …
رونشو گاز میگرفتم و میک میزدم ، قرمز قرمز شده بود ، که دیدم داره جیغ میزنه اون کیییرتو بده دستم ، بهش گفتم اگه دوس داری خودت پیداش کن ، این وحشیا شده بود ، جفتمون پاشدیم وایسادیم و اون شروع کرد با کمر بندم بازی کردن ، دیدم عصبی شده و نمیتونه ، کمکش کردم و کمربندمو واسش باز کردم ، یه دفه دکمه بالای شلوارمو باز کردو شلوارمو با دو دستش کشید (یکی از دکمه های شلوارم پاره شد) شلوارمو تا زانو کشید پایین ، شرتمو کشید پایینو همینطوری که کشید پایید زانو زد جلومو شرو کرد به لیسیدن کیرم ، از زیر بیضه هام لیس میزد مو میومد بالا ، موهاشو دو دستم جمع کرده بودم و داشتم سرشو هدایت میکردم به سمت کیرم ، یه طوری ساک میزد انگار یه عمره جندست !!!
کیرمو چرخشی ساک میزد،بهم گفت بخاب رو تخت ، خابیدم رو تخت و شلوارمو کامل دراورد ، کیرمو طوری کرده بود تو دهنش که انگار داره چشماش در میاد ، باورمو نمیشد این شیدایی که جلومی همونیه که یه عمر …
دکمه های پیرهنمو باز کردو گفت چه هیکلی داری ، شرتشو درآوردو اومد نشست رو رو صورتم ، هیچ چیزی نمیدیدم ، فقط کسش بود که داشتم واسش لیس میزدم ، چوچولشو لیس میزدمو هر ثانیه صدای آو نالش بیشتر میشد، آبش داشت میومد و داشت میریخت رو گردنم ، دستمو انداخته بودم دور کمرشو شروع کردم به میک زدن کسش ، دیدم داره دااااد میزنه که میلاد منو بکن ! بزن جرم بده ! از روم بلند شده بود و داشت با کسش بازی میکرد ، بهش گفتم مگه پرده نداری ؟ هومنطوری که ناله میکرد گفت نههه! تو تصادف پاره شده ! وایی منو میگی انگار دنیا رو بهم دادن!
خوبوندمش رو تخت ، پاهاشو باز کردم ، سر کیرمو گذاشتم رو کسش ، آروم هل دادم تو ،چند بار 3-4 سانت از کیرمو هل دادم تو و دراوردم که دیدم چشماش داره سیاهی میره ،کیرمو کشیدم بیرون و گفتم دیگه بستته ، که دیدم به التماس افتاد شرو کرد به بوسیدن کیروخام گفت بازم میخام ، کیرمو آنچنان لیس میزد که هر آن تصور میکردم الان آبام میپاشه رو سروصورتش !!!
بهش گفتم پوزیشن سگی بگیر ، نشستم بین پاهاش ، چند تا سیلی مجکم به کونش زدم ، کیرمو گذاشتم لای کسش ، یهو تا ته فشار دادم تو ، جیغ کشید که انگار دارم شکنجش میدن ، همونتو نگه داشتمش چند دیقه ، اون هم جیغ میکشید ، در آوردم ازش ، کونشو چنگ میزدم و کردم دوباره توش ، این بار شروع کردم به تلتبه زدن وااایی کردنش بهترین حس دنیارو بهم میداد ، این سگ داشت ناله میکرد و اشک میریخت ، جیغ میزد و گریه میکرد و میگفت بسته ، غلط کردم !بهش گفتم دیگه نمیشه ، ساکت شو و دهنتو ببند عزیزم ! گفت نه ! محکم زدم به کونشو گفتم خفه شو ، مثه اینکه دلت میخواد کونتم جر بده ، گفت نه نه توروخدا میلاد با اونور کاری نداشته باش ، بهش گفتم خیلی خوب ، کاری ندارم به شرط اینکه آبمو تا ته بخوری ، گفت باشه ، دوبازه کردم توشو شروع کردم تلنبه زدن ، صدای جیغاش و هنوز میشنوم تو گوشم !!!
هحس کردم داره آبم میاد ، کیرمو کشیدم بیررونو از ته فشارش دادم تا آبم نیاد ، برگشت دهنشو آورد جلو کیرم ، کیرمو گذاشتم لب دهنش و ول کردمش ، آبم با فشار پاشید رو پیشونی و صورتش ، بهش گفتم بمالش ، کیرمو میمالید و آبمو با ولع هر چه بیشتر میخورد ، می خوردو میخندید ، کیرم شل شده بود و آویزون بود ، شیدا کشیدش تو دهنشو همشو از دم کرد دهنش ، با اینکه کیرم خابیده بود ولی لذت بخش بود ساک زدنش ، بیشرف انگار داشت میجوید کیرمو، تو همون حال با خنده بهم گفت ارباب داگه کونمو کاری نداری ؟!!! بهش گفتم : نه عزیز دلم ، مرسی که حال دادی بهم ، اونم تشکر کرد و گفت فک نمیکردم انقد وارد باشی ، منم بهش گفتم تو هم کم ناوارد نبودیا شیطووون ، یه خنده نمکی کرد ، منم یه دستمال کاغذی از رو میزش برداشتمو اول صورتشو پاک کردم ، بعدم لای گاشو تمیز کردم !
بغلش کردمو شرو کردم به بوسیدنش ، بهش گفتم تو خیلی خوب میتونی ارضا کنی خوش بحال شوهرت ، گفت خوشحالم که ازم راضی هستی پسر دایی ، اگه دوس داری بازم میتونیم باهم سکس داشته باشیم ، بهش گفتم حتمن همین کارو میکنیم، من از تو نمیتونم بگذرم خوشگل خانوم ، گفت میلاد خابم میاد و خمیازه کشید، بهش گفتم پس سرتو بذار تو بغلم و یکم بخاب تو بغلم ، موبالمو خاموش کردم و شیدا رو بغل کردمو یه چرت کوچیک زدیم ، وقتی بیدار شدم دیدم شیدا جلو میز آرایشش نشسته و لباساشو پوشیده و داره موهاشو میبافه ، وقتی درد بیدار شدم گفت پاشو پاشو خجالت بکش لباستاتو بپوش ، منم خندیدم و سریع لباسامو پوشیدم، رفتم سرشو از دوطرف گرفتمو فرق سرشو بوسیدمو موهاشو بو کردمو در گوشش گفتم عاشششششقت شدم شیدا!!!
در کمال ناباوری گفت منم دوست دارم ، همیشه بهت فک میکنم ، ولی حیف … که ازم خیلی کوچیکتری ، بهش گفتم مهم نیست ، خدا بزرگه !
رفتم سمت حال ، بهم گفت کجا ، گفتم میرم دسشویی سرو وضعمو درست کنمو برم، از دسشویی که اومدم بیرون، دیدم بغض کرده و میگه میخوای بری ؟ بهش گفتم آره عزیزم باید برم، دیدم اشکش درومد و رفتم بغلش ردمو بش قول دادم که بازم بهش سر بزنم!وقتی هیکل کوچیکشو بغل کردم احساس کردم واقعا دوسش دارم ، بهش گفتم دووست دارم شیدا ، شیاد یه روزی تقدیرمون گره خورد، که یهو با صورت خیسش گفت باید گره بخوره من دوست دارم میلاد!
بهش گفتم منم دوست دارم ، ولی دیگه باید برم ، اشکاشو پاک کردموبهش گفتم حالا بخند که باخیال راحت برم!خندیدو با شیطنت گفت بازم میای؟گفتم معلومه که میام!لباشو گاز گرفتمو خدافظی کردیم و اومدم پایین ، وقتی سوار ماشید شدم دیدم مث بچه ها سرشو چسبونده به شیشه و داره بای بای میکنه ، واسش یه بوس فرستادمو گازشو گرفتمو رفتم!
واقعا سکس عالی بود!
نصیب همتون بشه
نوشته: میلاد