مراسم ختم پدربزرگم بود وهمه فامیل خونه ی پدریمون جمع شده بودن وحسابی شلوغ بود.شوهر عمم یه مرد سبیل کلفت هیکلی با موهای فر هست که سینه ی خیلی پرمویی هم داره.کیرش هم کوچیکه ولی خیلی کلفته عادت نداره پشماشو بزنه برای همین هم پشمالوه.چندبار توکونم گذاشته برای همین تجربه اش دارم وهمیشه ازش فرار میکنم. داستان از اونجایی شروع میشه که پنج شنبه بود وهمه رفته بودن سرخاک وخونه خالی بود.من پیچوندم نرفتم تابمونم خونه یه جق مشتی بزنم.رفتم تو اتاق گوشی دراوردم فیلم سکسی ببینم یهو دیدم یه صداهایی از بیرون میاد سریع پریدم داخل کمد دیواری قایم شدم.کمد قفل نداره و جای قفلش خالیه وکامل به تخت دید داره.دیدم شوهرعمم که اسمش قدرته مامانمو اورد انداخت روتخت و گفت جنده خانم چندوقته به من ندادی دوماهی میشه نه؟ مامانم گفت اره دلم واسه اون بدن مردونه ات تنگ شده قدرتم…
قدرت دکمه های بلوزش باز میکرد رفت جلو به مامانم اشاره کرد که کمربندشو بازکنه. مامانم کمربند قدرت باز کرد کیر پشمالوش افتاد بیرون. حالا قدرت لخت مادرزاد با بدن کاملا سیاه پرموش واستاده بود جلوی مامانم. قدرت گفت حال حوصله ندارم زود لخت شو ببینمت کیرم راست بشه.مامانم هم فوری با ناز عشوه لخت شد وهی کونشو به طرف قدرت تکون میداد.قدرت هم یکم از مامانم لب گرفت یکم کونشو دستمالی کرد تاکیرش راست شد.قدرت گفت اسپری زدم جنده بیاساک بزن.مامانم رفت جلوش نشست روتخت وکیرشو گرفت دستش یکم مالش داد بعد کیرش کرد دهنش.کیرقدرت کامل کرد تودهنش طوری که پشمای قدرت مالیده میشد به صورت مامانم.قدرت رفته بود توشهوت ومیگفت خدابیامرز کجایی ببینی همه ی فک فامیلتو کردم.زنتو کردم دخترتو کردم زن پسرتو کردم نوه هاتم کردم کجایی ببینی.بعدقدرت هم سر مامانم گرفت وکیرشو فشار داد تا تخماش رفت دهن مامانم.بعد کیرشو دراورد تخماشو انداخت دهن مامانم ومامانم تخماشو یکی یکی لیس زد.بعد پشتشو کرد وبه مامانم گفت سوراخ کونمو لیس بزن جنده مامانم هم سریع سوراخ کونشو لیس زد.بعد قدرت مامانمو به پشت خوابوند یه تف غلیظ انداخت سرکیرش کرد داخل کس مامانم و هی تلمبه زد…
مامانم هم رفته بود توحس واه وناله میکرد قدرت اینبار به پشت برگردوند وتوحالت سگی کس مامانم گذاشت وتندتند تلمبه میزد تو کس مامانم.من ازترس مثل گچ شده بودم میترسیدم برم بیرون تواون حالت حشری توکون منم بزاره برای همین نرفتم وبادیدن سوپر زنده مامانم مشغول جق زدن شدم.قدرت بازم مامانم به پشت خوابوند ویک دل سیر کسش کرد وبه مامانم گفت قرص حاملگی که ننداختی جنده.مامانم گفت نه قدرت خان.قدرت گفت میخوام بهت یه بچه بدم برای من بزرگ کنی جنده.مامانم از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه.قدرت کیرشو تادسته کرد تو کس مامانم وارضاشد وهمه ی ابشو ریخت داخل کس مامانم وچندثانیه نگه داشت بعد ولو شد روی تخت منم ابم پاشید داخل کمد ولی صدام درنیومد.قدرت به مامانم گفت جنده دوزاری انرژی بدنمو گرفتی بلندشو ازجلو چشمم گم شو.مامانم بلند شد درحالی که از اب توکسش خوشحال بود مانتوش پوشید رفت بیرون منم داخل کمد موندم تاقدرت رفت منم رفتم بیرون…
نوشته: مهدی د