با یه پسری دوست شدم به اسم حامد. دانشجوی مهندسی مکانیک خوشگل و فوق العاده دختر کش. اوایل با هم خیلی رابطه ی صمیمی نداشتیم تا اینکه بعد از دو سال از دوستیمون که گذشت مثل دو تا بچه خوب با هم قرار ازدواج گذاشتیم. بعد از این جریان بود که یه کم با هم از نظر رابطه صمیمی تر شدیم. ولنتاین سال87 بود که وقتی دیدم عروسکی که خیلی دوسش داشتم رو واسم خریده انقد خوشحال شدم که واسه اولین بار لپشو بوس کردم. یه احساس خوبی داشتم چون واقعاً می پرستیدمش و هر چی میگفت با عشقانجام میدادم. چند روزبعد (ما پاتوقمون یه پارک جنگلی خفن خلوت تو تهران بود) با هم رفتیم بیرون. هوا خیلی سرد بود اما نه برف می بارید و نه بارون شدید هم هوا ابری بود. حامد عاشق بسکتبال بود ، رفتیم داخل زمین یکم بازی کردیم. من خیلی حرفه ای نبودم واسه همین زود به نفس نفس می افتادم. اون روز بر خلاف همیشه زمین بسکت هم خیلی خلوت بودو فقط ما دو تا بودیم. بعد از بیست دقیقه بازی حسابی نفس نفس میزدم و سینه هام بالا پایین میشد. دیدم حامد چشم دوخته به سینه های من و اصلاً حواسش نیست. رفتیم که با هم یکم قدم بزنیم یه دفعه برف شروع شد،
من مانتوو وسایلم رو گذاشته بودم تو رستوران پایین پارک فقط یه لباس گرمکن تنم بود واسه همین سردم شد.حامد کاپشنشو داد به من و مجبورم کرد بدویم تا گرمم بشه و سرما نخورم. همین طور که داشتیم می دویدم خواست دستشو بندازه و شونمو بگیره اما نمی دونم چجوری دستشو انداخت دور کمرم منم عاشق اینم که یکی کمرمو بماله گفتم حامد من کمرم درد گرفت انقد امروز منو دواندی. اونم از خدا خواسته گفت بیا اینجا بشینیم. رفتیم زیر یه درخت خیلی سرد بود اما برف کم شده بود. یه کم واسم حرف زد کلی از آیندمون حرف زد و اینکه چقدر از دیدن من انرژی میگیره( خداییش تعریف از خود نباشه اما دوستای دخترم هم عاشق قیافه و هیکلمن بر عکس خودم.) من چشمام عسلیه پوستم سفیده یکم صورتم تپله برجستگی های بدنم هم خیلی تو چشمه. خودم آرزوم بود چشمام مشکی باشه موهام هم مشکی پرکلاغی اما اصلاً بهم نمیاد.
بریم سر داستان خودمون. داشت ازم تعریف میکرد که دیدم صداش یکم آروم شد منم عین جوجه های تازه از تخم در اومده داشتم میلرزیدم که دستشو گذاشت رو کمرم و گفت می خوای یکم برات بمالم؟ منم از خدا خواسته گفتم آره. یه احساس آرامش عجیبی داشتم سرمو گذاشتم رو پاش و دستشو بوسیدم اونم داشت حسابی میمالید. گفت:محکم تر بمالم جوجه یا اشکت در میاد؟
گفتم:تو منو بکشی هم اشکم در نمیاد(یه جوری با عشوه گفتم که خودم هم هنگ کردم.) یکم محکم تر مالید منم یه دفعه گفتم آآآآه
دیدم حالتش خیلی عوض شده تو دلم داشتم همش بهش میگفتم لباتو بده من لب می خوام اما شنیده بودم همیشه پسر پیشنهاد میده واسه همین نمیتونستم چیزی بگم. داشتم از عطر بدنش میمردم اما لعنت به این شرم و حیا که اداشو در میاریم. انگار حرف دلمو خوند دستشو آورد چونمو گرفت صورتمو روبروی صورتش نگه داشت و لباشو گذاشت رو لبام. انقد لباش داغ بود عشق کردم. ناخودآگاه بغلش کردم و سینه هام چسبید به بدنش. شدید داشت لبامو می خورد منم رو ابرا بودم. اما یهو کشید کنار و گفت بریم بیشتر از این بمونیم سرما میخوری. منم که حسابی خورد تو برجکم به زور بلند شدم و رفتیم. همیشه دوستام که از سکسشون تعریف میکردن من آب از دلم راه می افتاد اما دوس پسرم اصلاً اهل این حرفا نبود. من دنیای شهوتم اما اون اصلاً بهم نخ نمی داد و همین مثبت بازی ها باعث شده بود منم صدامو در نیارمو بیشتر از نظر عاطفی ارضا بشم تا از نظر جنسی.
بعد از اون جریان دیگه جور نشد تنها باشیم تا اینکه مامان و بابای حامد رفتن آلمان، قرار بود 15 روز دیگه بیان. روزای اول همش میرفتیم بیرون تا اینکه پنجمین شب از رفتنشون گذشته بود که حامد شب به من زنگ زد. عادت داشت همیشه شبا صدامو بشنوه بعد بخوابه(چقدر لوس بودیم ما) یکم که حرف زد من حرف اون روز رو کشیدم وسط و گفتم بهترین روز زندگیم بود اونم گفت آره خیلی خوب بازی کردی. کفرم در اومده بود دیدم از این آقا حامد ما آبی گرم نمیشه گفتم حامد مزه ی لبات مستم کرده. اینو که گفتم آقا تازه دوزایش افتاد. اونم گفت نگار اولین بار بود که تو زندگیم آرامش داشتم همش فکر می کردم ازم بدت بیاد و بعد این جریان قهر کنی. من گفتم: نه دورت بگردم تو همه چیز منی، تو انقد جذابی که وقتی میبینمت مثل پسرای هیز فقط محو تماشات میشم. حامد کاش با هم تنها بودیم الان. گفت:آره کاش اینجا بودی دلم واسه صورتت تنگ شده.(تو دلم گفتم چه عجب از تو بعیده منو بخوای!) خلاصه قرار شد فردا صبح برم خونشون. مثل این بچه دبیرستانی ها انقد استرس داشتم خوابم نبرد. یه شیو حسابی کردم حتی یه مو هم رو بدنم نموند. انقد خوردنی شدم که خودم هم خوشم اومد. رفتم حموم حسابی به بدنم رسیدم بعد از حموم موهامو فر کردم(حامد عاشق موی بلند و فر بود) و یه آرایش خوشگل کردمو یه سوتین و شورت ست صورتی پوشیدم که حسابی با رنگ بدنم متضاد بود.
یه تاپ و شلوار لی هم پوشیدم. ساعت 6 بود که حامد اس داد نگار من بیدارشو. منم گفتم بیا دنبالم. اومد. تو ماشین خیلی معمولی باهام حرف میزد انگار اصلاً خبری نبود. یه عطری زده بودم که خودم شهوتی میشدم با اون تیپی که من زده بودم هر منو میدید میکرد. رسیدیم خونشون اولش خیلی استرس داشتم هنوز هوا روشن نشده بود. رفتیم توی آپارتمان و او نمستقیم رفت تو آشپزخونه واسه من آبمیوه ریخت و واسه خودش ویسکی. خوردیم اون یکم گرم شده بود اما من میترسیدم گفت بریم روی مبل بشینیم عکس های لپ تاپمو نگاه کنیم. رفتم. اومد کنارم اول دستمو گرفت و بوسش کرد و گفت تا زنده ام حق نداری از پیشم بری فهمیدی؟(با یه لحنی گفت که ترسیدم چشماشم خمار بود.) سریع گفتم: چشم. فهمید که ترسیدم اما به روش نیاورد. آروم بغلم کرد واسه اولین بار بود صدای قلبشو احساس میکردم چسبیده بود به بدنم. همش در گوشم قربون صدقه ام میرفت یکم آروم شدم. داشت کمرمو میمالید. شالمو از دور گردنم برداشت و موهامو ناز کرد. بعد لباشو گذاشت رو لبام. بدون نفس کشیدن فقط خورد انقد خورد که منم احساس کردم دارم گرم میشم و دیگه از هیچی نمیترسم هر چی بیشتر میخورد بیشتر جرات پیدا میکردم. بعد گفت: تو زن من هم بشی میخوای همینجوری با مانتو جلوم بشینی تو خونه؟؟؟؟؟ مانتوم رو خودش در آورد دکمه هاشو که باز کرد دیگه طاقت نیاورد و لباشو گذاشت رو گردنم. بدجوری داشت میخورد منم نفسم یکم تند شد. پا شد و مانتوم رو کامل در آورد دستاشو گذاشت رو کمرم و بغلم کرد. انتظار داشتم که الان مثل قحطی زده ها بخوره اما آروم بغلم کرد سرشم گذاشت رو شونم.
با انگشتاش رو کمرم راه میرفت. بعد همون جور که بغلم کرده بود بلندم کرد و برد تو اتاقش. منو گذاشت رو تخت منم دراز کشیدم اومد روم. کیرشو که عین سنگ شده بود از روی شلوار حس میکردم اما نمیتونستم بهش دست بزنم. شروع کرد گوشامو اطرافشو لیس میزد و میخورد. خودم هم تا اون موقع نمی دونستم انقد گوشام حشریم میکنه با دستام موهاشو ناز میکردم تا اینکه رفت رو گردنم و بعد رفت روی سینم. اول یه بوسش کرد و یه نگاهی به من کرد اومد بالا چشمامو بوس کرد گفت: اذیت که نمیشی؟ گفتم: نه خیلی دوس دارم . اونم رفت رو سینه هام. لباسمو در نیاورد اما از رو لباس داشت میمالید بعد یه نگاه کرد به معنی اجازه، منم گفت حامد بخور دیگه. منتظر شنیدن این حرف بود تاپم پشت گردنی بود بند تاپ و سوتینمو باز کرد و سینه هامو گرفت تو دستاش. تو دستای مردونه اش سینه هام خیلی ظریف بود. از نوکش شروع کرد انقد خورد که دیگه داغون بودم وسطش هم همش میمود بالا و یه لب آبدار میگرفت. منم که از کیرش دور بودم لباشو با یه شهوتی میخوردم تا شاید خودش بفهمه چی میخوام. باورم نمیشد من با حامد اینجا تنهام و دارم باهاش سکس میکنم اما اصلاً بدم نمیومد فقط دوس داشتم اون روز بعد از 20سال زندگیم یکی شهوتمو خاموش کنه. تی شرتش رو در آوردم و دیدم وای بدنش خیلی قشنگ تر از اونیه که من همیشه از روی لباس میدیدم. سینه هاشو بوسیدم و گفتم حامد عاشق بدنتم. دوباره اومد روم و لبامو خورد در همین حین کیرشو میمالید بهم منم داشتم کم کم خیس میشدم.
واسه دفعه اول خیلی باجنبه بودم که انقد تحمل کرده بودم. حامد دستشو گذاشت رو شلوارم و کسمو مالید نمیدونم چرا گفتم آخ. اونم گفت جونم قربون آخ گفتنت یه بلایی سرت بیارم که به جای آخ فقط گریه کنی. منم که خیلی پررو بودم گفتم برو با بزرگترت بیا کوچولو. گفت: نگار پشیمنت میکنما! منم افتاده بودم رو دنده ی غد بازی. خلاصه این حرفام بیشتر حشریش کرد رفت یه لیوان ویسکی آورد توش یخ ریخته بود یکم خورد بعد یخش رو در آورد کشید روی سینم و آخ که گفتم نوک سینمو گذاشت لای دندونش و با زبونش باهاش بازی میکرد. داشتم میمردم اما انقد رو داشتم که همش میگفتم حامد جان این به بازی ها واسه ما تاثیری نداره. گفت:مطمئنی؟ ب ا یه لحن قاطع گفتم: بله جوجه جونم. اونم دستشو برد زیرمو گذاشت زیر باسنم سفت مالید با این دستشم دکمه شلوارمو باز کرد و دستشو برد تو. تا سردی دستش بهم خورد آهم در اومد حامد که شهوت از چشماش میریخت شلوارمو کشید پایین و واسه اینکه نترسم اومد بالا و لبامو خورد همین طور که میخورد کسمو میمالید. منم حسابی داغ شده بودم. دستشو برد سمت کونم و مالید بعد دستش رو کرد تو شرتم و گفت: من جوجه ام دیگه؟! تو که خیس خیسی دختر. بعد شرتمو در آورد و رفت سراغ کسم. کاراش دست خودش نبود منم مغزم بهم فرمان نمیداد شهوتم بهم فرمان میداد.
با زبونش نافم رو لیس میزد همین طور که میخورد دستشو به کونم و سوراخ کونم میکشید دادم در اومده بود یهو گفتم حامد بسه الان میمیرم. با یه خنده ی خوشگل اومد بالا و گفت چی شد؟ به همین زودی کم آوردی؟ پاشو شلوار منو در بیار که فعلاً من دارم میمیرم. شلوارشو که کشیدم پایین شورتش هم رفت از دیدن کیرش خشک شدم. خیلی بزرگ بود. میدونستم کیر سیدها بزرگه اما این هم خیلی بزرگ بود هم خیلی کلفت. تو فیلم زیاد کیر دیده بودم اما اولین بار بود از نزدیک میدیدم گفت بگیرش تو دستت. خیلی سفت بود و خیلی داغ گفت بخورش. باورم نمیشد انقد دقیق بتونم چیزایی که تو فیلما دیده بودم رو اجرا کنم تخماشو کیرشو کامل خوردم. باز رفت سرا کسم و شروع کرد با انگشت ور رفت باهاش . داشتم میمردم گفتم حامد بکن جان نگار بکن. دستشو برد سمت سوراخ کونمو مالید یکم بعد انگشتشو کرد تو و یکم عقب جلو کرد ی درد باحالی داشت آروم آخ میگفتم اونم همش میگفت جونم. بعد بلند شد از روی میزش یکم کرم گذاشت رو دستش و گفت برگرد. برگشتم و لبه تخت دراز کشیدم. کرم رو دور سوراخم مالید و دوتا انگشتشو کررد تو. درد داشت اما داشتم کیف میکردم. بعد گفت درد داره اما زود تموم میشه. میترسیدم اما نمیخواستم جلوش کم بیارم گفتم نگران من نباش نگران خودت باش که قراره ضایع بشی. گفت: الان اینارو میگی درد داره دختر، به جاش دیگه مال خود خودم میشی. حرفاش بهم اطمینان میداد. رفت و کیرشو گذاشت جلوی سوراخم. یکم فشار داد نرفت من یهو رفتم جلو از درد. دوبار سه بار دیگه تکرار شد اما بازم نرفت. اعصابش خورد شده بود واسه کون من کیرش خیلی کلفت بود سوراخم خیلی تنگ بود دوتا انگشت به زور میرفت یکم انگشتشو کرد تو عقب جلو کرد منم آخو اوخم رفته بود هوا.
بعد دوباره کیرشو گذاشت جلو کونم و دستشو گذاشت رو کمرم و با همه وزنش فشارش داد تو سوراخم. پاره شدم داشتم از درد میمردم چشمام پر اشک شده بود داد زدم درش بیار گفت الان تموم میشه تند تند داشت عقب جلو میکرد صدای خوردن بدنش تمام اتاق رو پر کرده بود اشکام پشت هم میریخت آخراش داشت به منم خوش میگذشت بدنم یه دفعه لرز گرفت اونم ارضا شد و افتاد رو تخت. اشکامو که دید سفت بغلم کرد و گفت خانومم اشتباه کردم گریه نکن منم انقد لوس بودم تازه بغضم ترکید و به هق هق افتادم. رفت واسم آب آورد و کلی ازم معذرت خواهی کرد حالم که بهتر شد بهش گفتم عالی بود. اونم فقط داشت پشتمو میمالید که دردم کم شه. بعدشم منو برد حموم و حسابی شستم. ساعت 12 شده بود اومدیم بیرون از حموم واقعاً احساس خوبی داشتم اما نمیتونستم رو باسن بشینم حامدم همش بهم میخندید میگفت کی کم آورد؟
روز خیلی خوبی بود بعدش با هم نهار خوردیم و کلی تو بغل هم بودیم. بعد از اون روز باز هم با هم سکس داشتیم تا اینکه سومین سالگرد دوستیمون بود که با هم دعوامون شد خیلی بد دعوا کردیم و بهم گفتی ازم متنفری و دیگه حوصله منو نداری. خلاصه اون روزا مرگ رو با همه وجودم احساس کردم. الانم دو ساله با هم قهریم و من هنوز عاشقانه میپرستمش اما اون نامزد کرده. حامدم میدونم تو این سایت میای امیدوارم هیچ وقت هیچ کس اینجوری تنهات نذاره و زیر پاش لهت نکنه. آقا حامد همیشسه دوستت داشتم حتی اون موقع که به خاطر نبودت خودکشی کردم و وقتی به هوش اومدم حتی یه اس ام اس هم بهم نداده بودی خوش به حالت که فراموشم کردی.
بچه ها خدا کنه خوشتون اومده باشه امروز که اینو نوشتم روزی بود که اولین بر با هم سکس داشتیم. خیلی دوس دارم نظرتون رو در مورد سکسمون بدونم. بوس بوس بوس بوس. همتون رو دوس دارم. بهم کمک کنید فراموشش کنم خیلی داغونم خیلی زیاد.
نوشته: نگار
salam
man amiram
daneshjoye omran
man ham in eyde sale 91 etefaghi moshabeh shoma baram oftad.albate man ba sanaz to tbz ashna shodam shahr khodam nabood dar natije dastam baste bood
baad yek sal ke tunestam razishon konam beran baram khastegarish behem khiyanat kard .dorost baad man ye agha dr omad o sanaz mano ba khodesh bord
be ma ha ham iba in bahooneh khiyanat mishe ke pak nabodim khoda be hame ma sabr bede
boos boos boosi ke neveshti mano yade bosayi mindaze ke bara sanazam mineveshtam
injoori bodan:boooooooooooooooooos