من امیر هستم حدودا بیست وچهارسالمه یک مغازه تو یکی از پاساژهای شهرمون دارم نویسنده خوبی نیستم اما خواستم یکی از خاطرات سکسی زندگیم براتون بگم در صورتی که خوشتون بیاد بازم مینویسم برای شما عزیزان!
خب بریم سراغ خاطره من :
گفتم که مغازه دارم اما مثل اکثر جوون های ایرانی منم فکرم توی کس بود و کیرم توی کار البته اینم بگم که من نه ظاهر خیلی زیبایی دارم و نه سر و زبون مخ زدن((ظاهر و زبونم معمولی هستن)) برا همین کمتر دنبال دختر بازی میرفتم تا اینکه یک روز که کار و کاسبی خلوت بود یک دختر خانم حدودا بیست وشش، هفت ساله اومد مغازه من و چندتا سوال مربوط به کامپیوتر پرسید منم که مغازم خدمات کامپیوتری بود جوابشو دادم و براش کامل توضیح دادم که چیکار کنه در ضمن دختره هم مثل خودم معمولی بود اما من که حاظر بودم با هر دختری که پا بده دوست بشم به اون خانم گفتم کارت مغازه رو داشته باشین هر زمان مشکلی داشتین فقط به همراهم بزنگید چون تلفن مغازه وصل نیست!اونم شماره رو گرفت و بعد از کمی حرف زدن با هم از مغازه رفت من ک امیدی نداشتم طرف بزنگه سرگرم کارای خودم شدم بعد از دو روز جریان یادم رفته بود که یه پیام تبریک به مناسبت کریسمس برام اومد منم سریع ی پیام تبریک دیگه نوشتم و ازش خواستم خودشو معرفی کنه .
اونم نوشت گلناز هستم همون که دو روز پیش اومدم و…خلاصه بعد از چند بار پیام دادن بهش گفتم درباره خودش برام بگه اونم ی قرار دیدار تو ی جای خلوت گذاشت که با هم فیس تو فیس بحرفیم روزی که توی یک کافی شاپ با هم بودیم بعد از این که یکم حرف زدیم گفت قصدت از دوستی با من چیه؟منم که نمیشد اول کار بگم میخوام سکس باهات داشته باشم گفتم مدتی با هم باشیم و اگه شرایط خوب بود ازدواج کنیم((بهش سن واقعیمو نگفتم بفهمه کوچیکترم ازش)) اما بعد از این حرف گلناز یکم مکث کرد و گفت باید برم شب بهت پیام میدم .شب که شد دیدم پیام داد که امیر میخوام بهت ی چیزی بگم که بعدا نگی نگفتی اما بهش فکر کن بعد جواب بده منم گفتم خب بگو میشنوم اونم گفت که بیست سالش بوده که شوهر کرده و یک پسر بچه چهار ونیم ساله داره و خودشم تو یکی از ادارات به عنوان تایپیست مشغول به کاره شوهرش هم بر اثر تصادف فوت کرده.بعد از گفتن این حرفا ایا بازم سر حرفت برا ازدواج هستی؟منم با این که همیشه تو کف ی بیوه بودم که تک پرم باشه که دیگه نخوام جنده بکنم به عواقبش فکر کردم و با ابراز تاسف برای فوت همسرش گفتم که نه ازدواج اما به عنوان ی دوست کنارتم.
بماند بعد از کلی حرف که من به خاطر خودت و نه به خاطر بیوه بودنت باهات دوست شدم اونم تا حدی قبول کرد اما کمی شک داشت …………..
بعد از حدود یک ماه باهاش قاطی شدم و کم کم رومون به هم باز شد و پیام سکسی میدادیم یک روز بهش گفتم الان یک ماهه با هم دوستیم اما من هنوز خونتو ندیدم یه بار دعوتم کن بیام دستپختتو بخورم اونم از روی رودربایستی قبول کرد که سه شنبه شب برم شام پیشش …..
سه شنبه رفتم خونه گلناز و شب اول که با هم بودیم به خوبی گذشت و من برگشتم خونمون.
فرداش کلی از دستپختش تعریف کردم و اونم از اعتماد به من گفت که خوشش اومده که با وجود بیوه بودنش شب قبل باهاش کاری نکردم ((خداییش نه اینکه نمیخواستم کاری نکنم اما ترسیدم زود باشه و طرف مفت بپره))منم تو جوابش گفتم من تا خودت راضی نباشی و خودت نگی هیچوقت کاری نمیکنم!؟؟
اونم با ی نیشخند همراه با کمی سرخ شدن گفت :عزیزم زنا شرمشون اجازه نمیده بگن! این برا من که زود پسر خاله میشدم یعنی دلش با من بود پس بهش گفتم باشه فردا شب شام مهمون من اما چون من خونه مجردی ندارم و با خانوادم زندگی میکنم میام آپارتمان تو اونم قبول کرد .
باورتون نمیشه تو کونم عروسی بود اما یکم استرس داشتم که نکنه نشه بکنم و….
بالاخره شب موعود رسید من قبل از رفتن به اونجا اول قرص ترا ترکوندم ((ترامادول خوردم:قرصی که مرفین داره زیاد خوردنش اعتیاد اوره، سفت کننده کمر هم هست)) غذا از بیرون گرفتم و به رسم احترام یه گل رز سرخ بردم برای گلناز جوننننننننننننننن!
رفتم داخل گلناز در باز کرد و رفتم تو مثل دفعه قبل معمولی لباس پوشیده بود اما ی آرایش کمی داشت گل بهش دادم و یه دفعه ی بوس سریع از لپش گرفتم یکم دلخور شد که جلو علی((پسر کوچولوش)) از این کارا نکن منم گفتم چشم اما بعدا فهمیدم خانم مثلا ناز کرده بود گفتم گرسنمه ناهار نخوردم شام بخوریم اونم قبول کرد بعد شام کمی حرف زدیم اما من منتظر خوابیدن علی بودم که گلناز خودش گفت ببخشید علی خستست ببرم بخوابونمش منم گفتم ایرادی نداره عزیزم بعد از نیم ساعت من کلافه بودم ی چای ریختم خوردم ک گلناز اومد بیرون وای خدا جون فکر سکس باهاش روانیم کرد دل زدم به دریا و گفتم الناز دوست داری شوهرت باشم اونم گفت نه دنیا تو سرم خراب شد!!!
بد ضد حالی بود اما بعدش اومد طرفم و گفت :خب آقا پسر من شوهر نمیخوام اما میتونیم امشب مثل دوتا دوست با هم کنار بیایم دوباره تو کونم بزن و بکوب شروع شد گرفتمش تو بغل یکم لب و گاز و بوس بعدش نوبت به لخت شدن بود وای کی اول لخت شه؟من به جز شلوار و شورتم که محافظ بی جنبه بودنم بود بقیه رو در آوردم یواشم رفتم سراغ لباسای گلناز اخ که چه کیفی داد وقتی کرستشو از زیر بلوزش دست کشیدم دیگه داغون بودم نعشه قرص بودم و سرم داغ کل لباساشو در اوردم بعدشم خودم لخت مادر زاد شدم اندام کوچیک اما سکسی داست سینه های سفت وکوچیک بدن بدون مو سفید کون معمولی اما کسش عالی بود ی کس باد شده مثل دمپایی ابری یکم مالیدمش اونم کیر شق شده منو گرفته بود تو دستش حقیقتش ترسیدم بگم ساک بزن ناراحت بشه بی خیال ساک شدم یکم باانگشت کردم تو کسش اونم یکم خودشو جمع کرد حسابی کسش اب دار شده بود منم کیرم یکم خیس بود به خاطر مایع سفید و شفاف قبل از منی دیدم با دستمال پاکش کرد و بهش گفتم از تو جیبم کاندوم بده اونم دست کرد یه کاندوم بهم داد منم کشیدمش روش رفتم بین دو تا پاهاش و یکم دادمش بالا و چون خودش میگفت دو ساله کیر نخورده((حالا راست و دروغش با خودشه))منم با احتیاط کیرمو که نه بزرگ و نه کوچیک بود اروم گذاشتم در سوراخ کسش
وای تنگ بود و داغ منم هر چند سانت که تو دمیکردم یه مکث میزدم که دردش نیاد تا ته که رفت داخل دیدم وقتشه تلمبه زدن شروع کنم یک دو سه و….. یواش یواش تندترش کردم بعد دیدم داره لباشو گاز میگیره و منو چنگ مینداخت چشماشم بسته بود داشت ارضا میشد که تندتر زدم تا یک دفعه ی اه کوچیک کشید نفساش مرتبتر شد پاهاشو از رو سینه های من دراز کرد و گفت یکم بکش بیرون تا کمرم خوب شه بعد دو سه دقیقه دید که دارم بیتابی میکنم گفت بکن اما سریع ارضا شو که به منم فشار نیاد منم اروم کردم تو باز اما چون ارضا شده بود و خودشو با دستمال پاک کرده بود کسش خشک بود مجبور شدم کاندم عوض کردم که چرب باشه بعد دوباره کردم داخل فقط خداروشکر قرص خورده بودم که زود ارضا نشم وابروم بره اما بعد چند دقیقه ارضا شدم اوخ چقدر زیاد بود آبش انگار یک سال بود تو کمرم بود. کاندوم در آوردم و رفتم تمیزش کردم خواستم باز بکنمش که نذاشت گفت بزار برا بعدا …….منم دیدم اصرار خوب نیست تازه ارضا شده بودم کیرم خوابیده بود چند تا لب و بوس و بعدش کنار هم خوابیدیم تا فردا صبح که هر دو رفتیم سر کارامون.بع از اون شب من خیلی باهاش سکسای متفاوت داشتم اگه دوستان خوششون بیاد ادامه سکسامو که جذابتره براشون مینویسم.
ببخشید با جزئیات نوشتم و کامل طولانی شد همتون دوست دارم به امید لحظه های شاد برای شما.
پایان
نوشته: امیر
eyval ali bood. hadde aghall mesle hame kheili koso sher nadashte. roo ham rafte ali bood haji. 😡
Alli bud me2 khoshal misham edame bedi