سلام دوستان حتما تمام شمایی که این متن رو میخونید از دوست دختر یا دوست پسر های خود در برهه ای از زمان نارو خورده اید ولی تا حالا شنید یدکه یه مرده از زنده نارو بخوره؟!!پری بچه محل ما بود که با پسری به اسم امیر ازدواج کرد هنوز شش ماه از ازدواجشون نگذشته بود که یه روز تو خیابون وقتی امیر و پری داشتن راه میرفتن که یه نفر به پری نگاه بدی میکنه امیر از اونجایی که خیلی غیرتی بوده (خدا بیامرز!) با اون طرف درگیر میشه و با ضربات چاقو از پا در میاد…….حالا این چه ربطی به من داره؟ من فروشنده ی لباس زنانه بودم وقتی که بچه خواهر های پری اومدن تو مغازه اصلا فهمیدم اومدن برای خرید لباس مشکی خریدشونو کردن یه پیرهنم برای پری خریدن و رفتن ولی گفتن اگر بهش نخورد(یعنی پری) میان عوض میکنن. که همینم شد! فرداش پری اومد تو مغازه برای تعویض لباسه منم بلند شدم و بهش تسلیت گفتم . حالا شیطونی من از این جا شروع شد دیدم زن بیوه 19 ساله خشگل خوش هیکل اصلا راه نداره ازش بگذرم یه جورایی راهم نداشت بهش پیشنهاد بدم خلاصه به بهانه ی لباس یعنی به عنوان یه مشتری شمارشو ازش گرفتم. ……
شب با خودم هزار جور کلنجار رفتم بالاخره بهش اس دادم : سلام پری جان خوبی؟ جواب نداد . میدونستم جواب نمیده. ولی در اوج نا امیدی بعد از دو ساعت خودش زنگ زد و خلاصه کلی باهام درد دل کرد و از تنها شدنش گفت آخر صحبتمون موقع خدافظی ازم پرسید فردا صبح ساعت چند در مغازرو باز میکنی؟منم گفتم ده .گفت :میشه هشت صبح باز کنی؟ گفتم باشه . ازش پرسدم چطور مگه؟ گفت صبح یه جا کار دارم برگشتنه بهت یه سر میزنم . فرداش ساعت هشت صبح در مغازه رو باز کردم ولی تا هشت و نیم نیومد بهش زنگ زدم با صدای خواب آلو گفت :ببخشید الان میام گلم!!! ساعت نه بود که اومد تو مغازه و منم یه صندلی گذاشتم نشست و در مغازه رو هم بستم . منم یه صندلی گذاشتم بغل هم نشستیم باور کنید تو این مورد خاص خیلی دودل بودم بعد از ده دقیقه صحبت دست انداختم دور گردنش وقتی دیدم هیچی نمیگه لبمو گذاشتم رو لباش اونم شروع کرد لبای منو خوردن آروم آروم دکمه های مانتوشو باز کردم اونم دست برد به دکمه ی شلوار من جوری که دیگه جفتمون لخت مادر زاد شده بودیم. کف مغازه یه موکت پهن کردمو وااااای نمیدونید چه ساکی میزد جوری میک میزد که دردم میگرفت بعد کیرمو گرفت میمالوند به کسش سرشو میکرد تو کسش دوباره در میاوورد منم بهش گفتم برگرده از پشت بذارم اول با انگشت کردم تو کونش یه خورده بازی بازی کردم بعد کیرمو آروم فرو کردم تو کونش وقتی داشتم از کون میکردم دستشو دراز میکرد خایه هامو بگیره دوباره برگشت گفت بذار جلوم وقتی گذاشتم جلوش خیلی تنگ بود دستامو فشار میداد میگفت بزن بزن محکم بزن تند بزن پاره ام کن جرم بده! یادم نمیره بچه ها تا حالا انقد حال نکرده بودم اونم انقد غیر منتظره و یهویییییی! . وقتی داشت آبم میومد ریختم رو سینه هاش اونم با دستاش آبمو مالید روی سینه هاش. ساعت 11 کارمون تموم شد و رفت.(ساعت 3 هم مراسم شب هفت شوهر خدا بیامرزش بود!!)
نوشته: علیرضا