تازه از سربازی اومده بودم و دنبال کار می گشتم که پسر خالهم بهم گفت بیا در مغازه من که دست تنهام و شب عید بود پسر خالم طلا فروشی داشت یه روز یه چک داد من بردم بانک و چون صاحب چک تو حسابش پول نبود برگشتم به کیوان ( پسر خالم ) گفتم پول تو حسابش نیست اونم قاطی کرد چون مبلغ چک یک میلیون و دویست هزار تومان بود و حدود 10 سال پیش کم پولی نبود گفت میرم قزوین دنبال پول صاحب چک آشناش بود به منم گفت موقع نهار برو در خونه ما به اکرم (زن کیوان ) بگو ظهر نمیام اگه خواست بره خونه باباش منم شب میرم اونجا منم ساعت یک رفتم خونه کیوان که اکرم در رو باز کرد و تعارف کرد رفتم تو ( کیوان حدود دوسال بود ازدواج کرده بود ) اکرم برام میوه آورد و چون من روی زمین نشسته بودم تا خم شد تعارف کنه چادرش از سرش افتاد و من تو همون حالتی که خم شده بود چشمم افتاد به یخه لباسش که باز بود و کرست و پستونهاش قشنگ معلوم شده بود کنترلم از دستم خارج شده بود همین طور به اکرم خیره شده بودم بعد از چند لحظه به خودم اومدم و فهمیدم اکرم هم داره به من نگاه میکنه ولی یه لبخند شیطنت آمیزی روی لبش بود با گفتن یه ببخشید بلند شدم و به اکرم گفتم من باید برم اونم گفت من تازه میوه آوردم و بعدشم نهار همینجا بمون هم دوست داشتم بمونم هم خجالت می کشیدم
ولی به اسرار اکرم موندم و با تلفن به خونه خبر دادم و نشستم اکرمم روبروی من نشست و شروع به حرف زدن کردیم اکرم تو حرف زدن همش دستش رو تکون می داد و این کارش باعث شد چند بار دیگه چادرش از سرش افتاد اونم دیگه بی خیال چادر شد حالا چادرش رو شونه هاش بود من داشتم قشنگ موهای مش کرده و گردن سفیدش رو دید می زدم از یخه لباسشم که قشنگ چاک سینه هاش معلوم بود من دیگه متوجه حرفهاش نمیشدم و فقط نگاهش می کردم اونم فهمیده بود ولی معلوم بود بدش نیومده بود که یک جوون کف کرده با نگاهش اون رو بخوره خلاصه برای آوردن نهار که می خواست بلند شه بره سمت آشپزخونه همونجا چادرش رو روی زمین گذاشت و گفت تو که موهام رو دیدی پس دیگه چادر نمی خوام و بعد با خنده گفت فقط شتر دیدی ندیدی منم یه قیافه حق به جانب به خودم گرفتم و گفتم نه بابا این حرفها چیه وقتی بلند شد چون یه دامن کوتاه پوشیده بود چشمم افتاد به پاهای سفید و کشیده اش کون بزگش که کیر هر مردی رو راست می کنه دیگه اختیار کیرم دست خودم نبود تارفت منم رفتم تو دستشوئی یه جلق درست و حسابی زدم و بعدش کیرم رو با آب سرد شستم و یه کم که خوابید اومدم بیرون اکرم گفت رو میز نهار میخوری گفتم نه بابا رو زمین چون میدونستم رو میز دیگه امکان دیدن پاهای قشنگش نیست اونم رو زمین سفره رو پهن کرد منم الکی خودم به مو شونه کردن مشغول کردم تا اون بشینه بعد من روبروش بشینم وقتی نشستم چشمم افتاد به پاهاش که دیدم دامنش تا روی رونش بالا رفته حتی شرتش معلوم بود ولی انگار نه انگار
مشغول خوردن شدیم همه حواسم به پاها و پستونهای اکرم بود اونم با خنده گفت معلوم حواست کجاست من که فرار نمی کنم غذاتو بخور بعد قشنگ بشین من رو نگاه کن با این حرفش احساس کردم امروز یه اتفاقهایی می افته بعد از خوردن غذا اکرم دوباره با خنده گفت بیا حالا یه ساعت وقت داری من رو نگاه کنی اومد قشنگ روبروی من نشست و دستهاش رو طوری گذاشت زیر پستونهاش و اونا رو به سمت بالا داد که نصفش از یخه لباسش معلوم بود منم همینطور مثل آدمهای کسخل نگاهش می کردم بعد گفت دیگه چی میخوای ببینی منم که انگار لالمونی گرفته بودم هیچی نمی گفتم متوجه حالت من شده بود گفت پس تو اگه جای کیوان بودی چی کار می کردی یه مرتبه بدون اختیار گفتم کاشکی می شد اکرم که انگار منتظر همین حرف من بود گفت میشه فقط یه شرط داره اونم اینکه این مسئله همین جا بمونه و دیگه هر جا منو دیدی تابلو نکنی زود گفتم چشم و منتظر موندم ببینم اکرم دیگه چی میگه که دیدم با حرکت تاپش رو از تنش درآورد حالا دیگه دوتا پستون قشنگ و بزرگ جلوی چشمم بود گفت بازم دوست داری جلوتر برم منم فقط با یه کلمه آره جواب دادم که دیدم اکرم بلند شد و دامنش رو هم از پاش درآورد حالا فقط با یه شرت و کرست جلو من ایستاده بود داشت مثل فشنها خودشو تکون می داد بعد دست من رو گرفت و از روی زمین بلند کرد و گفت تو فقط می خواستی دید بزنی شروع کن دیگه منم یه دست گذاشم پشت کمرش و یه دست پشت گردنش و اون رو چسبوندمش به خودم شروع کردم ازش لب گرفتن و خوردن گردن و گوشش
اونم بیکار نبود و دکمه های لباس من رو باز کرد و اون رو از تنم درآورد حالا پوست نرم و لطیفش رو روی تنم حس می کردم بعد اکرم کمربند و زیپ شلوار من رو باز کرد دستش کرد تو شرتم و کیرم رو گرفت یه آخی گفت که من نزدیک بود همونجا آبم بیاد شلوارم و شرتم رو هم تا پائین زانوهام کشید منم کرستش رو باز کردم و پستونهاش رو که آزاد شده بود حسابی خوردم بعد نشست رو زانوهاش و یه کم با دستش کیرم رو مالید و بعد همه کیرم رو کرد تو دهنش شروع کرد به ساک زدن چنان ساک میزد و تخمهام رو می کرد توی دهنش که نگو چون من تازه جلق زده بودم خیالم راحت بود که آبم کمی طول میکشه تا بیاد دستم رو کرده بودم لای موهاش و با دستم حرکت سر اکرم رو کنترل می کردم گاهی هم فشار میداد که کیرم تا ته می رفت تو دهنش اونم اوقش می گرفت و تودلم به کیوان می گفتم کوفتت بشه کس به این حقی رو هر شب می کنی همینه هر روز ساعت 10 میای در مغازه بعد بلندش کردم و یه لب ازش گرفتم و خوابوندمش روی زمین و رفتم بین پاهش نشستم و شرتش رو از پاش در آوردم و چشمم افتاد به کس قشنگش اکرم کسش رو با مهارت خواصی اصلاح کرده بود تموم روی کسش سفید بدون حتی یک تار مو بود ولی بالای کسش به حالت هشت فارسی به نازکی یک سانت مو بود با دهن شیرجه زدم روی کسش و شروع کردم به خوردن با لبام چوچولش رو می گرفتم فشار میدادم زبونم رو سفت کرده بودم می کردم تو سوراخ کسش و می چرخوندم زبونم رو می کشیدم روی سوراخ کونش دیگه اکرم تو آسمونا بود حرفایی می زد که من فکرشم نمی کردم از زبون اکرم بشنوم
همش میگفت بخور بخور همه کسم ماله تو کونم ماله تو بخورشون جرشون بده کسم رو بگا کونم رو پاره کن با این حرفاش حسابی حشری شده بودم بعد خودش بهم التماس می کرد که کیرم رو بکنم تو کسش منم یه کم دیگه براش خوردم که یه دفعه از لرزش تنش و صدای جیغش و چنگی که روی شونه های من می کشید فهمیدم به اورگاسم رسیده بعد از ترس اینکه اکرم دیگه به من کس نده زود بلند شدم افتادم روش شروع کردم ازش لب گرفتن زبونش رو می کرد تو دهنم منم زبونش رو می مکیدم بعد خودش دستش رو از زیر من رد کرد رسوند به کیرم و اون رو با سوراخ کسش تنظیم کرد و یه کم خودش رو به سمت پائین کشید چون آب کسش اومده بود با یه حرکت تموم کیرم تو کسش رفت و شروع کردم عقب و جلو کردن تو همون حالت پستوناش رو هم می خوردم اکرمم دوباره زبونش باز شده بود داشت با حرفاش منو تحریک می کرد از روش بلند شدم بهش گفتم برگرد می خوام از کونتم کام بگیرم بر خلاف تصورم که مخالفت می کنه یه جون گفت و برگشت من که فکر می کردم حالا باید کلی زور بزنم تا کیرم بره تو کونش خیلی راحت نصف کیرم رو کردم تو ( معلوم بود کیوان هم کیر کلفته و هم حسابی به کون اکرم حال داده ) اکرمم اون زیر یکسره حرفای تحریک کننده بهم می گفت
شروع کردم بالا پائین کردن کیرم رو در می آوردم و به سوراخ کون اکرم نگاه می کردم که حسابی باز وقرمز شده بود دوباره می کردم تو بعد از چند بار که اینکار رو کردم حدود دو قیقه مدام کیرم رو تو کون اکرم بالا و پائین کردم که احساس کردم آبم داره میاد به اکرم گفتم آبم رو کجا بریزم گفت تو دهنم و صورتم منم زود بلندش کردم تا کیرم رو گذاشتم تو دهنش آبم فواره زد بیرون از کنار لبش ریخت بیرون روی پستوناش اونم با دست همه روپخش کرد روسینه هاش وبعد بلند شد با هم رفتیم حموم اونجا هم من کلی پستوناش و کسش رو مالوندم اومدیم بیرون ساعت نزدیک چهار عصر بود یه لب اساسی دیگه ازش گرفتم و تشکر کردم و بعد با عجله رفتم در مغازه ولی تا شب همش کارایی که با اکرم کرده بودیم مثل فیلم جلوی نظرم بود یه هفته بعدش اکرم رو خونه مادر بزرگم اینا دیدم که خیلی عادی برخورد می کرد انگار هیچ رابطه ای بین ما دوتا نبوده یعنی همون شتر دیدی ندیدی