سکس با زن پسر عموم

 سلام من مهرداد 23 سالمه.تاحالا خیلی دوست دختر داشتم.ولی تو فامیل فکرم نمیرفت که دختر خرابم هست واسه همین تو فکرشون هیچوقت نبودم.تا یه روزی دختر عموم مریم که کونه گنده که هرکی میدید راست میکرد براش جز من.ودخترش هستی بازن دادشش مرضیه که اونم دسته کمی از اون نداشت ولی بهتراز ازون لبای درشتو قرمز سینه هایی خوش فرم سیخ.و بچش کیمیا امدن خونمون.من پای لب تابم بودم با یه تاپ قرمزو شلوارک سه تیکه سبز.من ادمی نبودم که مهمون بیاد خونمون خودموجموجور کنم چون همه بهم میگفتن خیلی قاطیه زنا ودخترا میشی.واسه همینم خیلی پرو بودم.مهمونی هرجا بود مردا جدا زنا جدا منم بیشتر قاطیه زنا بودم مسخره بازی درمیاوردم.همشونم راضی بودن چون از نگاه شهوت بهشون نگاه نمیکردم.اوناهم فهمیده بودن اما مامانم بدجوری ناراحت میشد خلاصه.امدن خونمونوکیمیا دختره مرضیه که بشه عروس عموم.ب مامانش گفت من میخوام بازی کنم .مرضیه ی نگاهی بهم کرد که هیچ وقت این نگاهو ندیده بودم ازش انگار که شهوت کورش کرده بود اعتنایی نکردم.بهم گفت مهردادی اینجوری صدام میکردن بازی داری واسه دخمله من بذالی مثه بچه ها حرف میزد گفتم اره فقط خودم باید کنارش بشینم تا یادش بدم.گفت باشه.
 
کیمیا تا نشست مرضی رفت صداش کرد مامان توهم بیا.اونم برگشت نشست کنارمون من خودموکشیدم کنار احساس میکردم شهوتی شده ولی تو نخش نبودم.تااینکه کیمیا گفت مامان دشسویی دارم گفت خودت برو تا رفت دست گذاشت رو کیره من دید خوابیده دسشتو برداشت یه نگاه بدی بهش کردم فهمید ناراحت شدم.کیمیا امدمرضی فاصله گرفت ازم.ولی نگو که شهوت من زد بالا.همش نگاهش میکردم.حالا ورق برگشت اون محل نمیداد.منم بیخیال شدم.بعد مرضیه که فهمید منم شهوتم بالا زده به کیمیا گفت برو از زن عمو که مامان من بشه اب بگیر بیا پاشود رفت همین که رفت رفتم طرفش لبموگذاشتم رو لبش وااااااااای چه لبای داشت نمیدونین چطوری میخورد لبای منو/صدا امد جدا شدیم کیمیا بود نشست سر بازی و دست منم توسینه های مرضی اونم دسش تو شورت من.خلاصه هوا کم کم تاریک شد بهش گفتم شام اینجا بمونید گفت اگه مریم بمونه از خدامه مهردادم.مامانم تعارف کرد بمونید مرضی گفت مریم بمونیم اونم قبول کرد .هردو زنگ زدن ب شوهراشون جریانو گفتن.موندن شاموخوردیم بازم رفتیم واسه بازی البته بهونه بود.اتاق من طبقه بالا بود کسی هم بهم شک نمیکرد چون فکرنمیکردن با مرضی ریختیم روهم. خلاصه بامرضی دوست شدم.موقعیتم زیاد پیدا میشد واسه لاث زدن.چند هفته ای به همین وضعیت گذشت هرجاتنها میشدیم لب تولب لاث زدن بودیم.تا یه روزی محسن پسر عموم از طرفه کارش باید میرفت ماموریت مرضی زنگ زد بهم که بیا اینجا ماهواره ما خراب شده محسن نیست ولی نگفت رفته ماموریت .
 
منم چه میدونستم با نوه عموم رضا که محسن بشه دایی.(مرضیه زن داییش میشد)رفتم من اول رفتم بالا رضا هم پشت سره من رضا رو حرف من حرف نمیزد چون عقده دختر بود من براش دوست دختر پیدا کرده بودم دوست دخترشم براش کم نمیذاشت چون دوست خودم بود ازش خواسته بودم چند هفته ای با رضا باشه .خلاصه همین که درو زدم دیدم لخت جلوم ایستاده بعد رضا امد بالا مارو دید مرضی جفت کردو رفت اونطرف رضا گفت مهرداد چرااینجوری بود گفتم نمیدونم سریع رفت لباس پوشید امد دم درروش نمیشدسرشو تو چشای رضا بالا کنه رفتیم تو اس داد مهردادچرا رضارو اوردی.منم گفتم من چمیدونستم تو اینجوری میای بیرون.گفت مهرداد ب محسن چیزی نگه گفتم نترس درستش میکنم واسمون میوه اورد رضاهمش نگاهش میکرد اس داد مهرداد توروخدا یکاری بکن.بهش گفتم بگو من دارم میرم خونه همسایه از خونه برو بیرون تاببینم چیکار میتونم بکنم.مرضی رفت به رضا گفتم ی کاری بخوام بگم ب کسی نمیگی گفت تو جون بخواه.گفتم زن داییتو بکنیم دیدی لخت امد بیرون این منتظره یکی دیگه بوده مااز راه رسیدم گفت مهرداد زن داییمه ها گفتم اون بامن/توچیزی ازش دیدی که رو حرفمون حرف نمیزنه با مکافات راضیش کردم گفتم تو فقط ساکت باش بقیش بامن هروقت بهت اشاره کردم برو از اتاق بیرون سرفه کردم بیا تو/چاره ای جز این کار نداشتم.اس دادم به مرضی امدرضا میخندید ولی مرضیه ازچشاش ترسومیشد بفهمی.به رضا اشاره کردم رفت تا که رفت پریدم تو بغلش گفت چیکار میکنی رضا؟؟؟؟؟؟؟ گفتم خیالت تخت همچین پیچوندمش که نگو.گفت راس میگی الان کجا رفت گفتم همین الان ب دوست دخترش اس دادم که به رضا بگه بیاد خونشون کسی نیست واسه همین میخندیدو رفت/خلاصه لخت شدیم شروع کردم ب خوردنش کیرم شق شده بود اسپره زدم صبرکردم تا عمل کنه تواین فرصتم کس مرضی رو حال میاوردم گفت مهردادکیرتو میخوام
 
گذاشتم دم دهنش هموشو یجا دادم تو دهنش اوق زدولی جلوشو گرفت درش اوردم گفت نه میخوام دادمش آی میخوردا.خلاصه گفت نمیکنیم گفتم چرا برگشت از عقب کردم تو کسش جیغ میزد رضارو یادم رفته بودکه منتظر سرفه من بود ولی صبر کردم تا خودم خوب حالمو بکنم که اگه رضا امد تو مرضی اذیت نکنه خلاصه خوب کردمش ابم امد گفتم کجات بریزم گفت هرجا عشقته عشقه من من نامردی نکردمو خالیش کردم تو دهنش کیرمو همون تو گذاشتم تا مجبور بشه بخوره.اخرم خورد.بی حال افتادم.دیدم داره نگاه میکنه حقم داشت ارضا نشده بود گفتم صبرکن یکم حالم جا بیاد.یه 10 دیقه ای دراز کشیدم.امدخوابیدروکیرموشروع کردخوردن بازم شق شد گفتم بشین روش خودتو ارضا کن.نشست آی خودشو میکرد که ی دفعه سرفم گرفت تموم نشده رضا امد تو مرضی چشاش بسته بود میکرد خودشو که رضا گفت مهرداد اینجا چه خبره مرضی مات موند.بلند شد.رضا گفت نترس یه ساعت پشته درم فهمیدم یه چیزی بینتون هست نرفتم سراغ دوستم.مرضی که داشت گریه میگردگفت رضا توروخدا به محسن چیزی نگو رضا هم جدی گفت منم میخوام مرضی اشکاشو پاک کردو به من نگاه کردمنم باخنده گفتم بهترازاینه که محسن بفهمه.قبول کرد دوتای افتادیم ب جونش من از کس کرده بودم به رضا گفتم بکن تو کسش منم از پشت میکنم مرضی گفت وای نه دوتای نه گفتم بخواب دیگه خوابید رو رضا کیره رضا تا ته رفت توکس مرضی حالا کیره من با دردسررفت توکونش مرضی اروده میزد بسه تورررررخدااااااا گاییدینم بسه
 
با دادو فریاد مرضی منم سرعتمو زیاد میکردم رضاهم که زیاد وارد نبود یواش یواش میکرد تااینکه صداش کم شد گفتم چی شدی گفت الان داره حال میده محکم بکنیدم رضا جونم مهردادم جرم بدین اه اه اه اه اه خلاصه رضا ابش امد تا امدبکشه بیرون ریخت تو کوسش مرضی گفت درش نیار دارم میشم رضا تند تند بکن اونم کرد منم از پشت تا ارضا شد رضا خیسه خیس شد از اب مرضی من هنوز داشتم میکردم گفت مهرداد خسته شدم منم گفتم تازه جون پیدا کردم نیم ساعت از کون کردم ابم امد همونجا خالیش کردم.بعد دادم یکم بخوره سرشو مک میزد ابای باقیمونده رو مکشید بیرون.تموم شدیم رفت برامون شیر موز اورد خوردیم.گفتم من میخوام برم حموم کی میاد مرضی گفت من که حال ندارم شما برید گفتم بیا بریم 3تایی حال میده رفتیم رضا یه دوش خالی گرفت و رفت بیرون کیرمنم باز بلند شد ی دسم تو حموم کردم ولی حال نداد چون کس و کون گشاد شده بودمنم بیخیال شدم.همدیگرو شستیم و امدیم بیرون.از اون روز به بعد هروقت محسن میرفت زنگ میزدمیگفت بارضا بیایین جرم بدین/جاتون خالی
 
نوشته :مهرداد

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا