سکس با ترس

من شیوا هستم 24 سالمه این خاطره واسه 3سال پیشه.من یه دوست پسر دارم اسمش سهیل هست ما همدیگرو خیلی دوست داریم 6 ساله باهم دوستیم و قراره بزودی نامزد کنیم سهیل منو به حد پرستش دوست داره اوایل دوستیمون اصلا حرفی از سکس نمیزدیم اما بار اولی که سکس کردیمو میخوام براتون تعریف کنم البته من و سهیل تاقبلش همو بغل میکردیمو لب میگرفتیم.تاحالا جز سهیل دست هیچ پسری بهم نخورده میخوام واسه همیشه بهش وفادار بمونم.

یه بار سهیل پیله کرد که شیوا میخوام بیام پیشت و بهت نیاز دارم حالم خرابه میدونستم منظورش چیه من گفتم بعد عقد اما اینقد اصرارکرد و خواهش و تمنا منم که دلم نمیخواست ناراحت شه قبول کردم اما گفتم من جز خونه خودمون جای دیگه نمیام دلم نمیخواست مثل جنده ها باشم.اما از شانس خونه ماخالی نمیشد راستی من تنهافرزند خانوادم بودم.تا اینکه بهم گفت شب میام پیشت یواشکی گفتم نه اینقد تو گوشم خوندتا خر شدم(بس که مادخترا ساده ایم)خلاصه اون شب اومد از شانس بابا اینام تو هال خواب بودن.خونه ما دوبلکسه دوتا اتاق بالاست و ضلع جنوبی و اتاق من رو به خیابونه.

خلاصه کلی نقشه کشیدیم سهیل اومد نزدیکای 12 شب قلبم از ترس داشت وایمیستاد وای پشیمون شده بودم اما سهیل بخاطر من ازتهران اومده بود و روم نشد بگم.اومد پایین پنجره اتاقم من کلید خونه رو واسش انداختم پایین از پنجره وگرفت گفتم مواظب همسایه ها باشه.کلید انداخت تا درو بازکنه وای خدای من چه غلطی کردم اما کار از کار گذشته.اومد تو حیاط من صداشو از تو اتاقم میشنیدم و به خودم لعنت میفرستادم چرا اینکارو کردم یه نردبون تو حیاط بود گذاشت لب پنجره اتاق روبروی اتاقم که طبقه بالا بود آخ چه سروصدایی اومد داشتم سکته میزدم اومد پنجره رو باز کردو باهزار بدبختی خودشو به اتاقم رسوند زود منو بغل کرد خودشو بهم چسبوند اما من شل و بی حس بودم از ترس یخ زده بودم اومدیم لب تختم نشستیم بوسم کرد نازم کرد تا آروم شم آخه از ترس داشتم میلرزیدم یه لب ازم گرفت من بیحرکت بودم و اون لبامو میخورد.

بعد بلندم کردو خوابوندم رو زمین خودشم رو متکام بغلم خوابید هی حرفای عاشقونه میزد منم دستمو جلوی دهنش میزاشتم میگفتم هیس صدا میره بیرون.اومد نزدیکتر خودشو چسبوند بهم دیدم داره خطری میشه لبامو محکم میخورد وکم کم لباسامو دراورد اتاق تاریک بود اما روشنایی خیابون تو اتاقم میومد کامل لختم کرد خودشم لخت کرد و افتاد روم وای چه حس خوبیه وقتی کسیرو عاشقانه دوست داری و لخت همدیگرو بغل میکنی کیرش سفت بود روی کسم سنگینی میکرد حس خوبی داشتیم اومد لبا و لپو گردنمو حسابی خورد رسید به گوشام وای من خیلی حشری شدم دلم میخواست فریاد بزنم اما دوتا دستمو رو دهنم گذاشتم صدا بیرون نره اما اون بیشتر و وحشیانه تر منو میخورد دلم میخواست جیغ بزنم دیگه طاقت نداشتم التماس کردم بسه اما تو حال خودش نبود سینه هامو که خیلیم بزرگ نیستو با دو دست میمالوند هردوتارو میخورد بعدم نافم و کسم رو خورد وقتی کلیتوریس رو میخورد و لیس میزد فوق العاده بود گفتم بسه دارم ارضا میشم بعد 69 شدیم من کیرشو میخوردم و اونم کسمو هرچی بیشتر بهم حال میداد منم محکمتر کیرو تخماشو میخوردم.سهیل گفت شیوا میخوام از کون بدی گفتم میترسم که باز خرم کرد من واقعا دوسش داشتم.با آب کسم کیرشو خیس کرد منم قمبل کردم طرفش اونم فشار داد داخل سوراخم اولین بارم بود از کون میدادم یه جیغ زدم ناخوداگاه گفت دیوونه بیدار میشنا گفتم دست خودم نیست درد داره.منو به شکم رو تخت خوابوند پاهامم رو زمین دوباره کیرشو کرد داخل با دست دهنمو گرفتم و داشتم اشک میریختم. سهیل متوجه گریه ام نشد سینه هامو میمالید و تلمبه میزد و آبشو داخل ریخت.

من که ازکون ارضا نشدم نمیدونم چطور بعضیا ارضا میشن بعد کسمو مالید و خورد و ارضام کرد و بغلم کرد و بوسید دید صورتم خیسه وقتی دید گریه کردم ناراحت شد گفت دیگه از پشت نمیکنمت هیچوقت.تا الانم به قولش وفادار بوده.بعدم یه آبمیوه دوتایی خوردیم بهش گفتم زودتر بره لباساشو پوشیدو بوسم کرد و رفت.شانس آوردیم بخیرگذشت.شب بیاد ماندنی بود.الانم که یادشو میکنیم لذت میبریم.سهیل عزیزم روی ماهتو میبوسم گرچه میدونم تو این سایتا نمیای اما میخوام بگم برام عزیزترینی.

نوشته: شیوا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا