سلام به همگی
بریم سر اصل مطلب من پسری معمولی ام یعنی نه خیلی زشت ام نه خیلی خوشتیپ قد و هیکل کاملا معمولی که 24 سالمه
ما تو یه آپارتمان زندگی می کنیم که تو هر طبقه 2 واحده واحد رو به روی ما یه خانواده 4 نفره ان که یه پسر 23 ساله یه دختر 18 ساله که قبلا فکر میکردم حداقل یه 22 سالی داره!!! و یه پدر که کارمند و مادر خونه دار
خانواده ام باهشون رابطه داشت اما من زیاد اهل رفت و آمد نبودم یعنی کلا با هیچ کس اهل رفت و آمد نیستم همش یا مغازه ام یا با دوستام بیرون ام وقتی هم خونه ام از 10 به بعد خلاصه زیاد کس شعر نگم
داستان من و شبنم از اونجایی شروع شد که مامانم گفت که باید لپ تاپ این دختر خانم رو درست کنی منم گفتم مشکلی نیست بگیر بذار خونه شب که امدم حل اش می کنک مامانم این کار و کرد من هم لپ تاپ رو گرفتم ایراد لپ تاپ خیل جزئی بود ولی چون باید باز میشد و باتری بکاپ رو در میاوردم و دوباره وصل می کردم یکم طول می کشید من انجام دادم و لپ تاپ از صفحه سیاه بودن در اومد و بالا اومد ایراد رفتم تو ویندوز و لپ تاپ رو دادم تا بدن به خودشون تا اینکه بعد از چند روز دیدم گوشی ایم زنگ خورد جواب که دادم دیدم شبنم خانومه که شمارمو از خونه گرفته تا ازم تشکر کنه منم بعد کلی نوشابه باز کردن واسه هم قطع کردم اما از صداش خیلی خوشم اومده بود انصافا خیلی صدای نازی داشت اصلا تا حالا واسه دوست شدن باهاش فکر نکرده بودم به خاطر همسایه بودن اما بعد حالا یه احساسی بهم دست داد که خواستم یکم باهاش حرف بزنم اما نمی دونستم چجوری شروع کنم تا اینکه نذاشتم زمان بگذره یه اس دادم بهش که بازم لپ تاپ مشکلی داشت بهم خبر بدین اونم بی درنگ جواب داد چشم آقا نیما تا اینکه حرف ها از لپ تاپ تغییر کرد و سه – چهار ماه گذشت تا دوست شدیم و خیلی ازش خوشم میومد و زیاد کنار هم بودیم دیگه از دوستام فاصله گرفته بودم و فقط با شبنم بودم خیلی دختر جذاب و دوست داشتنی بود منم خیلی بهش احساس خوبی داشتم بودنش بهم آرامش میداد با هم وقتی تو ماشین بودیم دستش همیشه تو دستم بود اولین لب رو که ازش گرفتم نزدیک بود گریه ام بگیره واقعا احساس عشقی وصف ناپذیر بهش داشتم اما فقط لب بود و بس چون محیط بیشتر از این اجازه نمیاد من هم خوشم نمی اومد بیرون زیاد باهاش لب برم
اما احساسمون بهم داشت قوی تر میشد اکثر شب ها دلمون واسه هم پر میزد
خیلی شب ها واسه کنار هم بودن گریه کردیم
تا اینکه من دیگه دلمو زدم به دریا دنبال فرصت گشتم تا شبنم بیاد خونمون فقط مشکل زمانی بود برای راحت بودن که کسی خونه نباشه وگرنه همسایه بودن بهترین حسن بود تا اینکه خونه ما خالی شد برا سه رو که امروز که روز آخرشه اینو واستون می نویسم اون از خونه زد بیرون تا بیاد خونه ما من پشت در آماده بودم تا در رو باز کنم و زود باز کردم کفش هاشو آوردم خونه در رو که بستم قلب م داشت تند تند میزد استرس زیادی داشتم اون از من بدتر بود حتی پشیمون شده بود اما من با التماس با اینکه خودم هم استرس داشتم راضی شد بردم تو اتاق بهم نگاه کردیم سر پا بغل اش کردم لب ام رو گذاشتم رو لب هاش بوسدم اش باز لب اش رو خوردم آروم اروم اونم لب هاشو تکون داد بهم قفل شدیم بدنمون رو بهم می مالوندیم من مانتوش رو دادم بالا و دستم رو اروم از رو شلوار می کشیدم رو کون اش خیلی نرم بود صدای نفس هاش دیوونه ام میکرد دیگه دستم خوب به خود حرکت می کردمانتو و شال اش رو در آوردم انداختم زمین بلوز صورتی روشن با موهای سیاه ی که یکم از شونه اش پایین تر بون تو چشمام برق زد دوباره بغل اش کردم سر پا بودم هنوز لب میرفتیم و با دستم کمرشو ناز میکردم و اونم منو محکم چسبیده بود و دستاش دوره کمر حلقه زده بود من آروم آروم دستم رفت زیره بلوز اش کمرش خیلی گرم بود لذتی وصف نشدنی داشت این لب رفتن
آروم آروم دستم داشت میرفت طرف کون اش دستم رفت زیر شلوار و لباس زیرش اول فقط کونش رو می مالیدم و اونم فقط نفس هاش آروم تر میشد و آه آه آه میکرد بعدش که دستم رفت طرف چاک کون اش دیگه هردومون دیوونه تر شدیم دست اش رو برد تو شلوارم کیرمو گرفت دست اش منم کونشو می مالیدم با حرکت انگشتم رو سوراخ کون اش که گرمای خاصی داشت کیرمو می مالید دیگه بردمش رو تخت به پشت خوابوندمش شلوارش رو دادم پایین شورتی که تقریبا کرمی رنگ بود کاملا اومد بیرون شلوارش تا زانو پایین بود شورتش ام دادم پایین کون اش رو دیدم واقعا بدن می لرزید تو این صحنه ها کون اش سفید گندمی بود پاهاش یکم از هم باز بود و خط کس اش از پشت معلوم بود با دستم باز اش کردم سوراخ کون و کس اش داشت مست ام می کرد صورتم رو جلو آوردم زبونم رو چسبونم وسط پاهاش کس اش رو داشتم می خوردم و شبنم داشت ناله میکرد آاآآآآآآآآآآآآآآآااااای ی ی ی ی ی نیمااااا دوستت دارم حتی صدای نفس های خودم هم برام واضح بود انگار سرعت زمان کم شده خیلی لذت داشت کس اش کاملا تمیز و سفید بود سوراخش صورتی کم رنگ بود و فقط یه سوراخی خیلی کوچیک وسط اش داشت با نگشتم کونش رو مالوندم و دستم رو کشیدم رو کس اش یه آه قشنگ کشید و وقتی انگشتم رو میکشیدم رو سوراخ کون اش آی ی ی ی میگفتم بیشتر تحریک می شدم هر بار بیشتر انگشتم رو فرو میکردم تو کون اش و اون آآآآی بیشتر ی می گفتم و آه و ناله هاش بیشتر می شد … کیرم داشت می ترکید شلوارم رو دار آوردم کیرم رو به این اندازه شق کرده ندیده بودم بردم وسط پاهاش آب کیرم با آب کس اش مسیر رو لای پا هاش لیز کرده بود خودمو ول کردم روش سرشو برگردوند تو چشماش نگاه کردم
لبش رو بردم وسط لب هام وای بهم آرامش میداد خودم رو عقب جلو کردم کیر وسط پاهاش عقب جلو میشد و گرمای کس اش رو احساس می کردم از روش بلند شدم کیرمو گرفتم دستم سر کیرم رو بردم طرف سوراخ کون اش مالیدم اش رو سوراخ اش اب کیرم آروم آروم می اومد رو سوراخ صورتی کون اش کمی فشار می دادم و اون فقط ناله می کرد اما فقط کمی از سر کیرم می رفت تو آروم آروم بیشتر فرو کردم تا سرش رو تو سوراخ عقب جلو کردم و کیرم یواش یواش رفت تو کون اش اما نه همش ناله همراه با گریه ی شبنم اذیتم می کردم سرشو برگردونم و خودم رفتم جلو نصف کیرمو در حالی که تو کون اش اروم تکون میدادم لب هاشو خوردم اونم داشت ناله میکرد منم حرکاتم داشت بیشتر میشد دیگه کیرم جا باز کرده بود و اونم از دردش کمتر شده بود کیرم بیشتر می رفت تو و اونم هم ناله هاش به آآآآآی نیما اوووووف یواش و جووووونم دوستت دارم تبدیل شده بود همین ها باعث شد که به لحظه ارضا شدن برسیم من دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم ریختم تو کون اش اونم با حرکات من ارضا شد آروم ولو شدم کنارش با هم لب رفتیم و بهم لبخند زد خیلی خوب بود واقعا تو دنیای دیگه بود …
مرسی بهم وقت دادین و داستانم رو خوندین
ن.ی.م.ا