سلام اسم من فرهاد 22 سال دارم ، ماجرای که می خواهم براتون تعریف کنم به سن 18سالگی یعنی اوج گرمی احساسات یک پسر ولی پسری که احساسات دخترانه تمام وجودش را فرا گرفته ، در دوران بچگی شبه سکس هایی داشته بودم ولی بیشرت شبیه به بازی کردن و مالیدن کیر و کون همدیگه بود و این دو شب شروعی بود برای احساس کردن سکس واقعی من همراه با خانواده یه سفر در آن سال در ماه تیر به روستایی که مادرم در آن متولد شده بودداشتیم ، صبح که رسیدم گشت و گذار کردیم و من همش اون روز بی حوصله بودم چون رفیقی نداشتم بابام و شوهرخاله (خاله واقعیمان نیست ولی بهش میگیم خاله) و مادرم باخاله ام می گشت و هم بازی نداشتم و پسرشون هادی رفته بود شهر غروب که برگشت من خوشحال شدم که یک هم بازی پیدا کردم بالاخره شب که شد هادی که بالا پشت بام خانه می خوابید گفت بیا امشب تو هم اینجا بخواب تا با هم صحبت کنیم من از مادرم اجازه گرفتم و اونم موافقت کرد. شروع کردیم از هر دری صحبت کردن و شوخی کردن جوک گفتن و کم کم جوک سکسی گفتن و … بحث ادامه پیدا کرد و هادی شروع کرد به تعریف کردن ماجرای کردن سکس با دختر همسایه شون که می گفت تو مزرعه تنها بودن و اون و کرده راستی یادم رفت بگم که هادی نوزده سال داشت و ولی چون من از سنم قد بلند تر بودم هم سن و سال می نمودیم با این تفاوت من یک پسر سفید شهری که الانم بدنم خیلی کم مو داره و اون یک سیه چرده روستایی .بعد به من گفت تو چی تا حالا کسی کردی منم تا آن روز سکس واقعی نداشتم ولی برای اینکه کم نیارم یک ماجرای ساختگی که گفتم یک پسر رو کردم براش تعریف کردم و اون خوشش اومده بود و گفت که منم خوشم می یاد و تاحالا چند تا از پسرای روستامونو کردم .
منم با کشیده شدن حرف به اینجا به شدت منقلب شده بودم کیرم راست شده بود دوست داشتم ک بهش بگم که می تونیم ما هم همین کارایی رو که تعریف کردیم با هم بکنیم ولی روم نمی شد و یه جوری می خواستم اون شروع کنه ولی اونم ظاهراً از من مطمئن نبود و جرات نداشت پیش قدم بشه خلاصه بحث همین جوری ادامه پیدا کرد تا نزدیکی های نصف و شب من گرفتم خوابیدم و شب بخیر گفتم و پشتم کردم بهش و تا لحظه ای که خوابم برد همش منتظر بودم شروع کنه ولی آن شب اتفاقی نیافتاد.
فردا صبح زود در روستا همه بیدار می شن و ما هم بیدار شدیم اون روز قرار بود که هادی حیوانات شون رو به چرا ببره و پدرامون هم قرار بود برن به ماهی گیری من که بوی ماهی هم حالمو به هم زنه به بابام گفتم که من نمیام و از ماهی گیری خوشم نمی یاد اگه اجازه بدی با هادی امروز حیوانا رو ببریم صحرا و دوست دارم یک روز چوپانی کنم!
پدرم گفت باشه با هادی چند تا گاو و گوسفندهایی رو که داشتن بردیم و بعد از یکی دو ساعت به دره ای رسیدم که سر سبز و بود و باید تا غروب همون جا می موندیم زیر یک درخت نشستیم و من چون عادت نداشتم زود از خواب بیدار شم خوابم میومد و گفتم که من یک ساعتی رو می خوابم و طبق عادت رو شکم خوابیدم هادی هم کنار من دراز کشیده و مواظب بود حیونا دور نشن داشت خوابم می برد که هادی که خودش به خواب زده بود دستشو باز کرده و انداخت رو شونه ی من منم کاملا چشمم و بستم چون فهمیدم نخوابیده و از عمد دستشو انداخته . تکون نمی خوردم آروم دستشو یک کم پایین تر آورد و گذاشت رو کمرم دیگه کیرم راست شده و بود و میدونستم می خواد چیکار کنه ولی من خودم به خواب کامل زدم که یکدفعه با بیدار شدن من به هم نخوره و من نمی خواستم پیش قدم بشم که کون بدم. آروم آروم دستش و آورد رولپ های کونم خیلی آروم تکون می داد با انگشتش آروم شروع به مالیدن کونم کرد بعد چند دقیقه ادامه این کار او هم که مطمئن بود من دیگه بیدارم و چیزی نمی گم آروم کیرشو بدون اینکه از شلوارش در بیاره می مالید به کونم من حسابی حشری شده بودم آروم یه کمی بدون اینکه سرم و بلند کنم – چون واقعیتش خیلی خجالت هم می کشیدم – رو شونه کج شدم اونم که منظورمو فهمیده بود بند شلوارمو باز کرد زیبشو کشید پایین نمیدونین چه حرارتی گرفته بودم آروم کمرم رو از زمین بلند کردم خیل آروم شلوارمو تا نزدیک زانو کشید پایین و هادی که پاها و بدن بی موی منو دید دیونه شد
سریع لخت شد و از رو شرت کیرشو می مالید به کونم بعد آروم دستاشو برد طرفین و خیلی آروم شرتمو کشید پایین داشتم دیونه می شدم کیرشو خیس کرد و به سوراخ کونم می مالید چند دقیقه ای ادامه داد گفت خودتو شل کن می خوام بکنم تو من تا اون موقع کیر تو کونم نرفته بود و چون تا اون لحظه خیلی هال کرده بودم گفتم باشه یک کمی فشار داد دردم اومد گفتم یواش خیلی آروم فشار می داد بعد سریع می کشید عقب این کار و تکرار می کرد که دیگه دیدم این بار فشار داد ولی سریع نبرد عقب درد بیشترشد حس کردم که کله کیرش کاملاً از سوراخ کونم رد شده و وارد شده بود ولی چنان دردی داشت که من مجبور شدم پاشم وو از شدت درد فریاد کشیدم چند دقیه ای رو نشستم بعد هادی گفت بیا دوباره امتحان کنیم گفتم نه خیلی درد داره گفت نمی کنم تو فقط می مالم . منم گفتم باشه بعد چهار دست و پا حالت گرفتم و اونم آروم می مالید ، سوارخ کونم که کیرشو روش می مالید با تماس کیرش کمی درد می کرد( اثر فشار قبلی ) ولی کاش همه دردهای دنیا مثل اون بود لذت بخش ! خیل لذت بخش بهش گفتم بکن تو ولی خیل آروم که دیدم مایع گرمی رو کونم ریخته شد آقا آبش اومد ! گفت هیف شد که گفتم اشکالی نداره بعد از نهار دو باره حال کنیم بعد هر دو خندیدیم و اون با دست خودش شروع کرد به جلق زدن برای من تا اینکه منم آبم اومد. من یک کمی احساس شرم هم می کردم ولی با خورن نهار و چای که خیل خوش مزه بود در اون شرایط کنار هم نشسته بودیم آروم دستمو بردم و از رو شلوارش کیرشو می مالیدم که حس کردم که کم کم داره راست می شه خودش شلوارش و در آورد من کیرشو گرفتم دستم لرزشی رو توبدنم احساس کردم گرفتن یک کیر راست تو دستم واسم لذت بخش بود
با دست دیگم کیر خودمو می مالیدم بعد پا شدم و شلورمو کشیدم پایین و چهار دست و پا آماده شدم اونم کیرشو با آب دهنش خیس کرد و اروم آروم شروع به مالیدن کرد فشاراشو خیل کم شروع کرد تا اینکه در یک لحظه درد شدیدی احساس کردم ولی این دفعه نذاشت پاشم و در حالی که کیرش تو کونم بود بی حرکت منو گرفته بود چند لحطه ای گذشت احساس لذت و درد عجیبی می کردم هر دو باهم، درد و لذت. بعد آروم کیرشو تکون می داد دیگه دنیا دور سرم می چرخید بعد از چند دقیقه دیگه سوراخ کونم درد نمی کرد ولی لذت سرجاش باقی بود از جلو با کیرم ور می رفتم بعد هادی منو خوابوند رو زمین و پاهامو بلند کرد رو شونه هاش و یواش کیرشو کرد تو باز هم درد داشت ولی خیلی کم تر داشت واسم تلمبه می زد و منم جلق می زدم لحظه ای را که در اون حالت که یک کیر تو کونم عقب و جلو می کرد و آبم اومد فراموش نمی کنم بعد از چند دقیقه حس کردم چیز گرمی تو کونم ریخته شد و هادی کیرشو بیرون کشید .
این خاطره اولین سکس من بود .
من حالا که بیست و دو سال دارم و هم با دختر سکس داشته و هم با پسر لذت بخش ترین خاطره سکسی مو این خاطره می دونم
البته من شیوه خاصی برای خود ارضایی دارم که در بخش های بعدی براتون تعریف می کنم.
فرستنده:farhad koon
[email protected]دوست داشتی بدهی در خدمتتون هستم
اگه دوس داری بازهم کون بدی به شماره 09010518952 تماس بگیر .کیر خیلی خوشکل دارم