من مثل همه زنها حالم از كار خونه بهم ميخوره ولي مجبورم كار كنم. گاهي كه خيلي زورم مياد زنگ ميزنم يكي از اين شركتها برام يه كارگر بفرسته. يه روز يه شركت برام يه خدمتكار جوون فرستاد. همچي كه از در اومد نميدونم چرا دلم خواست حالشو بگيرم. از خدا ميخواستم كه يه راهي برام پيدا شه كه من به خواسته ام برسم. يارو تا ظهر كار كرده بود كه انگار خدا منو ميخواست يه راهي جلوي پام گذاشت. من عادت داشتم كه انگشتر و النگوم رو كنار گاز بذارم و آشپزي كنم. اومدم برشون دارم كه ديدم انگشترم نيست. گفتم دختر اين انگشتر منو نديدي ؟ سرشو تكون داد و حق به جانب گفت نه. من حس كردم كه داره دروغ ميگه. وقتي رفت توالت رفتم سر كيفش. تمام كيفشو گشتم. چيزي نبود. يه دفعه با دستم انگشترمو زير آستر كيفش حس كردم. انگاري آستره پاره بود. انگشترو انداخته بود توي پارگي كيفش. مثل يه جاي مخفي. نشستم تا از توالت دراومد. تلفنو گرفتم دستم و اداي شماره گرفتن درآوردم. بهش با تحكم گفتم بيا بشين اينجا ببينم. اومد نشست يه بوهايي برده بود. خيلي با ادب و ساكت نشست. گفتم بدبخت بيچاره. فكر كردي با خر طرفي؟ انگشترمو پيدا كردم و ميخوام گزارش بدم به رئيست. انگار زيرش آتيش باشه يه دفعه پريد و شروع كرد به التماس. ميگفت : تورو خدا رحم كنين خانم. خانم غلط كردم. گه خوردم. بار اولم بود به خدا دزد نيستم نياز داشتم.
منم با عصبانيت نگاش كردم و گذاشتم بهم التماس كنه. داشتم به آرزوم ميرسيدم. گفت خانم هر كاري بگيد ميكنم. هرچي بگيد ميگم چشم. تورو خدا تلفن نزنين. من هم از خدا خواسته گفتم خوب پس بايد خودم تنبيهت كنم كه عبرت بگيري. برو اون مگس كشو بيار. اشكاشو پاك كردو بدو بدو رفت و مگس كش پلاستيكي رو از زير كابينت آورد. بهش دستور دادم دولا شه و شلوار و شورتش رو بكشه پايين. اول خجالت ميكشيد كه زدم تو سرش و گفتم تلفن يادت نره. زود چشمي گفت و لخت شد. بعد كه كونش رو داد بالا ، با مگس كش افتادم به جون كپلهاش. انقدر زدم كه خون افتاد. با هر حركت مگس كش وقتي صداي فسسسسسسسس حركت توي هوا ميومد جلو جلو ميگفت آخخخخخخخخ. وقتي حسابي كتك خورد نشستم رو كمرش و گفتم تو الاغ مني. منو ببر دم حموم. بدبخت چهار دست و پا راه افتاد طرف حموم. وقتي رسيديم از پشتش پياده شدم و شورتمو درآوردم و رفتم روي توالت فرنگي نشستم. بهش دستور دادم كه بياد جلوي توالت و نگاه كنه. اومد جلوي پام نشست روي زمين. من شروع كردم به زور زدن. اول چند تا چس و گوز مشتي دادم كه بوش همه جارو برداشت. بعد شاشيدم. وسط شاشم ، شاشمو نگه داشتم و بلند شدم و واستادم بالاي سرش. شاش قطره قطره ميومد و ميريخت رو سرش. داشت گريه ميكرد. از گريه اش حال ميكردم. بعد بهش دستور دادم صورتش رو بگيره رو به بالا كه شاشم بريزه روي صورتش. اونم چاره اي نداشت. سرش و بالاكرد و شاشم رو ريختم رو صورتش. وقتي حسابي بهش شاشيدم دستور دادم كسمو بليسه كه تميز شه.اونم ناچاري كسمو ليسيد.
داشتم از اينكه كسم توي حلقشه حال ميكردم و سعي ميكردم لبه هاي كسمو تا جايي كه ميشه بكشم رو صورتش كه تلفن كه توي حموم بود زنگ زد. تو همون آه و واه تلفنو برداشتم و ديدم شوهرمه. گفت سلام چه زود برداشتي. فقط يه زنگ خورد. گفتم توي حمومم. تلفن اينجارو برداشتم. با شيطنت گفت لختي؟ گفتم نصفه نيمه. شورت پام نيست. ولي چون داشتم تو حلق دختره حال ميكردم نميتونستم مثل بچه آدم حرف بزنم. يه جوري با آه و واه جواب دادم كه شوهرم فهميد و گفت چيه انگشتت تو كسته كه نفست در نمياد؟ دلت كير ميخواد؟ يه دفعه دلم خواست براش بگم. گفتم نه اگه بدوني اينجا چه خبره. ميتوني زود بياي خونه يا نه؟ گفت چه خبره ؟ بيام كس بازي ؟ گفتم اگه بياي يه سوراخ ترو تازه بهت ميدم. گفت چي شده ؟ بلا بگو چه خبره. گفتم فقط بيا و قطع كردم. دختره تا ته ماجرا رو خوند و افتاد به التماس. كس ليسي رو ول كرد و يه سره با گريه التماس ميكرد. منم تا ميتونستم كتكش زدم. با ضربه دستم خودم حال ميكردم. پك و پهلو براش نذاشتم. حسابي لهش كردم. با لگد و مشت و چك و….. خلاصه تا نيم ساعت بعد كه شوهرم اومد. تا رسيد و در زد با كون لخت رفتم درو باز كردم. اومد توو من همون دم در شروع كردم از رو شلوار كيرش رو ماليدن.
گفت به به امروز خورشيد از كدوم ور دراومده كه من نبايد ناز بكشم ؟ يه دفعه چشمش افتاد به دختره كه كنار راهرو قوز كرده بود و خفه خون گرفته بود. گفت اهه اين كيه؟ تو چرا جلوي اين لختي؟ منم اصلا توضيح ندادم وفقط رفتم جلوي دختره و پيش چشم شوهرم پامو بالا گرفتم و كسمو بردم جلوي دهنش. اونم كه كار خودشو خوب ياد گرفته بود شروع كردبه مك زدن كسم. شوهرم شوكه شده بود. كيفش از دستش افتاد و اومد جلو. انگار از دور باور نميكرد. اومد جلوتر و خم شد و به دهن دختره نگاه كرد كه چه جوري دور چوچول كس من حلقه شده بود و داشت مك ميزد. شوهرم بالاخره به خودش اومد و گفت اينو از كجا آوردي. با ناز و ادا گفتم ، به اونش چه كار داري لخت شو حال كن. ولي بهت بگم اگه تو كسش بذاري كلامون ميره تو هم ها. كس فقط كس من. بايد كونشو جر بدي. شوهرم از خدا خواسته خنديد و گفت چي از اين بهتر. سالهاست كون ميخوام. تو كه نميدي. بذار با اين كون بچه سال حال كنم. بعد همونطور كه من داشتم به حلق دختره آب كس ميرسوندم شوهرم كيرشو درآورد و با دست مالوند و خركي اش كرد وبه زور فرستاد تو كون لخت خوني دختره.اولش تو نميرفت. تا حالا هيچ جاش باز نشده بود.
كونش هم خيلي تنگ بود. داشت ميتركيد هي كس منو ول ميكرد و داد ميزد و التماس ميكرد. كير شوهرم حسابي خوني شده بود. هي نگاه به خونهاش ميكرد و ميگفت : بدجنس تنها تنها حال كردي. زودتر خبرم ميكردي. هي كيرشو عقب جلو كرد و هن هن كرد. ميگفت آخ جون چه كون تنگي. دارم كيف ميكنم. جووووون چه كوني. منم تو حلق دختره حال ميكردم. تا اينكه شوهرم انقدر تلمبه زد كه نزديك بود آبش بياد. كيرشو بيرون كشيد و گفت يه دقه اون حلقو به ما قرض بده. من با بي ميلي كسمو از دهنش درآوردم و رفتم كنار. شوهرم زود كيرشو تپوند تو حلق دختره و گفت بمك. دختره ديگه تسليم شده بود و اعتراضي نميكرد. قشنگ كير شوهرمو مكيد و آبش رو تا ته خورد. منم تو اين فاصله بي كار نبودم. شوهرم با دستش بهم حال ميداد و انگشتاشو تو كسم ميچپوند. بعدش كه آبش تموم شد و كيرش رو از دهن دختره درآورد من هم دوباره رفتم سراغ دختره و انقدر كسمو مك زد كه تو حلقش ارضاء شدم. جووووووووون چه حالي كردم اونروز. چند بار بعد اون روز هم هي زنگ ميزدم به اون شركت و از كار دختره تعريف ميكردم و ميخواستم كه همون رو بفرستن.پایان