آدم خوب نیست زیاد خجالتی باشه ولی من بودم . اسمم رامینه و20 سالمه . تازگیها واسم زن گرفتند تا یه خورده ردیف شم . پدرم وضعش خوبه و یه سوپر مارکت خیلی بزرگ تو یکی از مناطق پررفت و آمد شهرمون تهرون که قربونش برم همه جاش پر رفت و آمده داره . وقتی هم که دیپلممو گرفتم یه خورده این و ر و اون ور کرد و پرونده های جراحی منو تو 6 سالگی آورد روی کار که اون موقع در اثر چسبندگی روده پنج سانتشو گرفته بودند وهمونو با پول و پارتی یه جوری ردیفش کرد که معافمو بگیرم . موقع خواستگاری از خجالت داشتم آب می شدم . تو این دوره زمونه هر چند کوس خل زیادن ولی کوس خل خجالتی کم گیر میاد . شاید اگه چند وقتی دوست پسر ویدا می بودم اون راضی به ازدواج با من نمی شد . البته خیلی خوش تیپ بودم و خوش ظاهر ولی روز عروسی دست و پامو گم کرده بودم . یکی گره کراوات منو محکم می کرد . یکی موهامومرتب می کرد …اون روز چند کیلویی لاغر شدم . بدتر از همه وقتی بود که می گفتن داماد باید برقصه . واسه این که خونواده تا موقعی که من به استقلال واقعی برسم هوامو داشته باشن طبقه اول خونه رو در اختیار من و ویدا جونم گذاشتن تا اونجا زندگی کنیم .
ویدا هم مثل من دیپلمه دانشگاه نرفته بود وپدرشم کار مند دولت بود . دختر خوشگلی بود . با این که زنم شده بود بازم خجالتم میومد باهاش حرف بزنم . بدترین قسمت اون اوایل کار مربوط می شد به شب زفاف . اصلا نمی دونستم باید چیکار کنم . با این که خیلی هیجان و هوس داشتم ولی هاج و واج به زنم نگاه می کردم . من تا حالا نه تنها سکس نداشتم بلکه دوست دختر هم نداشتم . نه تنها دوست دختر نداشتم با دخترای فامیل که صحبت می کردم سرخ می شدم . خودمو با جلق زدن ارضا می کردم . یه بار هم که رفته بودم خونه یکی از دوستان با هم درس بخونیم و اون واسم یه فیلم سکسی گذاشت دستگاه .. متوجه شده بودم که سوراخ کون و کوس با هم فرق می کنند . شب زفاف حال ویدارو گرفتم . دید که بخاری ازم بلند نمیشه . خودشو نیمه لخت کرد . منو هم تا شورت رسوند . بغلم زد . داشتم از هوس زیاد می مردم -بغلم بزن منو ببوس . خوب نیست مرد این قدر خجالتی باشه . خودشو به من چسبوند . لبای سرخشو که بوی خوش روژمی داد گذاشت رو لبام . داغ شده بودم . کیرم شق شده بود . شورتمو کشید پایین . کیرمو گذاشت تو دهنش . کیر من از هوس وخودمن از خجالت داشتیم اب می شدیم .-ویداجون خوشم میاد .. نه بده ولم کن الان آبم می ریزه تو دهنت -پس توبیا کوسمو بخور . شورت و سوتین توری خودشو در آورد و کوسشو گذاشت رو دهنم . دور و برش خیلی خیس و چرب بود . حالم داشت بهم می خورد . نفس نمی کشیدم تا این لحظات بگذره ومن راحت شم -عزیزم میک بزن . زبونتو در آر بلیسش خواهش می کنم هوس دارم مگه تو خواجه ای ؟/؟! وقتی که بهم گفت باید دختریشو بگیرم یاد حرفای دوستام وبزرگترا افتاده بودم که وقتی دخترا پرده شون پاره شه ممکنه دچار خونریزی بشن . دیدن خون دگرگونم می کرد . ویدای خوشگل وخوش اندام من که هر چی از خوشگلی و خوش پوستی اون بگم بازم کم گفتم اینجا رو هم اومد به کمکم وروکیر تیز من نشست . سرمو بردم عقب تا صحنه رو نبینم . به خودش فشار می آورد . فاصله بین ته کیر من با کوسش لحظه به لحظه کمتر می شد تا یه جایی که دیگه دیدم فاصله ای بین ما نیست -رامین مواظب باش حالا توش آب نریزی . هر چند بر می گرده ولی اگه با خون مخلوط شه و نطفه بند شه خوب نیست . وای صحبت خونو می کرد . وقتی کیرمو کشیدم بیرون روش خون نشسته بود . اون روز کلی مکافات داشتیم . وقتی کون تپل و بر جسته اشو دیدم هوس جلق زدن به سرم افتاد . تصمیم گرفتیم که فعلا بچه دار نشیم . اول شب وموقع عملیات قصد داشت بچه دار شه ولی این حال و روز منو که دید گفت بهتره که دست نگه داشته باشه . دوست داشتم کونش توی دیدم باشه وکوسشو بکنم . کیرمو چند بار فرو کردم تو کوسش ودر آوردم یه لذت خاصی داشت . از این قسمتش بدم نیومد . فقط کوس خوری داشت حالمو بهم می زد .
یه لحظه که داغ شدم کیرمو کشیدم بیرون -رامین کیرتو عمود بکش روکونم وروکون و کمرم خالی کن این جوری به اعصابتم فشار نمیاد ولی بدون توجه به حرفای اون کیرمو گرفتم تو دستم و با نگاه کردن به پوزیشن کونش و با یه حالت جلق زدن آبمو ریختم رو کمرش .. ویدا به امید فردا و فرداهای بعد باهام مدارا می کرد . پدر ومادر منم خیلی ازش راضی بودند واز این که هوای منو داره و عروس گلی نصیبشون شده خیلی خوشحال بودند . تو سوپر مارکت هم که کار می کردم بیشتر کارای مربوط به حسابداری و کامپیوتری اونو انجام می دادم وگرنه اگه می خواستم فروشندگی کنم روم نمی شد که از مردم پول بگیرم . یه ماه بعد از از دواج همون حالتای روز اولو داشتم ونمی تونستم به ویدا حال بدم . آب خودمو خالی می کردم و فکر نمی کردم که اونم یه نیازایی داره . فکر می کردم همون چند لحظه که کیرم میره تو کوسش کفایت می کنه . تا این که یه روز صبح که سرم درد می کرد بابا بهم گفت که برم خونه و منم رفتم . خیلی آروم وارد خونه شدم و رفتم تو طبقه خودمون . ویدا نبود گفتم برم از مامان خبرشو بگیرم . هنوز از راه پله بالا نرفته بودم که دیدم صدای بگو بخند روزبه داداش کوچیکه ام که سه سال ازم کوچیکتر بود و ویدا جونم چه جور فضای هال و پذیرایی رو پر کرده . قبل از این که متوجه من بشن خودمو عقب کشیدم . وایییییی نه باورم نمی شد . ویدا با شورت و سوتین صورتی رنگ توری که شب عروسی ما تنش کرده بود روبروی داداش روزبه ای قرار داشت که فقط یه شورت پاش بود -روزبه مطمئنی مامان الان بر نمی گرده . اگه می خوای بریم اتاق ما -نه همین جا حالش بیشتره صفاش بیشتره فضا آزادتره . مامان الان رفته تا ولی عصر و بر گرده و دوسه ساعت هم کمتر نمی کشه . بیا تو بغلم زن داداش . معلومه که داستانهای امیر سکسی خوب ردیفت کرده …خیلی ناراحت شده بودم . ویدا به من خیانت می کرد و من نمی دونستم آخه چرا . من که اهل خیانت نبودم من که بهش وفادار بودم . می خواستم برم جلو یه چیزی بگم و روم نمی شد . سختم بود . جز این که اعصابمو خرد کنم وشخصیتمو ببرم زیر سوال و بیش از پیش احساس حقارت کنم فایده ای نداشت -روزبه کوسمو می خوری دیگه . سینه هامو هم میک میزنی ها -آره همه جاتو می خورم همه جاتو . تا هر وقت بخوای بهت حال میدم . این داداش کوس خل ما نمی دونه چه جوری هواتو داشته باشه . همون بهتر که نمی دونه . اگه می دونست شاید نصیب من نمی شدی …… چرا من باید این جوری باشم . من که زن نمی خواستم . چرا واسم زن گرفتن . خودمو گوشه راه پله قایم کردم تا منو نبینن . خجالت می کشیدم . نمی خواستم منو ببینن . نمی خواستم پیش زن و داداشم سر افکنده باشم . داداش شورتشو کشید پایین وویدا شروع کرد به ساک زدن -.اییییی زن داداش زن داداش . قربون لب و دهنت .. ویدا یه لحظه کیر داداشو از دهنش کشید بیرون و گفت آبتو خالی کن تو دهنم که راحت تر بتونی تو کوسم تلمبه بزنی . من ول کنت نیستم تا آب کوسمو نیاوردی ازت دست بر نمی دارم -تو جون بخواه ویدا .. کیر دوباره رفت تو دهن زنم .. -نهههههه نههههه زن داداشششششش کیییییییررررررم . داداش جیغ می کشید وویدا سرعت ساک زدنشو زیاد تر کرد تا این که آب کیر روزبه ریخت تو دهن ویدا .. اوخ یعنی زن من آب کیر خوری رو دوست داشت و من ازش دریغ می کردم ؟/؟ من که همش ملاحظه اونو می کردم و می گفتم تو دهنش نریزه که بدش نیاد .
بعد از این حرکت روزبه اول سوتین ویدا رو باز کرد و بعد با دندوناش شورت زنمو تا زانوها کشید پایین سپس با دستاش اونو در آورد . کوس کوچولوی ویدا حالا دیگه تو دهن روزبه بود و اونا روی کاناپه می غلتیدند . سینه های زنم اسیر دستای داداشم شده بود -اوووووهههههه هوسسسسسس دارم تنم می خاره . نوازشم کن . بخارونم . کوسسسسسسسم کییییییییررررررت جووووووون بکن بکن دوستتتتتت دارم . اگه تو نباشی از دست این رامین دیوونه میشم . ده دقیقه تمام داشت کوس ویدا رو می خورد . اونو رو همون کاناپه درازش کرد و کیرشو فرو کرد تو کوسش -جاااااااان همینه . گاییدن همینه . کجایی رامین تا ببینی و یاد بگیری . کجایی که ببینی این جوری باید کوس کرد و حال داد . بزن روزبه منو بکن . تند تند بکن منو به حال خودم نذار . من میخوام . سینه هامو ولش نکن . بمالشون تا هوسم زیاد تر شه تا آبم زودتر بیاد . کیر کلفت روزبه رو می دیدم که چه جوری میره تو کوس زنم و در میاد . خونم به جوش اومده بود . با این که دوست داشتم زمین دهن باز کنه و منو ببلعه جراتشو نداشتم برم و اعتراض کنم . روم نمی شد وآبروم هم در خطر بود . روزبه با سرعت زیاد ویدارو می گایید . یه لحظه همسر خوشگلم فریادی کشید و گفت جوووووون ارضا شدم فدای کیرت حالا اگه دوست داری بریز تو کوسم -ویدا جونم برات فرقی نمی کنه که امروزه رو میخوام بریزم تو کونت .. راستش من خوشحال شده بودم که تو کوس ویدا نمی خواد خالی کنه هر چند دقیقا نمی دونستم که آیا اولین بارشونه یا نه . از حرفاشون این طور بر میومد که قبلا هم با هم سکس داشتن .-میخوام بریزم تو کونت ..
ویدا رفت از رو میز مامان قوطی کرمو ورداشت و داد دست روزبه اونم سوراخ کون ویدا رو با کرم آماده اش کرد و کیرشو از پشت فرو کرد تو سوراخ کون زنم . کون سفید و بر جسته ویدا درست روبروی چشام قرار داشت . ومن از زیر راه پله , قشنگ اونا رو می دیدم . اگه یه خورده سرمو بالاتر می آوردم خطرناک می شد . در این صحنه حالی به حالی شدم و از داخل شلوار روکیرم دست کشیده وآبمو تو شلوارم خالی کردم . خالی کردن آب من همزمان با خالی کردن آب داداش تو کون ویدا جونم بود . برگشت آب کیر روزبه از کون ویدا منظره قشنگی درست کرده بود . دیگه نتونستم اونجا وایسم . از خونه خارج شدم تا بر گردم مغازه . تصمیم گرفتم چندش وخجالتی بازی رو کنار بذارم واونجوری که ویدا میخواد بهش حال بدم . تصمیم گرفتم هر وقت که اون میخواد کوسشو بخورم . نمی دونم می تونم موفق شم یا نه . خیلی بده که ادم اعتماد به نفس نداشته خجالتی باشه .. پایان
نویسنده …. ایرانی