من یه زن مطلقه 26ساله ام. دو سال قبل تازه از شوهرم جدا شده بودم و یک آرایشگاه زنانه تو شمال تهران باز کرده بودم و هنوز کار تبلیغات رو شروع نکرده بودم و فقط یک دستیار داشتم که اونجا پرسه می زد ،موقع بیکاری با کامپیوتر ور می رفتم توی اینترنت پرسه می زدم، همیشه الکی با ملت چت می کردم دوست چتی زیاد داشتم، اما اون روز با مهران شروع کردم خیلی محترمانه صحبت کردن و ازش خواهش کردم که لینک سایت منو در سایتش بگذاره، خیلی زمان برد تا تونستم باهاش چت کنم، چون اصلا راه نمی داد. اون موقع تنها خیالم همون گذاشتن لینک سایتم در سایتش بود که در کمال ناباوری قبول کرد. خیلی خوشحال بودم از این قضیه تا اینکه روز بعد که رفتم توی مسنجر ،
دیدم خودش اومده و سلام می کنه و بعد عکس منو اون کنار دید و انگاری بدش نیومد! همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و فرداش که جلسه سوم صحبت چتی ما بود گفت می خوام ببینمت! من ام هم از تعجب هم از خوشحالی شاخ در آورده بودم ، از طرفی می ترسیدم عجب غلطی کرده بودم! اما با خودم گفتم باهاش یه کافی شاپی چیزی قرار می گذارم و تموم می شه می ره، که اون روز شماره شو داد و من هم که کرم داشتم زنگ زدم! مشتری نداشتم بهش گفتم بریم کافی شاپ یا میخوای یه سر بیا اینجا، گفت نه اگر محل کارت باشه بهتره می خوام روی یک سی دی کار جدیدم رو بیارم ببینی! صبح ساعت 10 بود زنگ زدم به دستیارم که امروز نیاد. خودم هم سر و صورتم رو درست کردم و یه تاپ سفید تنم بود با شلوار جین اما برای اینکه زشت نباشه یه مانتو هم پوشیدم! بعد به مهران آدرس دادم و بعد از یه ساعت دیدم با یه شیرینی توی دستش اومده، اولش نشست و یه کم اینور اونور رو نگاه کرد و بعد یه سلام و احوال پرسی، خداییش خیلی خوش تیپ بود، اما من از ترس خیلی اضطراب داشتم، نمی دونستم چرا همچین غلطی کرده بودم اگر کسی می دید چی؟ این فکرا رو ریختم دور و شروع به حرف زدن کردیم. خیلی زود صمیمی شدیم و رفتیم پای کامپیوتر که سی رو گذاشتم و شروع کردم کار های تبلیغاتی و عکسهای جدید مهران رو دیدن، و شروع کردم تعریف کردن که گفت می خوام یه سری عکس ازت بگیرم ، گفتم به شرطی که بریزی روی کامپیوتر و با خودت نبری. و اونم قبول کرد… دوربینش همراهش بود و شروع کرد به فیگور دادن و عکس گرفتن! و بعد گفت تو خیلی خوشگلی اما اگه مانتو تو در بیاری عکسات بهتر می شه.
مانتومو در آوردم و احساس کردم نگاه مهران به سینه هام افتاده که با یه سوتین سفت بسته بودمشون. چند تا عکس گرفت و بعد اومدیم عکسا رو بریزیم روی کامپیوتر، عکسهای قشنگی شده بودن، دیدم مهران شروع کرد آروم پشت گردنمو بوسیدن اولش برگشتم و گفتم اااا قرار نبودا، گفت آخه خیلی خوشگلی خداییی! منم که از حشر داشتم می مردم و بدم هم نیومده بود که همچین تیکه ای منو بکنه اولش داشتم ناز می کردم. خیلی استرس داشتم اما مهران خیلی قوی و سمج یهو منو از صندلی بلند کرد و در یک چشم به هم زدن تاپ و سوتین ام رو باهم از تنم در آورد!! یه نگاه کرد و گفت جوون عجب جیگری هستی.. و شروع کرد لب گرفتن و سینه هام رو مالیدن… همینطور از گردن می اومد پایین و منم که حسابی کف کرده بودم دیدم مقاومت بی فایده است، گردنم رو بردم عقب که هرکاری می خواد بکنه… در یک چشم به هم زدن دستشو کرد توی شورتم و به کونم دست می کشید و می گفت جوووون با صدای حشری می گفتم نه مهران خواهش می کنم…. نه… اونم انگار بیشتر حشری می شد وحشیانه دکمه شلوارم رو باز کرد و شلوار و شورتم رو با هم کشید پایین! دیگه لخت لخت بودم و همونطور ایستاده مهران تمام تنم رو داشت لیس می زد.. به پشت برگشتم و دستامو گذاشتم روی میز کامپیوتر و اون از پشت تنم رو می بوسید… سینه هامو تو دستش داشت له می کرد… وای که چه حالی داشتم می کردم… یه کمی مکث کرد و بعد یهو منو برگردوند دیدم لباسهای خودش رو در آورده… دستش رو گذاشت روی شونه هام و منو نشوند بعد کیرش رو گذاشت دهنم….کیرش خیلی بلند بود… تنش هم خیلی مردونه بود…
شروع کردم لیسیدن کیرش و هی تو دهنم عقب جلو می بردم… همونطور که نفس نفس می زد گفت کجا بکنمت؟ گفتم توی اون اتاق یه تخت اپیلاسیون هست، بریم اونجا… خیلی سریع منو بلند کرد و برد توی اتاق روی اون تخت کوچیک منو خوابوند و اومد روم و کیرش رو سریع کرد توی کس خیس من که داشت له له می زد… و شروع کرد تلمبه زدن.. با دستاش پستونام رو گرفت و شروع کرد به خوردن از لذت داشتم آه و اوه می کردم که هی می گفت: جون، خوشت میاد ؟ عجب کُسی هستی تو… بعد بلند شد و رفت زیر و من این بار نشستم روی کیرش و بالا پایین رفتم، احساس می کردم کیرش الان از حلقم می زنه بیرون، داشتم جر می خوردم و دستم به پستونام بود و می مالیدمشون… هی سرعتم رو زیاد می کردم بعد مهران گفت بلند شیم… رفتیم از تخت پایین و من دستامو گذاشتم روی زمین و مهران از پشت کرد توی کسم و هی تلمبه می زد… منم داشتم کیف می کردم… دستش به پستونام بود و هی تلمبه می زد تا دیدم یهو کیرش رو در آورد و آبش رو ریخت روی کونم… داغ داغ بود… بعد که سکس تموم شد هر دو کلی خندیدیم که جلسه اول دیدار کاری ما چطوری گذشت! تا عصر اونجا بود و یه بار دیگه هم سکس کردیم،
از اونجا که رفت بیرون منو کلافه کرده بود اینقدر زنگ می زد، می گفت می خوام هر روز بکنمت منم که دوست چتی زیاد داشتم و جرات نکرده بودم کسی رو بیارم و سکس کنم باهاش، همون فرداش با یکی دیگه قرار گذاشتم که می دونستم خیلی سکسیه! فرداش توی همون تایم که دلم خیلی کیر می خواست دیدم علی اومد با یه کت شلوار شیک! منتها اینبار من خجالت مجالت نمی کشیدم اصلا برای کردن گفته بودم بیاد و اونم با کمال میل اومده بود. تا اومد تو راهنماییش کردم که بشینه اما اون شروع کرد لب گرفتن! یاد دیروز افتاده بودم! اینبار من به چشم بر هم زدنی کت و شلوار علی رو وحشیانه در آوردم که خودش شاخ در آورده بود خودم هم یه دامن تنگ بدون شورت پوشیده بودم و یه تاپ کوتاه بدون سوتین! این بار من علی رو نشوندم روی صندلی وشروع کردم کیرش رو خوردن… اونم از خدا خواسته چیزی نمی گفت! کیرش که حسابی شق کرد…. دامن تنگم رو دادم بالا و به پشت طوری که کون سفید و کمی تپلم بیفته توش و علی بتونه کونم رو قشنگ دید بزنه ایستادم و تا کمر روی زمین خم شدم و با دست شروع کردم با کسم بازی کردن… دیدم علی حسابی کف کرده و منم برگشتم و تاپم رو در آوردم و رفتم برعکس نشستم روی کیر علی… اوف عجب کیری داغ… البته از مال مهران کوچیکتر بود ولی مهم نبود! شروع کردم بالا پایین رفتن که علی منو بلند کرد و روی همون صندلی که خودش نشسته بود نشوند و پاهامو داد هوا و کرد توی کسم و مثل وحشی ها تلمبه می زد! منم با دست دو تا پاهامو نگه داشته بودم که بتونه راحت منو بگاد…
بعد چند دقیقه که داشتم حال می کردم گفت برگرد کونتو می خوام، گفتم دردم میاد.. گفت حال کون دادن به دردشه دیگه سریع یه کرم از روی میزم آوردم و کیرش رو چرب کردم و گفتم به کونم بماله… یه کم با انگشت زد در کونم و بعد یهو کیرش رو تا دسته کرد توی کونم داشتم جر می خوردم یه جیغ کوچیکی کشیدم و دیدم داره می گه جوووووووووون و هی عقب و جلو می کرد و کم کم شروع کردم به حال کردن، روی همون صندلی بودم وعلی پشتم ایستاده بود و داشت جرم می داد لعنتی رحم هم نداشت! یه ده دقیقه ای منو از کون کرد و بعد کیرش رو در آورد و منو برگردوند آبش رو ریخت روی پستونام… اونم بعد از اون سکس شده بود مثل مهران…! هی زنگ و زنگ… خلاصه سرتون رو درد نیارم ، فردای همون روزش دوباره به مهران گفتم بیاد و اونم اومد حسابی کس و کونم رو کرد و فرداش دوباره علی و همینطور یه روز در میون تا یه مدت با این دوتا سکس میکردم.