سلام
من حدودا 3 ساله که ازدواج کردم . همسرم تو یه شرکت بزرگ کار میکنه یه خونه مستقل داریم ولی همسرم شدیدا مخالف بچه دار شدنه منم خیلی حسودم که اگه یه روز به من توجه نکنه
ولی همسرم وقتی فوتبال داره کلا منو فراموش میکنه
1 ماه پیش که یه بازیه مهم داشت و امیر از روز قبل منو برد بیرون بهم شام داد که خرم کنه سر فوتبال باهاش کار نداشته باشمو غر نزنم
فردا ظهر به خودم کلی رسیدم یه شلوارک سفید پوشیرم تا خط باسنم با یه تاپ قرمز کلی هم آرایش کردم
وقتی از در وارد شد یه لب کوچولو ازم گرفت براش چای آوردم وقتی خورد انگار من به خودم نرسیدم رو کاناپه دراز کشید
گوشیشو گذاشت واسه ساعت 5 که فوتبال شروع میشه بیدار باشه
وقتی بیدار شد منم نشستم پیش امیر همینطور که داشت بازی رو نگاه میکرد سرمو گذاشتم رو پاهاش اون حواسش به بازیش بود که منم صورتمو میمالیدم به کیرش , تا اینکه دیدم همه فکرش پیشه منه منم که تا اون روز همیشه با غر براش ساک میزدم با دستم شروع کردم به مالیدن کیرش وقتی سرمو بلند کردم دیدم همه حواسش به منه از رو شلوارک کلی براش دندون دندون کردم اروم بلندم کرد شروع کردیم به خوردن لبهای همدیگه منم هی کیرشو می مالیدم
دستمو برد بالا تاپمو در آورد سینه های من بزرگه یعنی وقتی عروسی کردم 70 بود ولی الان شده 80 شروع کرد به خوردن سینه هام
گفتم امیر بلند شو شلوارکشو در آوردم دیدم شرتش داره پاره میشه شورتشو در آوردم و اول با زبون شرو کردم به بازی کردن با نوک کیرش داشت ناله میکرد
آروم اومدم پایین تر تخماشو میکردم تو دهنم و در می آوردم
دیدم رو پاهاش نمیتونه وایسه با یکی دیگه از دستام باسنشو فشار میدادم وقتی دیدم داره لذت میبره دوست داشتم با عشق بیشتری براش ساک بزنم
کیرشو از دهنم کشید بیرون منو انداخت رو کاناپه شلوارکمو در آورده بود وقتی دید من شرت پام نیست گفت بی شرف از قبل برنامه ریزی کرده بودی ؟ منم براش یه عشوه اومدم
شروع کرد به خوردنه سینه هام منم که از خود بیخود شده بودم
آروم اومد روی شکمم بعدش رفت سراغ کوسم گفتم نه امیر زشته , گفت زشت اینه که من این هلو رو نخورم
منم با خجالت پاهامو باز کردم و بهم گفت که خودمو شل کنم
زبونشو می کرد تو کوسم در می آورد.
دیگه صدای نالم با صدای داد این فوتباله قاطی شده بود
امیر دارم میمیرم
امیر سرشو بلند کرد کیرشو گذاشت لای کوسم اومد بالاتر سینه هامو یه بوس کرد اومد در گوشم گفت امروز وقتش نشده جیگر من از پشت هم به ما یه حالی بده منم که جو گیر شده بودم گفتم چرا عشقم
شما جون بخوا
انگار امیرو برق گرفته بود رفت پایین شروع کرد به خوردن کوسم دوباره
گفتم امیر بسه دیگه بکن دارم دیوونه میشم
چوچولمو گرفته بود تو دهنش داشت میخورد یه لحظه یه جیغ زدم و آبم اومد
امیر هم که یه لبخند دلبرانه به من زد آروم کیرشو مالید به کوسم که خوب خیس بشه
پاهامو گرفت بالا یکم با سر کیرش زد به سوراخ کونم از ترس داشتم میمردم , فهمید چه خبره کیرشو کشید کنار پاهام که بالا بود سرشو برد دم سوراخ کونم کلی با زبون تحریکش کرد رفت از تو اتاق کرم آورد با زبون آروم با کوسم بازی میکرد کرم میزد به سوراخ کونم آروم انگشتشو کرد تو کونم . من داشتم از ترس میمردم خیلی از دردش بهم گفته بودن دوستام گفتم امیر بیا بالا
اومد یه لب کوچولو ازم گرفت , آروم کیرشو برد نزدیک سوراخ کونم یواش سر داد تو کونم یکم که رفته بود داده منم بلند شد که درش بیاره ولی به حرفم گوش نکرد امیر به سینه هام چنگ میزد , یه لحظه احساس کردم که یخ زدم امیر کیرشو تا ته کرده بود بعد از چند ثانیه دیدم برام لذت بخشه امیر شروع کرد به تلنبه زدن هر بار که تا ته میرفت احساس بهتری داشتم بعد امیر ازم اجازه گرفت که آبشو بریزه تو کونم برای اولین بار بود که امیر میخواست آبشو تو بدنم بریزه از ترس بچه دار شدن
قبل از اینکه من بهش اجازه بدم دیدم بدنم داغ شد و امیر خودشو خالی کرد یه حس آرامش عجیبی بود
کیرشو در آورد یه بوسه طولانی از لبام کرد افتاد رو من
با هم رفتیم تو حموم برای تشکر از من امیر تو حموم برام سنگ تموم گذاشت
این سکس اولین باری بود که به جفتمون خیلی حال داد البته اولین بارش که با هم دوست بودیم فراموش نشدنیه
اگه تونستم بازم براتون مینویسم
نوشته: عسل