سلام اسم من الناز است 19 سالمه اصفهان زندگی میکنم ؛ میخوام داستان سکسم رو با داداشم که نوروز سال قبل اتفاق افتاد رو براتون بگم البته به صورت خلاصه ..من یه داداش دارم که 21 سالشه و دوتا خواهر که یکی از من بزرگتره وازدواج کرده و یکی دیگه که 10 سالشه . نوروز پارسال قرار شد که بریم گیلان خونه داییم . رسیدیم خونه داییم ؛ داییم خونه بزرگی داره که ویلایی هم هست خیلی قشنگه خونش ، دختر داییم ما رو راهنمایی کرد به اتاقهامون …خب بگذریم میرم سر اصل داستان این روبگم که من دختری سفید اندام خیلی ناز باریک دارم که به قول دوستان همه پسرها تو کفم هستم ، این رو بگم من اصلا به فکر سکس با داداش نبودم ولی خوب اتفاقی پیش اومد دیگه ، یه دوسه روزی گذشت از سفرمون ، زن داییم که حامله بود وقتش رسیده بود که بچش رو به دنیا بیاره دردش صبح زود شروع شد مامانم و داییم و بابام خیلی زود اون رو رسوندن به بیمارستان من مونده بودم با خوهرم و داداش و دختر داییم ، اون روز خیلی برامون سخت گذشت آخه همش منتظر خبر بودیم بودیم که چی شد
توی این حالو هوا بودم رفتم اتاق داداشم براش بگم بیا بریم بیمارستان ببینم چی شده وضع زن دایی موقعی که داخل اتاقش شدم یهو خشک زد داداشم روی تختش بود لخت لخت کنارش هم نسرین دختر داییم اون هم لخت بود داشتن لب هم دیگه رو میگرفتن تا من رو دیدن داداشم یه جیغ زد برو بیرون ، با عجله رفتم بیرون خشکم زده بود کیر دادشم رو دیده بودم سفیدبزرگ خوشکل بود آخه تا حالا کیرهای زیادی رو تو فیلم ها دیده بودم با دوستام ولی کیر دادشم چیزه دیگه ای بود خلاصه از اتاق اومد بیرون یه چند دقیقه بعد دیدم دختر داییم اومد کنار و گریه میکرد تورخدا به مامان وبابام چیزی نگو وخلاصه از این جورحرفها من هم براش گفتم به من چه نمیگم خلاصه دختر داییم رو فرستادم بیمارستان خواهرم رو هم همراش فرستادم و براش گفتم که ما هم زود میایم من و داداش ، بعد رفتم تو اتاق دادشم دیدم نیست رفته بود حموم موقعی نشستم تو حال دیدیم از حموم اومد بیرون تا من رو دید تند رفت تو اتاقش رفتم دنبالش تو اتاقش در و باز کردم تا من رودید سر خ شد همون حرفهایی که نسرین به من میزد که به ماما ن و بابا نگو این هم همون ها رو میگفت نشستم کنارش آروم گفتم تو که نسرین رو خیلی ندیدی چطوری با اون تو این چند روز دوست شدی و حتی سکس هم داشتی
تا این رو گفتن دیدیم داداشم آروم شد و گفت خب دیگه من یه چیزی دارم که همه دخترها عاشقش میشن تا این روگفت نمیدونم چرا از دهنم بیرون پرید که آره اون چیزت رو من دیدم قشنگ و بزرگ بود تا این رو گفتم یهو داداشم خندش گرفت گفت نکنه تو هم عاشق اون شدی گفتم نه بده منو تو که خواهر برادریم دیدیم دستم رو گرفت گفت خوب باشیم تو هم خوشکلی من هم خوشکل خیلی موقعه ها تو خونه که راه میری به باسنت و اندام قشنگ نگاه میکنم و بعدش میرم تو اتاق باخودم ور میرم تا آبم بیاد این حرفها رو خیلی رک برام زد که خودم رو خجالت کشیدم براش گفتم بده زشته یهو دیدم لبهاش رو گذاشت رو لبهام نمیدونم چرا هیچ کار نکردم گرم بود آروم آروم ازم لب گرفت بعد دستم رو گرفت گذاشت روی شلورش هی دستم رو میمالوند به کیرش من هم که خوش اومده بود شروع کردم باهاش لب گرفتن یه 10 دقیقه با هم لب میگرفتم بعد آروم لبش رو جدا کرد و گفت تا حالا سکس داشتی با پسر گفتم که نه نداشتم گفت پس الان باید یه حال حسابی به ابجیم خوشکلم بدم بلندم کرد برد روی تخت و شلوارم رو در اورد شروع کرد از شست پام به خوردن اینقدر حال قشنگ و بامزده میخورد یه دستم هم تو شرتم بودشرتم کاملا خیس خیس شده بود همین جور میومد بالا تا رسید به شورتم یه چند دقیقه از روی شرت کسم رو مالوند بعد همون جور میخورد خیلی احساس خوبی داشتم تا حالا اینجوری نبودم کنترل خودم رو از دست داده بودم هر کاری که انجام میداد با من رو نه نمیگفتم بعدش لباسم رو در اورد سوتینم رو کشید پایین شروع کرد به خوردن سینه هام اینقدر قشنگ میخورد که دلم میخواست هر روز فقط سینه هام رو بخوره ،
بعد خودش هم پیراهن ش رو کشید پایین و بعد شلوارش رو شرتش تنگ بود کیرش از زیر شورت زده بود بیرون یه چند تا لب دیگه ازم گرفت و گفت الان موقعه اصل کاریه گفت من رو بلند کرد و هر دو ایستادیم گفت تو شورت من رو در بیار و من مال تو رو قبول کردم اول شورت اون رومن کشیدم پاییم تا کشیدم کیرش مثل فنر از تو شورت ش زد بیرون بزرگ بود تا من این رو دیدم نا خداگاه دستم رفت روی سر کیرش شروع کردم به مالوندش که دیدم اروم دستش رو گرفته روی شورتم و کشید پایین کوسم خیس خیس شده بود تا کوسم رو دید یه آهی کشید و گفت تو ابجی خوشکلم با این کوس قشنگت این همه مدت کنارم بودی و من هیچ کاری نکردم ،من رو خوابون روی تخت و شروع کردبه خوردن کوسم خیلی با حال کوسم رو میخورد که همون چند دقیقه اول ارضا شدم و آبم اومد و تمام آبم رو خورد بعد کیرش رو گرفت تو دستش گفت الان دیگه نوبت آبجی خوشکلمه که به من هم حال بده گفتم چه کار کنم گفت باید کیر دادشت روبخوری من هم که اصلا بلد نبودم شروع کردم سر کیرش رو خوردن خیلی خوشمزه بود همین جور که میخوردم کیرش بزرگتر میشد بعد داداشم دستش رو روی سرم گرفت و کیرش رو تا آخر توی حلقم کرد یه چند بار اینکار رو کرد که خیلی به من حال دادم کیرش خیلی بزرگ شده بود یهود تو دهنم گرمای خاصی رو حس کردم متوجه شدم که آبش اومده خیلی زیاد بود همش تو دهنم بود
یکمش رو خوردم بقیش رو از دهنم بیرون کردم داداشم گرفت آب رو و به من گفت برگرد به پشت من هم برگشتم گفتم میخوای آبجی خوشکلم روجر بدم ، خیلی ترسید م آخه کیرش خیلی بزرگ شده بود نکنه کونم رو پاره کن گفتم من تا حالا سکس نداشتم ولی شنیدم از کون خیلی درد داره ،داداشم گفت آروم میندازم که درد نداشته باشه ، کونم رو قمبول گرفتم اول چند دقیقه سوراخ کونم رو خورد خوب خیس کرد بعد اروم سر کیرش رو حس کردم کنار سوراخم همین جور میمالوند و تف مینداخت یهو یه گرمای خاصی رو حس کردم داخل کونم خیلی حال داد سر کیرش داخل کونم بود اولش خیلی درد داشت یه جیغ خیلی بلندی کشیدم بعد آروم شد کیروش رو داخل کونم میچرخوند بعد از چند ثانیه شروع کرد به تلنبه زدن تا حالا تو زندگیم اینقدر حس خوبی نداشتم چند دقیقه گذشت کیرش تا آخر توی کونم بود بعد کشید بیرون سر کیرش خونی شده بود و کون میسوخت داداشم من رو جر داده بود کیرش ر و گذاشت لای سینه هام و بالا پایین میکرد آبش اومد همه آبش رو روی سینه هام انداخت اومد کنارم و شروع کرد به لب گرفتن اینقدر بعدش کیرش رو گذاشت لای کوسم که با دستم کشیدم گفتم نه خیلی حشری شده بود ولی نگذاشتم بعدش یه با ر دیگه من رو از کون کرد با هم رفتیم حموم دوش گرفتیم و رفیتم بیمارستان ..بعد از اون روز یه بار دیگه هم باهم سکس داشتیم البته من و دختر داییم و مامانم و دادشم
ادامه دارد
نوشته: الناز
salam man behrozam khoshhal misham ba u bishtar ashna besham baraye refaghat v dosti v…
salam man behrozam khoshhal misham ba u bishtar ashna besham baraye refaghat v dosti v…
09395757071
اگه دوست داشتي با منم سكس داشته باشي :
[email protected]