اسمم رضاست 29 سالمه و آتلیه عکاسی دارم و متاهل هستم.
حدود 1 ساله با یکی از دوستای قدیمی خانومم به اسم بنفشه که 25 سالشه آشنا شدم که اونم متاهل هست. خیلی از آشناییمون نگذشته بود که ارتباطمون با بنفشه و شوهرش زیاد شد و زیاد خونه همدیگه میرفتیم.شوهر بنفشه مهندس بود و محل کارش عسلویه بود. 2هفته عسلویه بود و 1 هفته میومد خونه اما گاهی پیش میومد که تا 3 هفته عسلویه میموند. بنفشه هم که تنها بود اکثر زمان بیکاریشو با منو خانومم میگذروند و هر زمان که کاری واسه خونه داشت به من میگفت که واسش انجام بدم. منم فقط واسه اینکه تنها بود کمکش میکردم و هنوز هیچ حسی نسبت بهش نداشتم اما بالاخره همین مسائل باعث شده بود که منو بنفشه خیلی با هم صمیمی بشیم. تا اینکه یه شب منو خانومم به یه پارتی خودمونی دعوت شدیم و مثل همیشه واسه اینکه بنفشه هم تنها نباشه به اونم گفتیم با ما به پارتی بیاد. اولش گفت چون اهل مشروب نیستم نمیام اما با اصرار خانومم قبول کرد و همراه ما به پارتی اومد. خلاصه بزن و برقص شروع شد و تقریبا تموم 8-9 نفری که اونجا بودیم مست بودیم به غیر از بنفشه که تا اون موقع مشروب نخورده بود اما بنفشه هم از اونجایی که احساس میکرد تنها افتاده تصمیم گرفت برای اولین بار مشروب رو امتحان کنه.
اما مشکل اینجا بود که همه مست بودن و مشغول رقص و هیچکس حواسش به بنفشه نبود که چقدر میخوره. اونم تا جایی که میتونست خورده بود. بیشتر اون شب رو من با بنفشه رقصیدم و خانومم با دوستای دیگش میرقصید تا اینکه بنفشه حالش به هم خورد و من اونو به دستشویی بردم تا بالا بیاره. هنوز وارد دستشویی نشده بودیم که بنفشه هرچی خورده بود رو بالا آورد. اما من باز هم تو حلقش انگشت زدم تا بهتر شه و همینطور که انگشت میزدم اونو محکم توی بغلم گرفته بودم که نیوفته و پشتش رو واسش میمالیدم که یهو اومد تو سینمو لبامو بوسید و از من تشکر کرد. من که شکه شده بودم از طرفی هم تو این فکر بودم که این که دهنش پر از کسافت بود که از من لب گرفت!! از همون موقع بود که دیگه نمیتونستم نسبت به اون بی احساس باشم. از اون شب به بعد دیگه یه جور دیگه بهش نگاه میکردم. بنفشه واقعا یه زن خوشکل و سکسی بود و هیکلش هم کوچکترین ایرادی نداشت.
صورت کاملا شهوتی با اون چشمای خمار عسلیش ، سینه های درشت و شق ، کمر باریک و باسن و پاها هم متناسب. تمام فکرم شده بود این که چطور باش نزدیکتر شم که یه روز که آتلیه بودم و مشغول ادیت آلبوم اول یه اس ام اس بی ادبی فرستاد و سریع پشتش بهم زنگ زد که بگه ببخشید اشتباه فرستادم ، گویا میخواسته واسه خانومم بفرسته که اشتباها میفرسته واسه من و منم که منتظر موقعیت بودم سریع استفاده کردم و ازش خواستم که در این مورد به خانومم چیزی نگه تا اون حساس نشه. اونم پذیرفت و از اون به بعد خیلی راحت واسه هم اس ام اس سوپر میفرستادیم و همدیگرو اذیت میکردیم تا اینکه بنفشه از من خواست تا از اون و شوهرش عکس بگیرم و یه آلبوم واسشون درست کنم. منم پذیرفتم و گفتم که به خاطر آلبوم هیچ هزینه ای ازتون نمیگیرم و اونا هم بعد از اصرار و تعارف زیاد قبول کردن. یک هفته ای گذشته بود که بنفشه بهم زنگ زد و گفت پس چی شد؟ مگه قرار نبود بیایم از ما عکس بگیری؟ منم با اینکه خیلی سرم شلوغ بود و دست تنها هم شده بودم( آخه عکاس کمکیم رفته بود سفر منشیم هم 2 روز بود که گفته بود دیگه نمیام) اما چون شوهر بنفشه قرار بود فردای اون روز بره عسلویه قبول کردم و گفتم آخر وقت بیاید آتلیه تا عکس بگیرم. اون شب انقدر عکس گرفتم که خودشون گفتن خسته شدیم همینا کافیه. دیگه داشتیم آماده میشدیم که بریم خونه که به این فکر افتادم که چند تا عکس تکی از بنفشه بگیرم و به عنوان مدل به کارام اضافه کنم و اونا هم قبول کردن اما چون همگی خیلی خسته بودیم و شوهر بنفشه هم صبح زود عازم عسلویه بود قرار شد بنفشه فردا ظهرش بیاد تا ازش عکس بگیرم
. فردا صبحش بنفشه بم زنگ زد که هستی دارم میام؟ منم گفتم آره عزیزم فقط یادت باشه هرچند تا لباس شب و لباس سکسی و چند مدل لباس زیر رو هم بیاری و اونم بدون اینکه چیزی بگه فقط گفت چشم عزیزم. وقتی رسید آتلیه تنها بودم. اومد داخل و پشت سرش درو قفل کردم. هنوز سلام نکرده پرسید آخه تنوع لباس زیر واسه چیه؟من که همینجوریش هم دلتو بردم… قبلا هم از این شوخی ها زیاد میکرد واسه همین جدی نگرفتم و گفتم برو داخل آماده شو تا بیام. وقتی رفتم دیدم فقط مانتو و شالشو درآورده و هنوز لباس نپوشیده و منتظره تا من بش بگم چی بپوشه.رفت داخل پروو منم از ساکش یه لباس شب کاملا آزاد رو دادم که بپوشه. خلاصه عکاسی رو شروع کردم و در هر حالتی ازش عکس گرفتم. خیلی خوش عکس بود. یه لبا دیگه بش دادم و پوشید و بازم چند تا عکس گرفتم که گفت دارم خسته میشم. گفتمش تازه داره شروع میشه ، حیف این بدن خوشکل نیست که عکس سکسی نداشته باشه؟ اونم خندیدو رفت تو پروو تا لباس بعدیرو بش بدم. بهش گفتم سوتینت رو هم در آر زیر این لباس قشنگتر میشه. اونم درآورد.
منم یه لباس خواب توری کوتاه بهش دادم ، یه نگاه به لباس کردو گفت این بدون سوتین قشنگتره؟ اما دیگه چیزی نگفت و وقتی از پروو اومد بیرون سوتین نپوشیده بود. سینه هاش شق شده بودن و نوک سینهاش سیخ. نوک سینش به خوبی نصف بند انگشت بود. داشتم میمردم اما به روی خودم نیاوردم و عکس گرفتم. حالتهای مختلف رو عکس گرفتم بنفشه خسته شده بود اما مشخص بود که خودش هم دلره حال میکنه. خمار خمار شده بود و دیگه بدون اینکه من بهش فیگور بدم خودش لوند بازی درمیاورد و هر حالتی که میگرفت از حالت قبلش سکسی تر و آزاد تر بود تا اینکه انگشتشو انداخت زیر بند لباس و از روی شونش آوردش پایین ، گفتم این خیلی سکسی و خوب بود. پرسید دوست داشتی؟ گفتم آره اما اگه بیشترش کنی بهتر میشه. حالت بعدی انگشت وسط اون یکی دستش رو کرد دهنشو شروع کرد به مکیدن. داشتم دیوونه میشدم که دیدم بند لباسشو آورد پایینتر و تا نزدیک نوک سینش.
داشتم عکس میگرفتم که دیدم نوک سینشو درآورده و با دو تا انگشتش گرفتتشو میمالدش. کاملا مشخص بود که این حالتاش دیگه فیگور گرفتن نبود و حسابی داشت حال میکرد. بعد سینشو کامل درآورده بود و کامل گرفته بود تو دستش و میمالید. مطمئن بودم که اگه بهش نزدیک میشدم هیچ اعتراضی نمیکرد اما میخواستم بیشتر شهوتیش کنم. بهش گفتم لباستو عوض کن تا یه سری عکس دیگه هم بگیرم و تو همین فرصت رفتم یه قرص خوردم تا کمرم سفت شه و آبم درتر بیاد و زود برگشتم. بهش گفتم این لباسو درآر تا یه لباس دیگه بهت بدم. اونم همونجا لباسشو درآورد. دیگه حتی به اتاق پروو هم نیازی نبود. هرچی ساکش رو گشتم لباسی لخت تر پیدا نکردم،داشتم میگشتم که بنفشه گفت بزار یه لباس هم تو کیف دستی خودم دارم و اون رو آورد که بپوشه اما لباس نبود که…. یه ست شورت و سوتین سکسی سفید بود. سوتین توری که نوک سینش سوراخ بود و وقتی پوشید نوک سینه قهوه ای و بزرگش بیرون بود ، با یه شورت لای لمبه ای که اونم جلوش یه مثلث توری کوچولو بود. پوشید و دوباره مشغول عکاسی شدیم. نوک سینه هاشو میمالید و منم پشت سر هم عکس میگرفتم. شروع کرد به انگشت مکیدن و لیسیدن نوک سینه هاش. گفتمش سینه هاتو تموم کردیا… بقیه جاهاتو بمال. شروع کرد به مالیدن بدنش ، از کمر و شکمش شروع کرد تا رسید به پاهاش.
داشت رونهاشو میمالید که گفتمش حال یکم پاهاتو بازتر کن… اونم هرچی میگفتم انجام میداد. گفتم توی رونهاتو بمال… گفت باشه عزیزم… کاملا مشخص بود که فقط منتظر بود من لب تر کنم. گفتم پاهاتو کامل بازکن… باز کرد. گفتم لای پاتو هم میمالی؟ گفت هرجور تو بخوای عزیزم… گفتم پس بمالش… با انگشت… دیگه بیشتر داشتم نگاه میکردم تا عکاسی. گفتم شورتت رو کامل بزن کنار تا همه جات پیدا باشه… پرسیدم اشکال نداره توعکسا کست هم پیدا باشه؟ همین که گفتم “کست” انگار برق گرفتتش… گفت اوووووه و شورتشو کامل درآورد و انگشتشو تا ته کرد تو کسش و شروع کرد به انگشت زدن. منم دوربین رو گذاشتم زمین و رفتم تو بغلش و شروع کردم به لب گرفتن… سینه هاشو لیسیدم و نوک سینه هاشو گاز میگرفتم… اونم همینجور آآآآآآآه و اوووووووه میکرد… کسش خیلی تپل بود… تپل و نرم و گرم… تا شروع کردم به لیسیدن کسش آآآآهه و وووووهش رفت هوا و آبش اومد… رفتم تو بغلشو شروع کردم به بوسبدنش که کیرمو درآورد و شروع کرد به خوردن… همینطور مک میزد و میلیسید اما قرصه کار خودشو کرده بود… سرشو آوردم بالا و رفتم تو بغلش… داشتم لباشو میخوردم که کیرمو گرفت و گذاشت لای پاش… پرسید کسمو میکنی؟خیلی شهوتی شدم…دلم میخواد باز هم حال کنم…منم کیرمو گذاشتم لای کسشو آروم آروم حل دادم داخل… خیس خیس بود… هر مدلی که فکرشو کنی از کس کردمش اما آبم نمیومد…منو خوابوند و خودش بلند شد و نشست روی کیرم…هی بالا و پایین میشد و آخ و اوخ میکرد. 2 بار دیگه آبش اومد…خوب که از کس کردمش پشتشو بهم کردو گفت دوست دارم از کون هم منو بکنی…عجب کون نرم و درشتی داشت…کیرم لای کونش گم میشد…لای کونشو باز کرد و یکم هم تف مالید روی سوراخش و کیرمو گذاشت لای کونش رو سوراخش و آروم آروم کردش تو کونش…همین که رفت تو تندو تند پمپ میکردم…دیگه خیس عرق شده بودم که آبم اومد. خواستم کیرمو درآرم که بنفشه گفت در نیار…آبتو بریز تو کونم. تازه فهمیدم واسه چی اینقدر باسن تپل و خوشکلی داشت،آخه عادت داشت همیشه آبو میریخت تو کونش،البته من اینجور شنیدم شاید هم هیچ ربطی نداشته باشه. از بعد از اون روز وقتایی که شوهرش میره عسلویه هفته ای 2-3 دفعه سکس داریم و خیلی هم به هر دو مون حال میده و همدیگو خیلی دوست داریم.
نوشته: رضا