بابام یه مرد 50 ساله چاق و کچله که چند سال پیش از مادرم طلاق گرفت که دبیر فیزیک یه مدرسه دخترونه تیزهوشان هستش. یادمه شهریور بودش و از خونه رفته بود بیرون و گوشیش مونده بود. رفتم تو گوشیش سرک بکشم دیدم یه دختره خیلی خوشگل که میخورد نهایت پونزده باشه بهش پیام داده که استاد یعنی هیچ راهی نداره یه کمکی بکنین؟ بابام هم پیام داده بود که به این شماره بعد امتحان زنگ بزن بهت میگم چی کار کنی. منم فهمیدم چه خبره میدونستم امتحانا کین سریع رفتم یه دوربین مخفی گرفتم گذاشتم تو کانال کولر اتاق خواب بابا و مامانم و بعدش صبر کردم تا یه روز خونه خالی بشه ببینم چی شده اون روز
گذشت و یه روز خونه خالی شد منم دوربین رو وصل کردم و تا یه مدت هیچی نبود تا اینکه یه سرصدایی شد و دیدم بابام دست همون دختره رو گرفته و اورده تو اتاق.
دختره خیلی سفید و ممه هاش گنده بودن.
دختره گفت
استاد فقط باید یه ساک بزنم دیگه
لحن صداش حصابی ترسیده بود
بابام هم نشست رو تخت و گفت
حالا یه ساکی بزن تا بهت بگم بعدش چی میشه
دختره گفت اخه استاد شما قول دادین
بابام هم گفت
خانوم کیانی مگه نمیخوای قبول بشی؟
بابام کمربندش رو باز کرد شلوارش رو کشید پایین تا کیرش بیفته پایین،
یه کیر 20 سانتی کلفت داشت. دختره مقنعش رو دراورد و زانو زد و کیر بابام رو گرفت تو دستش و شروع کرد لیس زدن و بردن تو حلقش. بابام و نامردی نمیکرد و با دستش سر دختره رو فشار میداد تا بتونه تا ته ببره تو گلوش کیرش. دختره هم هی اوغ میزد. بابام گفت
مانتوت رو در بیار کیرم رو بنداز لا ممه هات
دختره دکمههاش رو باز کرد و و بعد دراوردن پیرهن و کرستش رو دراورد و کیر بابام رو انداخت دور ممههای گندش و شروع کرد بازی دادنشون بابام گفت
میدونی خیلی تو کف مامانت بودم. بیوس نه؟ چندباری خواستم مخش بکنم ولی هیچجوره پا نمیداد. عیبی نداره حالا دخترش رو میگام
دختره هم از ترس و خجالت هیچی نمیگفت. بابام گفت بیا رو قمبل.
دختره شروع کرد من من کردن ولی بابام گفت
میخوای قبول بشی یا نه؟ اینبار بیفتی از مدرسه اخراج میشیا
دختره شلوارش رو در اورد رو تخت قمبل کرد.
بابام شرت دختره رو کند و شروع کرد چک سکسی زدن رو کونش و مالیدنش بعدش کرم رو برداشت زد روی سوراخ کون دختره و بعد کیرش رو تنظیم کرد و اروم کردش تو کون دختره. اون هم فقط داشت اه میکشید و جیغ میزد. بابام هم کلا کاری نداشت و همینجور داشت میکردش تو تا اینکه شکمش بالاخره چسیبد به کون دختره. بعد شروع کرد به محکم تلمبه زدن و دختره هم هی میگفت تو رو خدا استاد یواشتر ولی بابام کلا گوش نمیداد و همینجور میکرد. بعد 10 دقیقه دختره رو انداخت رو تخت و افتاد روش و دختره نمیتونست تکون بخوره بابام گفت
پرده داری یا نه؟
دختره که فهمید چه خبره گفت
استاد تو رو خدا نکنین من ابرو دارم تو رو خدا اینکارو نکنین
بابام خندید و گفت تو اگه ابرو داشتی که اینجا نمیومدی
دختره هم هرچی دست و پا زد حریف بابام نشد و طی یه حرکت کیرش رو انداخت تو کسش و ختره هم گریه میکرد و جیغ میزد. بابام هم هی هیکل گندش رو بلند میکرد با هر تلمبه و میکوبید تو کسش دختره طوری که دختره بعد یه مدت کلا از حال رفت. بابام که دید داره ابش میاد کشید بیرون و ریخت رو صورت دختره که دوباره به حال اومد و شروع کرد به فش دادن به بابام اونم گفت
خب کیانی جوون یه بیست بهت میدم که حسابی حال کنی سال بعد هم اگه مشکلی داشتی بیا پیش خودم
سلام
کص زن بابای بی نام ست بعد خودت که بی شک تا حالا جنده شدی