این داستانی که میگم تقریبا برای 3 سال پیشه که من داخل یک مغازه سوپر مارکت شریک بودم با توجه به اینکه این جور مغازه ها با مشتری زن و مرد زیادی سر و کله میزنی خب تیکه های خوبی هم پیدا میشه اما خب من سرم تو کار خودم بود و زیاد علاقه ای به داشتن دوست دختر نشون نمیدادم حتی شریکم میگفت تو کلا بی بخاری و عرضه نداری خونه ما تا محل کارم 5 دقیقه فاصله داشت که من ظهر واسه نهار 1 ساعتی میرفتم طبقه دوم خونه ما دست مستاجر بود که یک زن 40 ساله بیوه اجاره کرده بودش که من زیاد بهش توجهی نداشتم اما اون روز یک اتفاق خیلی عجیب برام افتاد وقتی داشتم وارد خونه میشدم دیدم یک دختر خیلی خوشکل وارد خونه شد و رفت طبقه دوم خلاصه من که کنجکاو شده بودم پرس و جو کردم و فهمیدم دختر این
خانم از تبریز اومده تا پیش مادرش بمونه و سال اخر دبیرستان و پیش دانشگاهی خودشو اینجا درس بخونه
خلاصه سرتون رو درد نیارم که به شریکم گفتم عاشق این دختر شدم و چون خونه خودمون هم هست راحت تر میشه
ارتباط باهاش برقرار کرد به بهانه خرابی کولر یک بار بهشون سر زدم و فهمیدم کجا ثبت نام کرده چند روزی از کار میزدم و میرفتم دم دبیرستانش و دورا دور امارشو میگرفتم تا بالاخره به خودم جرات دادم یک روز جلوشو گرفتم حرفامو بهش زدم ناراحت شد و سریع محل رو ترک کرد اما بعد چند روز شماره منو از شریکم گرفته بود بهم اس داد و سرآغاز دوستی ما شد روزای اولم دلم میلرزید که ببینمش ترس داشتم باهاش حرف بزنم چون باورم نمیشد باهام دوست شده واقعا زیبا و خوشکل بود اصولا ترک ها دخترای زیبایی دارند برای همین بدجور شیفتش بودم و فقط نگاش میکردم و دست وپام میلرزید کم کم دورانی ک باهم بودیم زیاد و زیاد تر میشد و رابطه ما اس ام اسی و تلفنی به شدت بیشتر یک خط جدا هم براش خریدم که باخودم در ارتباط باشه خلاصه چند ماهی میگذشت و من ارزوم این بود که فقط وفقط یک بوس از ایلار بگیرم تا اینکه مادر و اینا برای یک مسافرت رفتن و خونه خالی شد مادر ایلار هم صبح ها سر کار میرفت و شب ساعتای 7 تا 8 شب برمیگشت بهش اس دادم که پایین خالیه مادرتم نیست بیا جای من اومد پایین و نیم ساعتی کنار هم بودیم و حرفای عاشقانه مثل قبل میگفتیم تا اینکه بهش گفتم یه ارزو دارم گفت بگو ارزوی خودت و منم گفتم دوست دارم ببوسمت یکم جا خورد و گفت من باید برم و…… گفتم فقط یک بار با اصرار قبول کرد گفتم چشماتو ببند من روم نمیشه چشماشو بست و من لب هامو گذاشتم روی لب هاش شروع به موک و لیسیدن لب هاش شدم دیدم چشماشو باز نمیکنه منم سو استفاده کردم و اومدم روی لاله گوشش زبونمو کردم داخل گوشش دیدم لرزش عجیبی بهش وارد شد به طوری که گفت بسه بسه ول کن اما خودش هیچ تلاشی برای عقب کشیدن نداشت منم شدت رو بیشتر کردم و اومدم روی گردنش ولیسش میزدم دیگه کاملا خوشش اومده بود دراز کشید و منم در حال خوردن گوش و گردن و لب هاش بودم کم کم دست به سینه هاش زدم و مالیدنشون پرداختم که دیدم که خودشو بیشتر میماله و خنده عجیبی روی لب هاش وارد شده سریع پیراهنمو دراوردم و و همون طور که لب هاشو موک میزدم و لیس میزدم بوز اونم از تنش دراوردم وباسرعت تاپ و سوتین هم دراوردم و تازه سفیدی و سفتی سینه هاشو حس کردم با حرص زیادی روش سینه هاش کار کردم و به خوردن مشغول بودم که دیدم خودشم مشغول به کار شد و سینه منو داره گاز میگیره منم خیلی خوشم میامد و داشت کبودم میکرد
شلوارمو دراوردم و بعدم بدون هیچ اعتراضی تمامی لباس های اونم دراوردم دیگه جفتمون حشر بالا و اماده سکس بودیم همون طور که سینه هاشو لیس میزدم کم کم اومدم پایین تر و اومدم روی شکمش کمی شکمشو لیس زدم و اومدم جایی که میخواست روی کسش زبونمو یواش روی کسش بالا پایین کردم که جیغی از روی خوش حالی کشید و منم خوشم اومده بود چون واقعا تنگ و تمیز بود
کمی خوردم که دیدم دستشو گذاشته روی سرم و فشار میده و میگه بخور منم براش سنگ تموم گذاشتم و لیس میزدم که یک دفه دستشو برداشت و فهمیدم نوبت منه که کیرمو بدم دهنش بلد نبود چیکار کنه و دندوناش به کیرم میخورد درد میگرفت بهش گفتم مثل یک لیسک لیس بزن و کم کم فهمید و منم سعی میکردم تا ته بدم تو حلقش چند دقیقه ای در حال ساک زدن بود که فهمیدم داره ابم میاد برا همین کشیدم بیرون و بهش گفتم دوست دارم از کون بکنمت و اصلا قبول نکرد باه زار خواهش و تمنا گفتم اگر دردت اومد بکش بیرون خلاصه چند دقیقه ای کونش رو انگشت میکردم که واقعا تنگ بود و اک بند کونش اماده شده بود سر کیرمو گذاشتم روی کونش کمی فشار دادم که دیدم داره جیغ میزنه و خواهش میکنه درش بیارم گفتم بالشتو گاز بگیر تموم میشه به هر زحمتی بود فشار دادم داخل شروع به تلمبه زدن نرم کردم که اونم فقط گاز میگرفت و التماس میکرد دربیارم اما من دیگه حواسم به التماسش نبود و شاید بیشتر خوشم میامد بعد از دوسه دقیقه فشار رو بیشتر کردم و و ابمو روی کونش ریختم که تاه فهمیدم کونش پاره شده و خون ازش اومده بود . بعد از ارضا شدن من کمی باهاش ور رفتم و تا اونم بتونه ارضا بشه یکی دوساعتی که باهم بودیم سر اغاز سکس های بعدی من با ایلار بود که الانم هرجا موفق باشه چون دوست خوبی برام بود.