سلام اسم من سمیرا است من 17 سالمه و ساکن اهواز هستم. می خوام داستان اولین سکسمو با همسایمو ن که اسمش هاشمه تعریف کنم هاشم 27 سالشه و متاهل است هاشم و زنش عرب هستند و مادر هاشم توی دبی یه فروشگاه داره و درامد هاشم هم از اون فروشگاه است برای همین هم خودش و هم زنش زیاد می رن دبی. هاشم طبقه دوم اپارتمان ما هم طبقه اول. راستش من تا قبل از سکس با هاشم با هیچکس سکس نداشتم . من از سوم راهنمایی نگاه کردن فیلمهای سکسیو شروع کردم و شبها همش توی سایتهای سکسی میرفتم. راستش خیلی دوست داشتم با یه پسر سکس داشته باشم. وقتی هاشم و زنش همسایمون شدن هاشم از اون اول به من نگاههای ناجور می کرد بعدا متوجه شدم که هاشم با برادرم که سه سال ازمن کوچکتره دوست شده برای اینکه بتونه به من نزدیک بشه و اماره منو از زیر زبونش کشیده بود من وقتی اینو متوجه شدم خیلی عصبانی شدم . از اونجا که زن داشت و 10 سال بزرگتره من بود و دنبال من بود می دونستم میخواست با من سکس کنه. یه روز داشتم خونه فیلم سکسی نگاه می کردم و باخودم ور می رفتم
اینم بگم چون بابا و مامانم شاغل هستند و برادرم هم مدرسه میرفت خیلی راحت تو خونه فیلم سکسی نگاه میکنم.یه دفعه هاشم امد تو ذهنم و تجسم کردم که هاشم داره منو میکنه این فکر خیلی بهم حال داد.بعد از این همش از این فکرهای سکسی در مورد هاشم میکردم و خیلی تو کف هاشم رفتم. با خودم فکر کردم چون هاشم همسایمونه و زن داره زنش هم با مادرم دوست اگه باهاش سکس کنم به هیچ کس نمیگه و ابرومم نمی ره برای همین به خودم گفتم نباید این فرصتو از دست بدم. از اون روز به بعد هر وقت هاشم به من نگاه می کرد منم بهش نگاه می کردم و یه لبخند بهش می زدم هاشمم کم کم دوزاریش افتاد. تا اینکه یه روز که داشتم از مدرسه میومدم خونه هاشم با ماشین جلوی پام ایستاد گفت سمیرا خانم سوار شید برسونمتون منم گفتم مرسی پیاده راحتترم اون گفت یه کاری باهاتون داشتم خیلی مهمه سوار شید تا تو راه بهتون بگم منم بهش گفتم نمی تونم برام بد میشه اما اگه خیلی مهمه شمارتون بدید بهتون زنگ میزنم بعد گفت ساعت 1 شب زنگ بزنید که خانمم خواب باشه بعدش رفت. شب ساعت 1 بهش زنگ زدم. بعد از چند روز که با هم تلفنی صحبت می کردیم منو را ضی کرد برم خونشون. قرار شد که زنشو صبح ببره خونه پدرش اینا بزاره. من شبش خیلی استرس داشتم چون اولین سکس زندگیم رو می خواستم انجام بدم.
خلاصه فردا از راه رسید و ساعت ده نیم صبح امد بهم زنگ زد گفت بیا بالا. با اینکه خیلی منتظر همچین روزی بودم ولی خیلی ترسیده بودم و دودل شده بودم می دونستم اگه برم بالا دیگه راه برگشبی ندارم ولی بلاخره تصمیم خودم گرفتم گفتم هر چه بادا باد.وقتی تصمیم گرفتم برم خیلی هیجان زده شده بودم وخیلی هم حشری. بالاخره رفتم خونشون مانتومو دراوردم بهم گفت برو توی اتاق لباساتو در بیار تا من بیام منم بدون اینکه هیچ حرفی بزنم رفتم تو اتاق دیدم اقا همه چیو اماده کرده و یه تشک وسط اتاق پهن کرده من رفتم نشستم رو تشک یه تیشرت و یه شلوار جین پام بود یه حس عجیبی همراه با استرس زیاد داشتم. من توی یه خونه خالی با یه مرده غریبه بودم و هرلحظه اون وارد اتاق می شد تا منو بکنه این موضوع حس عجیبی به من می داد بالاخره هاشم امد تو یه پماد دستش بود بعدا فهمیدم که اون روان کننده است. به من گفت که هنوز لباساتو در نیاوردی؟ من از خجالت هیچی نگفتم خودش تیشرتمو از تنم داورد بعد منو خوابوند و روم دراز کشیر و لبامو بوسید و رفت پایین کرستمو دراورد و سینهامو تو دستش گرفته بود و فشار می داد سینههای کوچیکم تو دستای بزرگش کاملا جا می شد و شروع کرد به خوردن و بوسیدن سینه هام
نوک سینه هامو میکرد توس دهنش و مک می زد من دیگه توی حاله خودم نیودم چشمامو بسته بودم و لذت می بردم واقعا حس خوبیه وقتی خودتو تسلیم یه نفر می کنی بعد از خوردن سینه هام دکمه های شلوارمو باز کرد و شلوارو شرتمو با هم از پام داورد. من پاهامو چسبوندم به هم تا کسمو نبینه بعد اروم دستشو کشید رو رونم و بعد پاهامو از هم باز کرد و با کسم ور میرفت خیلی حشری شده بودم بعدش هاشم سر پا ایستاد و لباساشو دراورد حا لا دیگه هاشم لخت جلوم ایستاده بود. من روی زانوهام ایستادم دقیقا کیرش جلوی صورتم بود بهم گفت بخورش منم کیرش که حسابی شق شده بود رو با دستم گرفتم این اولین باری بود که کیر یه مردو لمس میکرد بعد اروم گذاشتمش تو دهنم یه مزه ای خاصی می داد که ازش خوشم امد حسابی براش ساک زدم و هرچقدر زمان میگذشت از این کار بیشتر لذت می بردم انتهای کیرشو با دستم گرفته بودم و سرش توی دهنم بود ودهنمو عقب و جلو می کردم کیرش خیلی بزرگ بود و تا نصفه بیشتر توی دهنم نمی رفت. بعد از کلی ساک زدن بهم گفت بسه برگرد و چهار دستو پا شو می خوام بکنمت.
منم هیچ حرفی نزدم روی دست و پام ایستادمو کونمو دادم طرفش. خیلی ترسیدم چون می دونستم می خواد کیرشو بکنه تو کونم. بعد ژل روان کننده را برداشت و ازش ملید به سوراخم و یه خورده هم مالید به کیرش گفتم اقا هاشم تو رو خدا یواش بکن انم گفت باشه خیالت راحت باشه. سر کیرشو گذاشت رو سوراخم ویه فشار محکم داد سر کیرش رفت تو درد و حشتناکی احساس کردم یه جیغ زدم خواستم برم جلو که دیدم کمرمو محکم گرفته گفتم اقا هاشم تور و خدا درش بیار خیلی درد داره دیدم داره بازم بیشر فشار میده منم برای اینکه بیشتر نکنه تو دستمو گذاشتم رو شکمش تا جلوی حل دادنشو بگیرم اما زورم بش نمی رسید بعد با یه فشار محکم کیرشو تا اخر داد تو و با عصبانیت گفت دستتو بردار منم ترسیدمو دستمو برداشتم شروع کردم به گریه کردن اما اروم گریه می کردم که صدام از اپارتمان نره بیرون هاشم بدون توجه به درد کشیدن و گریه من کیرشو تو کونم عقب جلو می کرد و هر لحظه شدت انو بیشتر می کرد کیرشو تا اونجایی که امکان داشت می کشید بیرون و با شدت می کرد تو گریه هام از شدت درد بند نمیومد و هر چند دقیقه بهش التماس می کردم که بس کنه بالاخره بعد از 10 دقیقه ابش امدو همشو ریخت تو کونم و دراز کشید روم بعدش من لباسامو پوشیدمو رفتم خونه و تا چند روز تو شوک بودم.بعد از اون ماجرا منو هاشم چند بار دیگه با هم سکس داشتیم. این بود اولین خاطره سکسی من امیدوارم خوشتون امده باشه.
نوشته: سمیرا
خوب بود خوش به حال هر دوتون