سلام خدمت همه بچه های گل وباصفای شهوتناک اول از همه بگم که تنها چیزی که واقعیت نداره اسمای من ودوست پسرم هست وگرنه داستانم واقعیه دقیقا 1هفته پیش اتفاق افتاده.
اسمم نفسه 23سالمه اهل تهرانم قدم170نه لاغرم ونه چاق نه خیلی خوشگل و نه زشت درکل همه شاکر بودم ازخدای خودم.حالا میریم سر داستان خودم با امیر.منوامیر5ساله باهم آشنا شدیم داستان آشناییمون وقتی بودکه من پیش دانشگاهی بودم اون موقع ها بخاطر شیطنت هایی که داشتم و بخاطر سن پایینم . نمیتونستم تنها با امیر باشم دوست های . بقول معروف اجتماعی هم داشتم که باعث میشد امیر ازم دلگیرشه.1سال از دوستیمون گذشته بود که امیر واقعا عاشقم شده بود ولی من ازش جدا شدم در ضمن اینم خدمت دوستای گل شهوانیم بگم که هیچوقت منوامیر تو طول دوستیمون حتی عشق بازی)لب.سینه.گوش…(نداشتیم جفتمون داغ داغ بودیم اما رومون نمیشد.4سال با امیر مثل 2تا دوست ساده بودیم اون همچنان عاشق من اما منه بقول خودش سنگدل رو نمیدادم بهش که دوباره دوستیمون مثل 1سال اول دوستی بشه
القصه من گشتمو گشتم دیدم عاشقتر و پاکتر از امیر پیدا نمیکنم دوباره جذبش شدم دوباره برق عشقو تو چشمای خودم دیدم.یه روز که مثل خیلی وقتا باهم بیرون بودیم توی جاده کن سولوقان یهو یه جای خلوت . ماشینشو پارک کرد آخرای . شهریور بود اونجام که تابستوناش خنکه اون موقعم داشتیم به فصل عاشقا پاییز نزدیک میشدیم هوا سردبود پیاده شدیم به ماشین تکیه دادیم بهش گفتم امیرم سردمه یه .بادگیر پاییزی تنش بود درآورددادپوشیدم از حالت چشاش میشد فهمید به قول بچه ها آمپر چسبونده آخ که من چقدر چشماشو دوس داشتم وقتی میرفت فضا خمار میشد.گفت بریم تو ماشین
بریم.سوار ماشین شدیم گفتم امیرم راه نیوفت من آرایش کنم آرایشم کمرنگ شده.یهو .
نه گذاشت نه برداشت لبشو آورد جلوی لبم گفت نمیخواد عشقم آرایش کنی دیوونه تر میشم میخورمتا!من که از تعجب چشام گرد شده بود گفتم وا امیییر خوبی چت شده گفت چم شده بیاجلو رفتم جلو یهولبشو چسبوند به لبمو شروع کرد به خوردن)انگار داشت عقده این چندسالو که فقط دستامو میبوسید و خالی میکرد از وجودش(وای فقط عاشقا حس اون لحطه مارو میدونن چقد لباش خوشمزه بود . من داشتم ازحال میرفتم جوجوی امیر توی اون شلوار جین تنگ داشت منفجر میشد اما برای سری اول اونم بعد5سال آشنایی خیلی زیاده روی و پرو بازی بود.با ایستادن یه ماشین کنار ما باترس و از روی اجبار جدا شدیم از هم
)دوستای گلم باید بگم از اینجای قصه به بعد جریان سکس من با امیر پیش اومد که واسه 1هفته پیشه(
هفته پیش زنداییم به من زنگ زد و گفت که داییت شبکاره )داییم توی شرکت سایپا کار میکنه(گفت پاشو بیا اینجا خلاصه بعداز کلی خواهش از مامانو بابا گفتم من میرم خونه دایی.تو راه که بودم جریانو به امیر گفتم . گفت اوکی برو.اینو بگم من با زنداییم خیلی راحتم و کامل ازجریان امیر خبر داره.خلاصه من رفتمو ساعت7بود بازنداییم داشتیم ماهواره نگاه میکردیم امیر زنگ زد گفت که با دوستش سامانو نامزدش زهرا و علی ودوست دخترش مریم که اتفاقا همشونو میشناختمو خیلی بیرونتو رفتیم باهم همشون میخوان برن ویلای . پسرخاله علی توی محمدشهر کرج امیر گفت توام میای به زنداییم گفتم گفت نخیر مثلا اومدی پیش من تنها نباشم کلی با امیر خواهشو تمنا کردیم امیر از پشت تلفن منم کنار زنداییم انقد گفتیم تا دلش سوخت قبول کرد گفت برید اما به شرط اینکه تا6صبح برگردید که داییت ساعت 7خونس.خلاصه ساعت 8:30بود که اومدن دنبالم کلی خرید کرده بودن ولی من امیر به چیز دیگه فکر میکردیم اونا واسشون عادی بو نرفتن خونه یا دیر رفتن چون سامانو زهرا که نامزد بودن علی مریمم که راحت بودن مریم مطلقه بود خودش بودو خودش امیرم که پسر بود راحت بود فقط بقول علی بچه خوبه من بودم که راس ساعت 7.8شب باید خونه بودم و اون فرصتو اون شب واسه منو امیر مثل این بود که چندتا پسر دخترندیده چشم باز کنن ببینن تو تایلند تو پاتایا لب ساحلن تا این حد ما خوشحا ل بودیم .
وقتی رسیدیم ساعت 10:20بود.چه ویلای قشنگی بو د بااینکه پاییز بود برگی رو درختا نبود اما حیاط باصفایی داشت هوا سرد بود ولی آدم وقتی پیش عشقش باشه روسیه ام باشه تحمل میکنه.خلاصه رفتیم توی ویلا .خوشبختانه چون دیر وقت راه افتادیمو دیرم رسیدیم وقت نبو د مرغ بگیریمو طبق عادت همه ایرانیا جوجو سیخ کنیم تو راه بچه ها هایدا خریدن خوردیم.جاتون خالی دلتون نخواد.مثل همیشه علی که ارازل جمع ما بود مشروب آورده بود با کلی خرتوپرتو مزه بغلش هرکی پیش عشقش نشسته بود منتظر بود علی گیلاسشو پر کنه اونشب چشمای امیر حاتی داشت که اونروزتو ماشین لبامو که میخورد اون حالت شده بود.
خوردنو خوردنو خوردن.چرا میگم خوردن چون من خیلی بی جنبه ام 5.6تا پیک که میخورم بسمه وامیر نمیذاره بیشتر بخورم.همه تا خرخره خوردنو یه خورده چرتو پرت گفتنو هرکی دست جفتشو گرفت رفت تو یکی از اتاقا جز منو امیر من که داغ کرده بودم به امیر گفتم بریم حیاط رو تاپ بشینیم گفت بریم.ازاین تاپ 2نفره . های رمانتیک امیر نشستو من . دراز کشیدم رو پاش خودمو جمع کرده بودم تا روی تاپ دراز بکشم امیر مست مست گفت نفسم؟منم تو چشمای خمارش نگا کردم :جانم زندگیم همونجور که با موهام بازی میکرد گفت چه شبیه امشب تا حالا باهم تنها نبودیم اونم اینجوری که روپام دراز بکشی.خم شدو به صورتم نزدیک شد وای خدا چه حرارتی داشت نگاش قد یه نف س فاصله داشتم پیشونیشو بوس کردم گفتم عزیزم تو عشقت به من ثابت شده فهمیدم که به چشم شهوت بهم نگا نمیکنی بوسم کردو گفت آرزوی این جمله رو داشتم ازت لبخندزدمو گفتم دوستت دارم مثل بچه ها ذوق کرده گفت منم دوستت دارم.یهو اومد جلو چشمامو بستمو آروم زمزمه کردم :عزیزم اولینو اخرین کسی هستیکه بدن منو لمس میکنی قول میدم برات بهتری باشم از امشب تا همیشه برای توام.بعداین جمله خودم با ولع تمام هجوم بردم سمت لبش دیوانه وار لبهاشو ستایش میکردم توی اونشب هوا سرد بود اما تن منواون کوه آتشفشان آتشفشانی که بعد چندسال . بیدار شده بود.
بعدلب بازی قشنگمون امیر گفت بریم اتاق جو نداشتم جوابشو بدم با چشام و با تکون دادن پلکهام جواب دادم بریم حالمو فهمید که روی تاپ بلندم کردو بردتم تویکی از اتاقا روتخت گذاشت امیر خیلی حرفه ای بود قبل من دوست دختر داشته وسکسم تجربه داشت اما من . اصلا نه اینکه بدم میومد نه میترسیدم تجربش کنمو اسیرش شم چون شنیده بودم مثل اعتیاد وابستگی میاره.امادوس داشتم باکسی که تموم زندگیمه این لذتو تجربه کنم.
امیر منو خوابوند رو تختو خودش اومد کنارم انقد آرومو حرفه ای شروع کرد که داشت دیوونم میکرد دقیقا میدونست من چجوری دوس دارم من فیلم سوپر که میدیدم عاشق سکس آروم بودم.همونجور که لبای همو میخوردیم رفت سمت گوشمو گفت خانومم اجازه هست امشب جز عشق بازی یه لذت دیگه ببریم بیحال گفتم آخ عزیزم امشب من مال توام فقط هم مال تو میمونم.وای بعد اینکه این جمله رو گفتم با زبون آروم شروع کرد به خوردن لاله گوشم آخ اون نفس داشت دیوونم میکرد وقتی که گوشمو میخوردو توگوشم میگفت جونم عزیزم حا میده عشقم.امیرت پیشته اونیکه نزدیکتر از نفس به توء امیرته دیگه طاقت نداشتم انقد زیرکانه وماهرانه میخورد گوشو گردنمو جون نداشتم حرف بزنم.با دستش رفت سراغ سینه هام دستش که خورد یه آخ از ته دل گفت که منو بیشتر دیوونم کرد)باید بگم که سینه های بزرگی ندارم متوسطه اما بدن فوق العاده سفید وکمر باریکی دارم(جوری که امیر بلوزمو درآورد یه جوووون غلیظ گفتو بعد ادامه داد نفسم تو چیو اینهمه سال از من دریغ کردی بازبون شروع کرد شکمو پهلوهامو خوردن دیگه صدام . بلند شده بودو بلند آه آه میکردم.با نوک زبونش میزد به نوک صورتی سینه هام اول آرومو بعد تند تند انقد توی اون لحظه تو اوج لذت بودم که میخواستم . ارضا شم فقط همین.امیر با زبون بعداینکه سینمو با اشتها خورد رفت سراغ شکمو پهلوهام دیگه داشتم جون میدادم متکای روی تختو با دستم فشار میدادمو انگشت دستمو گاز میگرفتم که امیر شروع کرد دکمه و زیپ منو باز کردن با دستش شلوارمو در میاورد و با دست دیگش با سینم بازی میکردو لبش که باتموم وجود رو لبم بودو میخوردیم همو.شلوارمو که در آورد دستشو خیس کردو گذاشت رو گوگولیم واتشو که گذاشت یه آخ جانانه از من شنید که در جواب گفت نفسم حال میده؟گفتم امیرم دارم دیوونه میشم گفت جوون تازه قسمت اصلیش مونده من ای حالتو دوس دارم بعد یه لب گرفتو رفت سراغ گوگولی زبونشو زدو شروع کرد به بخوردن وای خدای من این چه حالی بود توی این 23سال چرا محروم بودم ازش . داشتم ارضا میشدم که امیر گفت بذار تندتند بخورم حال بده بهت شروع کرد به تندتند خوردن دیدم تموم بدنم داره میلرزه و دارم جیغ میزم…ارضا شدموامیر بدون اینکه بدش بیاد یا چندشش شه تمام مایع خارج شده از گوگولیمو خورد…
حال داد عشقم؟
جون نداشتم جوابشو بدم باچشمای نیمه بازم یه لبخند زدمو گفتم مرسی
ای جانم قربون خندیدنت
یه کن که سرحال تر شدم گفتم تو چی نمیخوای ارضا شی؟
نه عزیزم تو استراحت کن تو که حال کردی بسمه.)نمیخواستم اینجوری تموم شه اون به بهترین شکل یه حالی به من داده بود خفن من نمیخواستم فکر کنه سوء استفاده کردم.(
با اینکه چندشم میشد اما شلوار امیر درآوردمو فقط واسه اینکه حال کنه تصمیم گرفتم جوجوشو بخورم.
وااای چقد بزرگه امیرم گفت دیگه دیگه
لبمو با تردید جلو بردمو هر چی تو فیلما دیده بودم انجام دادم با اینکه سری اول بود اما بد نبود اینو از آخ و اوخ های امیر میفهمیدم انقد حالش بد بود که گفت بخواب رو تخت میخوام بکنم گفتم امیییر . من دخترما نمیخوام گفت نترس از پشت میکنم با تموم ترسی که داشتم بخاطر اینکه ارضاشه قبول کردم 2تا پامو گرفت یکیشو روی . یکی از شونه هاش اونیکی پامم روی شونه دیگش.اصلا توی حال خودش نبود مثل چند دقیقه پیش خودم.اولبا انگشت کرد تو کونم یه آخ بلند گفتم که بیشتر تحریک شد گفت بگو تا میتونی بگو جیغ بزن بامن که حرف میزد یهو جوجوشو کرد تو کونم…چنان جیغی زدم که امیرم پشت سر من جیغ زده جوجوشو در آوردآبشو ریخت رو شکمم…خودشم افتاد رومو چشاشو بست بعد چند دیقه چشاشو باز کرد خندیدم بهشو گفتم خسته نباشی عزیزم…
ماسکس آنچنانی نداشتیم اما 2نفر که بخوان همو قبل ازدواج عشق بازی بهشون بیشتر حال میده.منوامیر اونشبو بهترین شب زندگیمون میدونیم شاید مثل خیلی از داستانا خیلی سکسی و کثافت کاری اغراق های مسخره . نداشت که مثلا بعضی ها باخوندن داستان تحریک شن اما من اینو واسه دوستایی نوشتم که بدونن تو شهوانی فقط سکس با مادروخواهر برادرو این چیزا نیس نظر هرکس برام محترمه حتی اگه توهین باشه اماخدای من شاهده جز اسامی تمام ماجرا حقیقت بود.دوستون دارم به امید روزی که تمام دوستای عزیزم چه پسرچه دختر چه اوناییکه فش میدن چه اونایی که 2خطشو خوندن . چه اوناییکه خوندنو تحسین کردن روزی بشه باعشق واقعیشون لذت باهم بودنو تجربه کنن دوستون دارم خدانگهدار
نوشته: نفس
عالی بود دختر خوانم
خیلی زیبا بود عزیزم
من هم یه امیر نامی دارم. هنوز عقد نکردیم اما 6سالی میشه که رابطه داریم و به زودی ازدواج می کنیم. لذتی که تو عزیز بردی ما فراتر از اون رو بردیم . من احساس تو را درک می کنم.
خیلی زیبا بود عزیزم…
انشاالله خوشبخت بشین با هم…
عزیزم لایک داشتی 🙂
خیلی خوب بود هیچ مثل عاشقی با عشق واقعی نمیشه من هم تجربه این لحظه رو داشتم
عالی بود