خاله خدیجه

این داستان نیست ، خاطره منه و مال ۱۰ سال پیشه
۱۶سالم بود و کلاس دوم دبیرستان ،وقتی از مدرسه رسیدم خونه ،مامانم رو به من کرد و گفت لباسات رو در نیار ، بابا بزرگت زنگ زده گفته بری خونشون ، دارن میرن تهران خاله تنها نمونه
خاله هم یه هفته ای میشد که با پسرش مهمون اومده بودن خونه اونها ،که بعدا گندش در اومد که با شوهرش دعوا کردن ، خالم ۸ سالی میشد که شوهر کرده بود و یه پسر ۴ ساله داشت ولی خونشون تهران بود و خونه بابا بزرگینها تبریز بود منم رفتم چند تا کتاب و با لب تاپ ورداشتم راه افتادم
ساعت نزدیک ۳ بود رسیدم ، دیدم بابا بزرگ و مامان بزرگ چمدون هاشون بستن و می خوان برن تهران و دلیلشم بچه دار شدن داییم بود ، واسه خاطر این که خالم تنها نمونه به من گفتن که ۳ ، ۴ روزبمونم پیششون، بابا بزرگ همه چی رو بهم توضیح داد و رفتن و من و با خالم و پسرش تنها گذاشتن
بعد خوردن نهار داشتم تی وی میدیدم ، پسر خالمم تو کوچه داشت با بچه ها بازی می کرد و خالم هم تو پزیرایی بود ، خونه دو تا اتاق داشت یه دهلیز و یه اتاق بزرگ
بعد چند مین دیدم خدیجه جونم لباس و حوله ورداشته و داره میره حموم ، خونه بابا بزرگ اینها خیلی قدیمی بود و حموم دستشویی و اشپز خونه تو حیاط بود که چسبیده به خونه و یه حیاط خیلی بزرگ داشت
۲۰ دقیقه بعد دیدم صدام میکنه و منم پای فیلم بودم و فحشش دادم که نذاشت ببینم .

 

حموم طوری بود که یه رخت کن اول بود و بعدش حموم تازه در حموم هم کیپ نمیشد ، در و وا کردم و رفتم تو صداش کردم گفتم جونم خاله ، خاله در و وا کرد بهم گفت که برم پسرش از کوچه بیارم بره حموم، وای که وقتی باهام صحبت می کرد یکی از سینه هاش و بدن خوش رنگ سکسیش داشت دل من و برد و واسه اولین بار واسش سیخ کردم، راستی یادم رفت از خالم بگم ، اون موقه۲۳ سالش بود ، چادری و قدش ۱۷۵ وزنشم ۶۵ یا ۷۰ ولی از استایلش هر چی براتون بگم کم گفتم سینه های ۷۰ و کمر باریک کونم نگم واستون ، بهترین و خوش فرم ترین قسمت بدنش بود ، مهمترین ویژگی خاله خدیجم رنگ پوست و موش بود که دیونه کننده بود، رنگ بدنش طلائی با موهای بولوند که سکسی ترش کرده بود رفتم پسرش و از کوچه که داشت با بچه ها بازی می کرد پیدا کردم آوردمش
خاله رو صداش کردم و از پشت در گفت لباس هاش و در بیار بفرست بعدش ، این اولین بار بود که به خالم نظر داشتم نمی دونم چرا فکرهای مختلفی میومد تو ذهنم و قلبم تند تند میزد
صداش کردم و بعدش در و آروم حل دادم تا باز شه سرش و داشت با شامپو میشست و اون موهای بلنده بولندش و این اولین بار بود که یه زن سکسی رو لخت می دیدم صداش کردم و گفتم بیا خاله کاری نداری ؟ خودشم حس کرد دارم دیدش میزنم رفت پشت در و گفت بزار حمومش کنم صدات میکنم و در بست
بابام یه سالی میشد که برام لب تاب خریده بود و فیلم سکسی دیدن من راحت تر شده بود و هر روز جق میزدم و کیرمم اون موقه ۱۳ یا ۱۴ میشد
می خواستم بیام بیرون که یهو چشم افتاد به لباس هاش و حولش، ور داشتم و بوشون میکردم یه شورت و سوتین مشکی سفید خوش بو ، از زیر در هم یه فاصله ۱۵ سانتی با زمین داشت که من دل و زدم به دریا و نیشستم و خم شدم پشتش به در بود و داشت پسرش رو میشست و همش داشت به بچه نق می زد ، نمی دونین چه صحنه زیبایی رو میدیدم یه کون ناب بزرگ
دید زدم بعدش سریع اومدم بیرون یه سیگار روشن کردم یه ۱۰ دقیقه بعد دوباره صدام زد و منم برگشتم گفتم جونم خاله که گفت دستت درد نکنه بیا بچه رو خشک کن و لباس هاش و بپشون مرسی
خشکش کردم و ذهنم درگیر خاله بود ، حمومه آویز نداشت و خالم لباس تمیز ها رو گذاشته بود رو هم که حوله از دستم افتاد کف زمین و اونجا هم آب جمع شده بود و کثیف شد
یه لحظه یه فکری به سرم زد که خاله بیشتر بمونه و منم بتونم دوباره بیام کل لباس تمیز رو هم چپ کردم زمین و محکم طوریکه بشنوه رو به بچه گفتم وای چیکار کردی ! خاله در و وا کرد دید و من بهش گفتم پای رضا خورد و همه ریخت ، دوباره شروع کرد به فوش دادن و نق زدن و این که من حوله ندارم و …

 

برگشت رو به من گفت ببرش بغل بخاری الان سرما میخوره، بعد ببین می تونی از ساک براش لباس پیدا کنی ، اگه هم نتونستی ببین می تونی یه حوله پیدا کنی واسم بیار
گفتم بیرون نیای ها سرما میخوری بزار پیدا می کنم
که بچه رو سریع بغل کردم و آوردم کنار بخاری و گفتم وایستا تا برم لباس هات رو بیارم ، رفتم پذیرایی سر چمدنش ، درش و واکردم و سریع یه چیزی پشوندم به بچه و اونم دوباره رفت کوچه ، منم برگشتم سمت چمدون و حالا بهترین وقت واسه دید زدن لباس هاش بود یه شورت لامبدای قرمز لای سه چهار تا شورت دیگه بد جور خودنمایی می کردکه خیلی حشریم کرد کلی بو کردم و لیس زدم و بوسش کردم که یکمم نم شد خیلی سکسی بود شورته بعدش یه شلوار پلنگی هم ورداشتم که خیلی نازک و جذب بود ، یعنی کشی بود که خیلی خوشم اومد و یه تاپ سفید هم ورداشتم رفتم سمت حموم صداش کردم ، از لای در دوباره نگام کرد و گفتم خاله حوله پیدا نکردم و چیکار کنم…
گفت تو کمد ننه یه دونه سفید کوچیک هست اونو بیار ، لباس کثیف ها رو وبا اونهایی که ریخته بود رو هم شسته بود داد دستم و گفت خیلی زحمتت دادم اینها رو بزار اونجا ، که من اوردم بیرون که پهن کنم حوله رو بردم گذاشتم رو لباس هاش و برگشتم به پهن کردن لباس هاش وای دو تا شرت و دو تا سوتین خوشکل رو با گیره لباس به شکل جالبی اویزون کردم
رفتم دم حموم و گفتم ببخشید که لباس هات باب میلت نیست ، سلیقم در همین حده گفت مرسی خیلیم کار خوبی کردی سلیقتم عالیه شیطون
اومدم بیرون ولی دلم اونجا بود ، بدن خیسش بیشتر حشریم کرده بود
اولین بار بود اینجوری میدیدمش،داشتم دنبال یه سوراخ میگشتم که موقه لباسپوشیدنی و خشک کردنی هم دیدش بزنم ولی نتونستم ، یعنی ترسیدم که بیاد و ببینه
خاله اومدبیرونو واییی چی میدیدم کونش قشنگ در معرض نمایش بود و قشنگ میتونستم چرخشش رو ببینم ، سینه هاشم که کمی نم داشت قشنگ چسبیده بود به لباسش گفتم چغدر اینها بهت میاد خاله جونم

 

گفتش مرسی اره این و خیلی کم پوشیدم شوهرم میگه نپوش ولی خوب من خودم هم خیلی دوسش دارم و زود رفت تو چون هوا پاییزی و کمی سرد بود رفت یه پلیور پوشید که گذشت تا شب شد و بعد فیلم شام خوردیم و بچه زود خوابید و خاله هم جا ها روانداخت خودش و بچه جلو بخاری و منم اینور اتاق بغل تلوزیون دقیقا روبروی هم ، همش داشتم کس و کونش و دید میزدم ، عجب شلواری بودپلیورم دراورده بود وجالب اینکه هنوزسوتین نپوشیده بود و اون سینه هاش بد جور داشت دلبری می کرد
می خواستم برم حیاط سیگار بکشم که خالم گفت منم میکشم و اومد حیاط و وقتی لباس زیرهاش اونجوری پهن دید گفت خاله زشته اینها رو اینجوری اینجا پهن کردی ، فردا یکی میاد و ….
شیطون تو کی بزرگ شدی که اینقدر خوب لباس انتخاب کردی!یه بشکون هم از لپم گرفت و منم یه سیگار واسش روشن کردم و داشت چس دود می کرد که گفتم خاله بده تو ، اونم انجام داد وکه یهو دیدم داره خفه میشه از صرفه ، و منم یه چند تا ضربه اروم زدم پشتش ، همون موقه که همش صرفه می کرد به بهونه ضربه به پشت کمرش و مالیدم ودستمواروم مالیدم به کونش و سینه هاش، رفت تو و گفت اینها چین میکشین داشتم خفه میشدم … گفتم برو منم الان میام
اومدم تو و خاله داشت کانال ماهواره بالا پایین می کرد و فیلمی پیدا نمی کرد منم رفتم لب تابم و اوردم توش چند تا فیلم داشتم که ۳ تاش توش صحنه داشت
معمولیه تایتانیک بود که اونم واسه رابطه بین من و خاله ای که تا اون موقع هیچی بینمون نبود کم صحنه ندارشت و بعدیش تارزان بود سومی هم داستانی بود که یه زن شوهر هوس باز بودن نصفش سکس و کامل نشون میداد
ریسک نکردم و تایتانیک و گذاشتم و به خاله گفتم این فیلم و دیدی که گفت نه ووایستا منم بیام
راستی یادم رفت بگم جاها رو که انداخت رفت و شلوار و با دامن بلند نخی عوض کرد بود

 

لب تاپ و گذاشتم زمین و دمر دراز کشیدم تو جام که خاله گفت پس من کجا دراز بکشم ، منم از خدا خواسته بلند شدم و گفتم تو بیااینجا و منم این بغل دراز میکشم ،چراغ ها رو خاموش کردم و یه نیم ساعتی از فیلم گذشته بود که من باز رفتم واسه سیگار و برگشتنی خاله که دمر دراز کشیده بود داشت پاهاش و پایین بالا میکرد که ساق های لختش تو نور مانیتور میدرخشید و دوباره سیخ کردم و فیلم با کلی دید زدن خاله رسید به جایی که دختر لخت بود و پسره داشت نقاشیش رو‌میکشید خالم یهو گفت چه استرسی گرفته لخت جلوی پسره ، که من گفتم استرس نبود لذت داشت و اونم یه تایید از رو خنده کرد
بعد رسید به سکانس سکسشون و خاله یه چپ چپ نگاهم کرد گفت خجالت نمی کشی و…
گفتم این تازه خیلی معمولیش بود و خندیدم و اونم سری تکون داد
هر کاری کردم بتونم یه کاری بکنم اصلا نشد و فیلم تموم شد و من فقط نگاه کردم و بدتر سیخ کردم خاله رفت سر جاش ، که انگار یه کاسه اب یخ ریختن روم
اعصابم از دست خنگ بازیم خورد شد
بعد یهوبرگشت و گفت نمی دونم چرا انگشت های پام یخ میکنه و …منم که سیخ بودم از خدا خواسته گفتم نگران نباش خاله جونمممم من گرمش میکنم ، خندید و گفت از دست تو پسر شیطون ! فکر کرد شوخی می کنم ولی وقتی دید انگشتاش تو دستمه یهو جا خورد و با ناز و اشوه گفت خسته اییی مرسی زحمت نکش و …
منم که از خدام بود و یواش یواش کل کف و مچ و مالیدم و خاله هم همش تعریف می کرد آخش و چغدر داره حال میده تو چغدر خوبی و …
لبام و به بهانه ها ها کردن ، گرم کردن انگشتاش به پاش میمالیدم

 

گفتم خاله حال میده که خواب و بیدار یا از رو لذت تایید و تشکر می کرد ، هی بالاتر می رفتم تا این که رسیدم به زانوش
دوباره اومدم رو انگشتاش و دوباره شروع کردم به مالیدن و ها کردن ولی این سری کمی لیس زدن غیر مستقیم تا هم بهش اضافه کردم ، هر لیسی میزدم خاله که دمر خوابیده بود یه تکونی می خورد و منم جسارتم و بیشتر کردم و یواش یواش داشتم انگشتای پاش رو و میک میزدم و با دستام تا نزدیکه کونش ماساژ میدادم
حالا دیگه تکون ها شدید با اه و ناله قاطی شده بود و من تو شلوارم ارضا شدم یکم دیگه مالیدم برگشتم رو به خاله گفتم حالا گرم شد و خستگیت در رفت، حالا بگیر بخواب که گفت مگه خسته شدی؟ سریع گفتم نه
گفت خوب میمالی می تونی پشتمم بمالی
گفتم ای به چشم تاپ سفیده تنش بود که خیلی تنگ بود ،گفتم خاله این خیلی تنگه، دستم نمی ره زیرش که یهو دیدم گفت دربیار کمرم هم خیلی درد میکنه
وای داشتم دیونه میشدم ، همش فکر میکردم خواب میبینم ، دستم که خورد به پشتش دو باه حشری شدم و یه ۱۵ دقیقه ای با مهارت خواصی پشتش و مالیدم ( چون ورزش کشتی می کردم ماساژ و خوب بلد بودم) خدیجه جونم فقط داشت میپیچید به خودش و ریز اه ناله میکرد ، به شوخی پرسیدم چرا اینقدر میپیچی به خودت گفت قلقلکم میاد ، اخه دفه اولمه ، شوهر خرم هم از این کارا بلد نیست بدون این که چیزی بپرسم رفتم سراغ رونهای پا و دامنش رو دراوردم اونم ممانعت نکرد شروع کردم مالیدن و بالا اومدن، تا رسیدم به جایی که ارزوشو داشتم خدیجه هم هیچی نمی گفت و داشت لذت میبرد
خیلی اروم احساسی اون کون سفت و خوشفرمش رو که با لامبدای قرمز تزیین شده بود رو مالیدم گفتم خاله این شرتت خیلی خوشکله
گفت شیطون از کجا میدونستی !من هم عاشق این شرتمم اما حیف نمی تونم بپوشم
که پرسیدم چرا نمی تونی ، خیلی خوشکله ؟
گفت اخه باسنم بزرگه و تو این بد تکون میخوره
منم گفتم خیلی سکسیت کرده این شرت ها رو همه ادم حسابی ها و اونهایی که هیکل خوشکلی دارن می پوشن
خاله با اشوه گفت ای پروووو بعد چند تا آه و صداهای لذت بردن گفت خوشبحال زنت پس بهترین لباس خواب‌و سکسی ترین ها رو میپوشه و یکی هر روز ماساژش میده همین جور که داشت حرف میزد من کونش و محکم میمالیدم و به طرفین میکشیدم و بند وسط شرط و جابجا میکردم و صدا های خدیجه جونم زیاد میشدوای که چه سوراخ صورتیه خوشکلی داشت ، گفتم خاله اینجا روغن زیتون داریم ،
سریع با ذوق گفت برو از فلان جای اشپز خونه وردار

 

رفتم سریع اوردم ریختم رو کمرش و اروم اروم اومدم پایین تا رسیدم دوباره به کونش دیگه همه جا ر و مالیدم و گفت باسنم و بیشتر بمال حال میده
دیگه داشتم کس و کونش و میمالیدم و اب کسش سرازیر شده بود
یکم پاهاش و وا کردم یه بالش گذاشتم زیر باسنش دیگه قشنگ سوراخاش جلوم بود و شرتش رو که خواستم دربیارم یکم ناز کرد و دستش رو گذاشت رو سوراخ هاش و منم با خنده و یه بوس از رو لپش کردم و اروم گفتم راحت باش و فقط لذت ببر
دیگه داشتم سوراخ کس و کونش و میمالیدم
خاله هم که زده بود به سیم اخر و صداش خونه رو ورداشته بود ، جرعتمو بیشتر کردم و یکی از انگشتام و کردم تو کسش و خاله یه جیقی کشید و با دستش دستم و گرفت ، دوباره گفتم خدیجه جونم خوب حال می کنی هاااا که گفت وای تو منو کشتی و دارم میمیرم و دوست دارم و …
اروم لبام رو بردم سمت کسش و یه لیسی زدم که خاله داشت از لذت بیهوش میشد
دوباره انگشتم رو کردم تو #کسش و لی این سری دوتایی کردم و با زبونم سوراخ کونش رو لیس می زدم و زبنم رو میکردم توش که یهو یه #تکون #شدید خورد و لرزید ، خاله ارضا شد و ابش همه تشکش پاشید ، #بغلش دراز کشیدم و بغلش کردم و خاله هم ازم #لب #گرفت و همونجا #خوابش برد و من خاک بر سر جق زدم و ریختم رو #کونش و #همونجوری ولش کردم و اومدم تو #جام #خوابیدم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «خاله خدیجه»

  1. بشیراحمد

    این کیرسیخم که باخوندن داستان سیخ شده لاپای خاله ات خوشم آمد داستان جالب بود.

  2. وووووواااااییییی……
    کاش منم خاله داشتم.☹
    مسعود هستم از بندرعباس ی خانم با معرفت واسه دوستی و سکس حضوری بهم پیام بده.
    لطفا فقط از بندرعباس باشه.
    Menmedas2@ : آدرس تلگرام
    35 سالمه
    مجرد هستم و تنها زندگی میکنم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا