زیر نور مهتاب
تختم زیر پنجره بود که با پرده کرکرهای که پایین هست اما لای کرکرههاش بازه پوشونده شده، نور مهتاب روی بدن هر جفتمون افتاده، توی فضای تاریک نیمه شب اتاق این نور همه چیز رو رویایی کرده. بعد از مدتها دوباره پیش هم بودیم، من لخت کامل خوابیده بودم روی تخت و ندا با شرت […]