سیزده سالم بود سر ظهر تابستون روی پشت بوم خونه رفیقم داشتم براش ساک میزدم اون چشم هاش رو بسته بود و داشت لذت میبرد که من یه صدایی شنیدم اول فکر کردم صدای کفتر های بابای رفیقم داره میاد اما سرم رو که بلند کردم دیدم بابای رفیقم وایساده بالای سرمون
همونجوری خشکم زد و گفتم سلام عمو تورو خدا ببخشید…
رفیقم سریع فرار کرد اما بابای دوستم اومد سمت من و بازوم رو گرفت و منو برد سمت یه اتاق کوچیک کناره گنجه کفتر ها ،یه اتاق ۹ متری که یه فرش کفش بود و یه تشک و متکا یه گاز کوچیک روی زمین مخصوص نعشه بازی و دو تا پشتی که روی تشک بود و یه متکای بزرگ که بابای رفیقم لم میداد روش و نعشه میکرد
منو نشوند روی تشک و خودش کنارم نشست همینجوری که با من صحبت میکرد داشت بساطش رو آماده میکرد دود بگیره
آدم مهربونی بود از وقتی من میشناختمش زنش که بشه مامان جواد رفیقم ازش طلاق گرفته بود و خودش بیکار بود البته یه نانوایی توی محل داشتن که داده بودن اجاره
شروع کرد به نصیحت کردن و که این کارا زشته و نکن و فلان و اینا منم هیچی نمیگفتم و دوست داشتم زودتر ولم کنه برم
کم کم نعشه شدو خزید و اومد کنارم آروم گفت چند وقته از این کارا میکنید؟ سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم با لحن مهربون تری گفت نترس من به کسی چیزی نمیگم بگو راحت باش .با خجالت و شرم گفتم عمو بخدا بار اولمون بود
دستش رو گذاشت روی شونم و گفت عمو جون دروغ نگو منکه گفتم کاری ندارم فقط میخوام بدونم.
با کمی مکث و دلهره خیلی اروم زیر لب گفتم چند باری هست
گفت خب بگو ببینم کاری هم کردین تا حالا یا نه
با تعجب پرسیدم چه کاری مثلا گفت همین دیگه میخوام بدونم فقط واسه هم خوردین یا کار دیگه ای هم کردین
آب دهنم رو قورت دادم و گفتم جواد که اصلا نمیخوره من فقط میخورم بعدشم من اصلا خوشم نمیاد جواد اصرار میکنه
عمو حیدر گفت آها خب حالا بگو بینم دیگه چه کاری کردین
خیلی طفره رفتم اما ولکن نبود از طرفی هم میترسیدم بره به مامانم بگه .گفتم عمو چند بار هم شلوارم رو در آورد و دودولش رو گذاشت اونجام
عمو حیدر سیگارش رو با گاز روشن کرد و گفت خب جالب شد پس گفتی گذاشت اونجات ،میشه دقیق بگی کجات؟
از خجالت آب شدم و سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم
عمو حیدر دوباره نزدیکم شد و دستش رو گذاشت روی رون پام و گفت خجالت نداره که دوتا مردیم داریم باهم صحبت میکنیم راحت باش بگو
خیلی داشت بهم سخت میگذشت داشتم خفه میشدم گفتم عمو خجالت میکشم
عمو حیدر با صدای آروم گفت خجالت نداره که کاریه که شده حالا بگو کجات کرد تا بهت بگم
آروم گفتم کرد توی کونم
عمو حیدر کمی هیجانی شد و پرسید قشنگ کرد توی کونت؟ با سرم تایید کردم و گفتم آره ولی عمو تورو خدا به مامانم نگید
با خنده گفت نترس عمو جون منکه نمیخوام آبروت رو ببرم پیش خودم میمونه تازه اگه بگم برای پسر خودم هم بد میشه اگه پلیس بفهمه جفتتون رو اعدام میکنن
خیلی ترسیدم و بلند گفتم اعدام؟
عمو حیدر گفت آره اعدام ولی نترس عمو جون قرار نیست کسی بفهمه فقط یه چیزی من باید سوراخت رو نگاه کنم تا یه چیزی رو بفهمم
سریع خودم رو جمع کردم و کمی فاصله گرفتم و گفتم واسه چی
گفت نترس .چند ساله دیگه بخوای بری سربازی اونجا کونت رو نگاه میکنن اگه دست خورده باشه میفهمن و برات کلی بد میشه احتمال داره بفرستنت دادگاه
گفتم دادگاه واسه چی گفت خب همین دیگه اگه بفهمن سوراخت دست خورده شده میفرستند دادگاه اونجا قاضی حکم میکنه احتمال داره اعدامت کنن
ریدم به خودم و با ترس گفتم چرا آخه مگه چیکار کردم عمو حیدر گفت همینه دیگه قانونه
گفتم عمو این چه قانونیه آخه بخدا چند بار بیشتر این کار رو نکردم
عمو حیدر گفت الان نترس بزار من سوراخت رو ببینم اگه معلوم نباشه اصلا نمیفهمن اون موقع دیگه جای نگرانی نیست
بدجوری گیر کرده بودم انقدر ساده بودم که حرف های عمو حیدر رو باور کرده بودم و داشتم سکته میکردم چیزی به عقلم نمیرسید و فقط دلم میخواست زودتر همه چی تموم بشه و هیچ اتفاقی برام نیفته
عمو حیدر بلند شد در رو بست پرده رو هم کشید لامپ رو هم خاموش کرد و اومد سمت من و گفت اینجوری دیگه خجالت نمیکشی دستم رو گرفت و منو خوابوند روی تشک و متکا رو گذاشت زیر سرم
بعد خودش رفت سمت پاهام و گفت حالا چشم هات رو ببند و استرس نداشته باش تا من بررسی بکنم ببینم کونت در چه حالیه
من صورتم رو گذاشتم روی متکا تا چهرم معلوم نباشه بعد عمو حیدر آروم شلوارم رو کشید پایین تا مچ پاهام
با دیدن کونم گفت اوه اوه چه کون سفید و خوشگلی داری تو پسر به به بعد آروم لای چاک کونم رو باز کرد و نگاه کرد
صدای نفس های عمو حیدر میومد گرمای نفسش رو روی کونم حس میکردم کونم رو سفت کردم دستش رو کشید روی کونم و گفت عزیزم شل کن اینجا به اندازه کافی تاریک هست اینجوری من چیزی نمیبینم
کونم رو شل کردم عمو حیدر کمی انگشتش رو روی چاک کونم کشید و کونم رو نوازش کرد با تماس دستش روی کونم کیرم بلند شد کمی جابجا شدم تا اذیت نشم عمو حیدر متوجه شد و از پشت دستش رو رسوند به کیرم و گفت اوه ببین چه شق شده
خیلی خجالت کشیدم و چیزی نگفتم عمو حیدر گفت اینجوری نمیشه گفت بزار الان درستش میکنم
بلند شد و کمی روغن آورد و مالید به سوراخم و گفت بزار قشنگ چربش کنم تا معلوم بشه یه وقت خدای نکرده بعدا نفهمن که برات خیلی بد میشه
عمو حیدر دیگه سکوت کرد شروع کرد انگشت کردن من ،انقدر کونم رو انگشت کرد که حسابی چرب شد انگشتش رو توی کونم نگه داشت و لپ کونم رو ماچ کرد وقتی دید من مثل یه بره رام چیزی نمیگم دلش رو زد به دریا و شروع کرد با ولع ماچ کردن کونم و رونم بعد اومد سمت کمرم
دیگه من فهمیدم چه خبره اما نمیتونستم تکون بخورم حتی روم نمیشد سرم رو بیارم بالا
البته از لحظه اول حشری شدم و دلم میخواست کونم بذاره
خداییش خیلی حرفه ای بود و قشنگ منو خوابونده بود
بعد از کمی انگشت کردن از پشت خوابید روم سنگینی وزنش روی بدنم بسیار لذت بخش بود آروم توی گوشم گفت نگران نباش عزیزم جوری میکنم که کسی متوجه نشه کون دادی
با زبونش گوشم رو لیس میزد و من قلقلکم میومد و مانع میشدم و سرم رو میچرخوندم و عمو حیدر میرفت سراغ اون یکی گوشم داشتم دیوونه میشدم که عمو حیدر بلند شد و شلوارش رو درآورد و دوباره خوابید روم این بار کیرش رو گذاشته بود لای چاک کونم و عقب جلو میکرد صدای نفس هاش توی گوشم داشت دیوونم میکرد و همش قربون صدقه ام میرفت کمی بعد بلند شد کیرش رو گذاشت دمه سوراخمو آروم هل داد توی کونم نفسم گرفت خیلی درد داشتم اما به روی خودم نیاوردم ،قبلا چند باری جواد کونم گذاشته بود و کونم جا باز کرده بود اما سر کیرش که وارد کونم شد خیلی درد داشت
عمو حیدر آروم خوابید روم و گفت تکون نخوریم تا جا باز کنه اونجوری اذیت نمیشی
بعد چند دقیقه آروم عقب و جلو کرد و کمی بعد فقط سر کیرش رو میکرد توی کونم و در میآورد کمی که فشار میداد خودم رو سفت میکردم و خودش متوجه میشد که دردم میاد توی گوشم گفت عزیزم شل کن یه کم دیگه بکنم زود آبم میاد میخوای کیرت رو بمالم اب تو هم بیاد .جوابی ندادم
دوباره پرسید عزیزم میخوای برات جق بزنم
جوابی ندادم گفت اگه بخوای برات میخورم تا آبت بیاد
بازم جواب ندادم و پرسید تا حالا آبت اومده
جواب دادم نه
گفت خب اشکال نداره الان برات درستش میکنم
منو به پهلو چرخوند دستش رو چرب کرد اول کیرش رو کرد توی کونم بعد کیرم رو گرفت توی دستش و شروع کرد به جق زدن
خیلی لذت بخش بود برام ،تا حالا این کارو نکرده بودم همیشه واسه جواد ساک میزدم بعد سر کیرش رو میکرد توی کونم وقتی هم ارضا میشد ول میکرد میرفت اما عمو حیدر همزمان هم به کونم حال میداد به کیرم
سرعت عمو حیدر بیشتر شد متوجه شدم که داره ارضا میشه با سرعت بیشتری داشت برام جق میزد اما خودش رو آروم عقب و جلو میکرد تا کیرش بیشتر فرو نره که یه وقت اذیت بشم
بعد از کمی جق زدن به اوج رسیدم و با دستم دست عمو حیدر رو پس زدم تا دیگه برام جق نزنه آخه انقدر حساس شده بود که احساس کردم الان میشاشم روی دست عمو حیدر
با هر ضربه ای که میزد کیرش بیشتر از قبل وارد کونم میشد دیگه داشتم اذیت میشدم گفتم عمو یواش
عمو حیدر متوقف شد و گفت خب خودت کونت رو عقب و جلو کن تا هر جایی که اذیت نمیشی
گفتم خب باشه گفت فقط دمر بخواب من بزارم توی کونت اون وقت تو کونت رو بده عقب
به روش عمو حیدر کونم رو بالا و پایین میکردم کیرم هنوز راست بود و با برخوردش با تشک نرم باعث لذتم میشد
وقتی کونم رو میدادم بالا کیر عمو حیدر می رفت توی کونم حال میکردم وقتی کونم رو به سمت تشک میآوردم کیرم حال میکرد
از آه و ناله های عمو حیدر معلوم بود که اونم داره کلی حال میکنه واقعا کون خوبی نصیبش شده بود و البته کیر خوبی نصیب من
عمو حیدر کیرش رو کشید بیرون و دوباره چربش کرد و بازم فرو کرد توی کونم اینبار هیکلش رو انداخت روم و بعد از چند تا تلمبه یهو با شدت فرو کرد توی کونم و ارضا شد…
گاینده : حیدر کرار