جولای 2017

عجب حشری هایی پیدا میشن

دم عید بود و خرید و شلوغی بازارا…. من و خانومم هم تصمیم گرفتیم بریم بازار برای خریدای عید. اون روز خیلی به خودش رسیده بود. آرایش قشنگی داشت و صورتش واقعاً خوشگل و سکسی شده بود. تیپای باز و سکسی و جوون پسندی هم میزنه. یه ساپورت کرم رنگ و خیلی تنگ که از […]

عجب حشری هایی پیدا میشن بیشتر بخوانید »

راضیه راضیم کرد

سلام. من نرگس هستم بیست یک ساله با بدن سبزه سینه معمولی سایز هفتاد رون های توپول باسن تقریبا گرد و بزرگ.من تو یه خانواده پنج نفره زندگی میکنم تو خونه ما کسی با نوع پوشش و نوع اعتقادو واینجور مسائل هم دیگه کار ندارن چون خانواده مادرم کلا مذهبی و مقید ولی خانواده پدرم

راضیه راضیم کرد بیشتر بخوانید »

طلا بانوی کوچک

چند باری پشت سر هم دستمو رو بوق گذاشتم، نخیر!..پیداش نمیشد.دودستی محکم زدم رو فرمون ماشینو و داشتم حرص می‌خوردم…خیابون بخاطر قرار گرفتن چندتا بوتیک و فروشگاه همیشه ی خدا شلوغ بود، حالام معلوم نبود ماشین کی در مجمتع پارکه و باید صبر میکردم تا صاحبش پیدا بشه، که بتونم ماشین و ببرم تو… گرمای

طلا بانوی کوچک بیشتر بخوانید »

پیشیمانی به توان دو

بعد از جدایی از همسرم فقط خود ارضایی می کردم ؛ با کسی سکس نداشتم تا اینکه از طریق فیس بوک با دختری به نام فاطمه آشنا شدم.دختری بود با پوست سفید و چشمان عسلی ، فقط دماغش یکم بزرگ بود ولی صورت زیبایی داشت ، چادری بود ولی قبل از سکس که دیدمش ،

پیشیمانی به توان دو بیشتر بخوانید »

حال دادن به خواهرای حشریم

 سمیه و سمیرا  خواهرام هستن . اسمم سیامکه تو خونه بین دوستان سیا صدام میکنند . بزارید از خودم و دوتا خواهرای خوشگلم بگم . سمیه بچه اول هست بعد منم بعد سمیرا سمیه 27 سالشه من 24 و سمیرا 22 خب همونطورکه پنج انگشت یک دست باهم فرق دارند ما برادر و خواهرها هم

حال دادن به خواهرای حشریم بیشتر بخوانید »

مشاور بچه باز

سلام. اسم من وحيده و اين داستان مربوط ميشه به چنديد سال پيش كه من اول دبيرستان بودم به همراه هم كلاسيام از طرف مدرسه رفتيم مشهد… *** مدير و مشاور و چند تا از معلم ها هم بودن. اگه مدرسه ى پسرونه تو ايران رفتيد و با مدرسه سفرى رفتيد حتماً خيلى داستان روابط

مشاور بچه باز بیشتر بخوانید »

چاقال شخصی

سلام. اسمم حميدرضاست. داستان کون دادن به پسرخالم مجتبی و جنده شدن زنم توسط اونو گفتم. حالا میخام داستان کون دادنای دیگم رو بگم… *** من راهنمایی تو مدرسه غیر انتفاعی که کلا هفتاد نفر بود درس میخوردم. سوم که بودم تقریبا بیست نفر از بچه ها منو میکردن. همه زنگ تفریح ها تو دستشویی

چاقال شخصی بیشتر بخوانید »

سه‌ کیر و یک کون

اون روز خيلي حشري بودم كونم خيلي خارش داشت هميشه يك پسر بيست وسه ساله بود هر وقت هوس سكس داشتم به اون ميگفتم ميومد و منو ميكرد يادم رفت بگم من سي سالمه اون پسره هم اسمش سجاد بود سجاد كيرش خيلي كلفت بود اوايل فقط منو لا پايي ميكرد بعد كم كم با

سه‌ کیر و یک کون بیشتر بخوانید »

گاییدن کون خواهر زنم

سلام اسم من آرش این خاطره ای که می خام براتون تعریف کنم مربوط به دو سال پیشه.چند سال بعد ازدواج من و مهشید. ..   من یه خواهر زن دارم به اسم میترا که خیلی خشگل و تپله دقیقا بر عکس زنم که لاغره. من از همون اول که دیدمش عاشق اندامش شدم با

گاییدن کون خواهر زنم بیشتر بخوانید »

سگ وفادار زندايی

سلام ميخوام داستان زندگي خودم و اربابم رو براتون بنويسم که چطور در واقع 20ساله که بنده زنداييم شدم. ما تو يکي از شهرهاي شمال زندگي ميکرديم ميخوام مقدمه رو کوتاه کنم و برم سر اصل مطلب… من تو 7سالگي پدرو مادرم و تو تصادف از دست دادم و با مادربزرگم و داييم که تو يه

سگ وفادار زندايی بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا