عاشق مردی شدم که بهم تجاوز کرد

سلام به همه.

این داستان بر میگرده ب چن سال پیش اینم بگم ک اسم من انیتا هست و 25 سالمه و تو کرج زندگی میکنم دو سال پیش وقتی ک خونمون بودیم مامانم بهم گف ک عمم و شوهرش قراره بیان خونمون و منم ب همین خاطر مجبور شدم بمونم خونه بعد از اینکه اونا اومدن مامانمو عمم خواستن برن بیرون و بهم گفتن ک من اینجا باشم و شوهر عممم ماشینو بهمون بده شاید ی سر بیاد بالا

یهو به خودم گفتم  ای وای که‌ بد بخ شدم اینم بگم ک من ی شوهر عمه خیلی هیز دارم اصا ازش خوشم نمیومد وقتی اومد تو مامانم و عمم رفته بودن و بابامم ک کلا سر کار بود و ینی اون موقع فقط من بودم و ی شوهر عمه من یکم توپلم و سینه هامم تقریبا بزرگه نسبتا ب سنم خلاصه شوهر عمم اومد بهش سلام دادم درو بست و اومد تو خونه منم خواستم برم تو اتاقم ک دستمو گرفتو گف کجا میری حالا خوبه تازه اومدما منم خندیدم و بعد باهم تو پذیرایی نشستیم انگاری زیادی خوشال بود از اینکه ما فقط تنها تو خونه ایم اینم بگم ک شوهر عمم ی مرد تقریبا 30 ساله خوش هیکلو خیلی جذابیه

 

خلاصه همش بهم نزدیکتر میشد منم ک ی تی شرت تنم بود و ی شلوارک هر چ قد بهم نزدیک تر میشد من خودمو ازش دور میکردم نمیخواستم زیادی احساس نزدیک بودن بهم بکنه خلاصه بالاخره بهم نزدیک شدو منو گرف تا ازش دور نشم بعد سرشو نزدیک شرم کرد و بزور لبامو بوسید ازم خواست ک همراهیش کنم ولی من نمیخواستم سرمو میکشیدم اون ور موهام کشید منم جیغ زدم بعد دوباره لبامو بوسید دستاشو از رو لباسم سینه هامو میمالید نمیزاش جم بخورم سینه هامو تو دستاش له میکرد نمیتونستم هیچی بگم لبامو جدا کردم و سریع رفتم ب سمت اتاقم درم بستم

 

خوشبختانه زودتر از اون رسیدم ولی میدونی بدیش اینجا بود ک کلید اتاقم رو میز تحریرم بود و اگه میرفتم برش دارم اون میومد تو مجبور شدم درو نگه دارم و قاعدتا زور اون خیلی بیش تر از من بود درو فشار میداد محکم میکوبوند هی میگف واز کن انیتا بیش تر از این عصبانیم نکن اخه داری از دست کی فرار میکنی هیچ جا نمیتونی بری الان فقط من هستم و تو و بعد از چن دیقه دیگه توان نداشتم ک محکم کوبید ب درو درو واز کرد بهم نزدیک میشد منم عقب میرفتم تا ب دیوار اتاق رسیدم مث اینکه راس میگف دیگه راه فراری نداشتم ولی بازم مقاومت میکردم نزدیک تر شد سرمو میکشدم نمیزاشتم نزدیکم شه ولی اون موهامو کشید و این کارش باعث میشد حواسم پرت شه و لبامو میبوسید بعد گردنم .

 

 

منو انداخ رو تخت بهش گفتم چی کار داری میکنی و اون فقط خندید و گف فک کنم بدونی بعد بهم گف لباساتو درار اما من قبول نمیکرد اون لباس خودشو در اورد و شلوارش جز شرتش ک هنوز پاش بود بعد مثه وحشیا لباسامو در میورد نمیتونستم مقاومت کنم اون داش کار خودشو میکرد زیاد طول نکشید ک کامل لخت شده بودم التماسش کردم ک ولم کنه اما اون میگف ک من عاشقتم و خیلی دوستت دارم و این جور چیزا بعد افتاد روم و شرو کرد ب خوردن سینه هام عین وحشیا میخوردشون فشار میدادشون تو دستش لهشون میکرد و بعد میمکید و بعد محکم گاز میگرف ک جیغم در میومد خواهش میکردم ولم کنه اما اون دست بردار نبود بعد از اون ک سینه هامو کامل خورد کسمو گرف تو دستش و میمالید دیگه کم کم اب کسمم در اومده بود خندید بعد کسمو میخورد گاز میگرف بعد از 5 دقیقه شرتشو در اورد ی کیر بزرگ و البه کلفت گف ساک بزنم ب هیچ وجه قبول نمیکرم اون داشت بهم تجاوز میکرد اصا حس خوبی نداشتم بعد بزور کامل کیرشو کرد تو دهنم.

 

بعد از اون منو برگردوند کونمو داد بالا و پاهامو باز کرد خیلی باز انگار داشتم جر میخوردم کیرشو گرف تو دستش داشتم میمردم از ترس اخه این اولین باری بود ک قرار بود یکی بکنتم و با اون کیر بزرگش و سوراخ تنگ کون من وای خلاصه اون بدون توجه ب حرفای من ک داشتم التماس میکردم ک دست از سرم برداره کیرشو گذاش تو لب سوراخم و بعد اروم اروم میکرد تو درد داشت بعد محکم تا ته کردش تو خیلی درد داشت جیغ میزدم اما اصا اهمیت نداش انگار نمیشنید با جیغام حشری تر میشد بعد ک کامل کردش تو شرو کرد ب تلمبه زدن من فقط گریه میکردم جیغ میزدم بعد از اینکه کارش تموم شد ارضا شده بود بلندم کردم لباسامواورد و منم پوشیدمشو خیلی بین پاهام درد میکرد و میسوخت خیلی بد بود من فقط داشتم گریه میکردم دو تا مون لباسامونو پوشیده بودم من فقط گریه میکردم اون منو بغل کرد ازم خواس اروم باشم من فقط گریه میکردم ی مدت ک گذشت ی صدایی از کوچه میومد انگار بابام اومده بعد رفتیم تو حال و از پنجره دیدم ک بابامه بعد بهم گف بیا این ور پنجره بابات نباید بفهمه فهمیدی یا ن مگه ن میدونی چ بلایی سرت میارم

 

داشت تهدیدم میکرد و میدونستم اگه بخواد هر کاری از دستش بر میاد بعد رف ی لیوان برام اب اورد و ازم خواس اروم بگیرم صورتمو شست و خشکش کرد بعد زنگ زد ب عممو گف ک رفته خونه کی میرسه عمم گف ک منم د ارم میام و مامانه انیتا رو میرسنم خونشون اونم سریع راه افتاد تا بره و اخر سر بوسم کرد این بار دیگه جلوشو نگرفتم انگار با اینکه کلی درد داشتم بهم حال داده بود بعدش رفت اون داستان تموم شد این اولین سکسم باهاش بود ما باهم بازم سکس داشتیم اما این بار دیگه زوری نبود منم واقعا عاشقش شده بودم خلاصه اینم از داستان اولین سکس ما و ماجرای عشق شوهر عمه ای ک بهم تجاوز کرده بود!

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «عاشق مردی شدم که بهم تجاوز کرد»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا