درود خدمت بکس.
وقتی که استخدام شدم تو شرکت بعد یکسالی ک شد ۲۱ سالم سمت خوبی گرفتم چون خیلی با نظم و مصمم بودم تو انجام کارا و اصلا دستم کج نبود باحالی ک کلی فاکتور و پرداختی انجام میدادم و همیشه سر ماه بدون هیچ مشکلی پیش مدیر مجموعه امون رو سفید میشدم.
تو سمت جدید که اسمشو نمیارم، یه خانم قدیمی کار بود متاهل بودن و 41 سال سن داشت من 21 ساله بودم ولی شخصیت و نوع پوشش تیپ زدنم و گفتار و روابط اجتماعیم مثل یک 35 تا 40 ساله بود اونوقتا هم بیش از حد روحیه ورزش داشتم خیلی سرحال بودم. این خانم سبزه قد بلند نسبتا داشت و خیلی چهره مغروری داشت و حتی راه رفتنش جوری اصلا انگار خدا بود، بگذریم!!!
من خیلی کلا تو جامعه و اجتماع متین و آروم و صبورم و با شخصیت پس دوستان اگر دیدید کسی خیلی هات و سگسی هست دلیل بر بد بودنش نیست چون تو کشور ما اینجور جا افتاده کسی که هات و دوسدختر یا دوسپسر میگیره دیگه آدم بدیه نه اصلا اینطور نیست. بله داشتم میگفتم بخصوص محل کار من خیلی با نظم و همیشه مرتب و کلا سیستمم این بخودم خیلی میرسم و رو نظم لباس و ادکلن اهمیت میدم یادم ابتدایی بودم معلمم همیشه میگفت بچها مثل فلانی کفشاتون واکس بزنید و تمیز و مرتب بیاید مدرسه، خب بیشتز بگم میشه تعریف و محض غلط فقط توضیح مختصری گفتم برا بکس شهوانی خیلیا میگن وای چرا ما دوسدختر یا دوست زن خوب یا دوس پسر خوب گیرمون نمیاد!!! همچی همش بخودتون برمیگرده به نوع قالب شخصیت و رفتارتون و ارزشی ک ب وجود و شخصیت خودتون میذارید!! مسلما یه آقا یا یه خانم وقتی جلف و رفتارا سبکی داشته باشه و برا خودش ارزش قائل نشه هرکز نمیتونه وارد رابطه خیلی عالی بشه! البته عالی شاید معناش براتون متفاوت باشه. عالی از دید بنده یعنی اینکه اون طرفتون انسان واقعی باشه و از سطح اجتماعی شخصیتی شعوری و خانوادگی همسطح یا از خودت بالاتر باشه و بهش افتخار کنی انسانی باشه ارزشها رو حفظ کنه خب بگذریم داستان طولانی نشه.
این خانم ۴۳ ساله اسمشون شهین بود( مستعار ) اونموقع مدرک و سابقش از من بالاتر بود و سنن ۲۲ سال ازمن بزرگتر بودن و متاهل و بسیار با رزومه عالی و واقعا پر از زیبایی! من با سن کمم کنار ایشون قرار گرفتم و شدم همکار نزدیکش ک اون ۸ساعت سرکار همش تو یه اتاق بودیم!!! بماند ک بعد ایشون ک رفتن من به اضافه کاری موندم و واقعا دلسوزانه من کار میکنم در کل بعد یکماهی کاملا تفاوت کارها بیداد میگرد و هم رییسمون هم شهین از کار کردن من خیلی راضی بودن ک همه پرونده ها و فاکتور و قراردادها رو شفاف سازی کردم و این سیستم فناوری و اطلاعات رو بروز کردم ک این خودش خیلی براشون لذت بخش بود این وسط من با شهین خانم خیلی متین و خوب رفتار ميگردم کلا هم از ادما خایمال و زیر آب زن بیذارم و این باعث شد بیشتر راحتتر بشیم باهم چون شهین همکار قبلیش همش تو راپورت زنی و خایمالی بوده ک مصلا بتونه جای شهین رو بگیره!!! چندماهی گذشت از همکاری من و شهین، من جون از کارا شبکه و سخت افزاری تخصص خوبی دارم و تا مشکلی پیدا میکرد چه تو منزل لب تابش یا سرکار همیشه من انجام میدادم اونم هی کیف میکرد این وسط یکی هست مجانی کاراش انجام میده منم هیج فکری تو سرم نبود اصلا تا یکروز زمستون بود من زودتر رسیده بودم محل کار و اون پشت سرمن اومد محل کار و اون حس راحتی ما باعث شد خیلی اونروز راجب مسائل خصوصی حرف بزنیم که گفت بمن زن بگیر تو ک کارتو داری حقوقت خوبه و من ک الانم بعد سالها مجردم گفتم اصلا بفکر زن گرفتن بچه دار شدن نیستم!!
با تعجب گفت مگه میشه گفتم چرا نشه!! سخت نیس ک اتفاقا راحتتره تو این زمونه بی بچه و شیطنت گفتم دختر مردم رو هم بیچاره نمیکنم از بس بد هستم که خندش گرفت برا اولین بار گفت ساکت باش پررو تو بدی!!! گفتم نه جدی دوسندارم دختر مردم رو بدبخت کنم همینجور مجرد میمونم ک گفت کاش زمون جوونی مجردی ما هم اینطور بود ک ب خانوادم میتونستم بگم نه و ازدواج سنتی نداشته باشم با حالی ک اطلاع داشتم شوهر شهین پسر داییش بود و مردی بود با شغل خوب و درآمد خوب ک گفتم چرا خانم شما ک بچه هم یه دونه دارید و اقای مرد خوبی هست گفت بله برا بیرون و اجتماع مرد خوبیه ولی برا خانمش اصلا گفتم چطور!!! گفت اخلاق خشک و بی احساس بودن و وقت نذاشتن برا زندگیش گفتم اکثر متاهلا همینن برااین منم متاهل نمیشم همراه با خنده و مزاح ک باز گفت پررو شوخی نکن و اسم کوچیکم صدا زد من خیلی از این لحن و صداش خوشم اومد! اونوقتا گوشی لمسی سانسونگ گلکسی ها تازه وارد بازار شده بودن یکیشون گرفته بودم و هفته بعدش گفت ۵شنبه ای بیا بریم گوشی بخرین عین مال خودت ک کسی هم گولم نزنه تنها نرم، اونموقع گوشیش جاوا بود سیستم عاملش نوکیا n73 بهش ما ۵شنبه ها کلا شرکت تعطیل هست. پنجشنبه شد رفتیم و گوشی خریداری کردیم تو جمهوری! و ناهاری بیرون خوردیم و روانه منزل شدیم ، بله خواستم بگم من این مدت اصلا رفتار جلف یا زننده یا بی جنبگی نکردم اصلا و این رفتارا کلا تو شخصیتم نیس این باعث شد خیلی بمن نزدیک بشه و اعتماد بالایی بین ما شکل بگیره!!! رفته رفته پیام دادن شبانه شروع شد و دردها بیشتر اونوقت من تازه با میلف همسایه که باهاش بارها سفر رفته بودم کات گرده بودم و همش میخواست زیر زبون منم بگشه ک باکسی هستم یا خیر و متوجه شده بودم معذب بپرسه که با زنی هستی یا نه، یه شب که خیلی پیام دادیم گفتم احساس میکنم چندبار میخوای متوجه بشی با کسی هستم تو رابطه یا خیر!!
بعد چند مین پیام داد گفت آره برام سوال ولی روم نشده تو جوونی مسلما پر از حسی الان داری یه کسیو گفتم خیر در رابطه نیستم گفت اصلا نبودی بهش گفتم دروغی دوسندارم بدم و گذشته من و یا شما هردو ازش بیخبریم، چندماه رابطم تموم کردم با خانمی پرسید متاهل یا مجرد گفتم حقیقتش متاهل و از خودم بزرگتر بوده!!! ما غیرمستقیم این چنروز مثل زنومرد یا دوست حرف میزدیم چون شبا چندساعت پیام میدادیم!! تا یه هفته گذشت و من با ماشین روز بارونی بود رسوندمش تا منزلش و سماجت خودم باعث شد برسونمش گفتم بارون اصلا نمیذارم با مترو یا تاکسی بری بیکارم دوسدارم برسونمت. تو مسیر آهنگ ملایمی و تق تق بارون رو شیشه و صدای برف پاکن و صحبتمون لذت خوبی داشت برام. و مطمئن بودم شهین خیلی بمن اعتماد داره و ازمن خوشش میاد و بی مقدمه گفتم اسم کوچیکش ک خیلی وقت منوتو وارد ارتباطی شدیم که فراتر از همکار بودن هست و ازین اتفاق خیلی خوشحالم واقعا و برای من قابل تحسینی و شهین با سن بالاتر بودنش همین حرفو تکرار کرد اسمم صدا زد گفت اولین بار این همه سال شاغلم اینجا اینطور حسی دارم و خستگی رو حس نمیکنم محل کار!!! ک دراومدم گفتم بارون سرده کاش یه قهوه یا چایی تو ماشین میبود میخوردیم تو مسیر یه دوتا چایی گرفتم یادم با لیوان کوچیکش استیل دیر هم سرد شد، ک گفت دیونه نمیدونی چای تو لیوان استیل دیر سرد میشه گفتم چکار کنم بی تجربم مجردم زن ندارم ک خندیدیم و سکوتی بعد خنده فضای ماشین رو گرفت!!! و من داشتم فوت ميگردم به چایی و کمی مایل به روبروش شدم و اونم همینطور خیلی بی عجله دستاش ک انگشتاش دور لیوان بود رو گفتم تو دستم!!! یه جورایی بصورت هنگ کردن دوتامون شکل گرفت و سکوت کردیم و زول زده بودیم بهمدیگ!! خیلی آروم برخورد کردم و با صدای آروم گفتم خیلی این حس رو دوسدارم الان و اصلا دوسندارم هیچ چیزی باعث جدای دستام از دستات بشه!!
اون همچنان سکوت کرد بود و فقط نگام میکرد و چشاش گرد شده بود سمتم!!! اونم همینطور ک دستش تو دستم بود گفت واقعا نمیدونم دارم چکار میکنم تو سن بچه منی و مثلا اینجا سمتم ازت بالاتره پررو خان!!! داستان طولانی میشه اگر جزئیات کامل بنویسم!!! اون عصر زمستونی بارونی خیلی عالی گذشت و رسوندمش پیش منزلش ولی با فرداش ارتباط ما عمیقتر عمیقتر شد و درخواست سکس اصلا نکردم تا چندماه فقط بیرون و قدم زدن و قرار داشتن ۵شنبه ها و تو ماشین معاشقه کوتاه لب گیری و بغل اینا. یه شب داشتیم صحبت میگردیم گفت دوسدارم بریم سفر تهران نباشیم گفتم من پایه هستم ولی من زودتر مرخصی باید بگیرم بعد شما بگیر!!! تنهای جای ک گفت میتونم ب خانواده بگم تنها برم مشهده من واقعا سفر به جاها زیارتی دوسندارم ولی با صحبت اون و درک شرایطش گفتم باشه مشکلی نیست. روزی ک بلیط گرفتم اواخر اردیبهشت بود گقت یه کوپه بگیر راحتتر و همینکار و کردم ما به ایستگاه قطار رسیدیم و حرکت کردیم به سمت مشهد. احساس خوب رو همون از اول سفر آدم حس میکنه ک قرار چقد خوش بگذره اینای ک در شرایط بنده قرار گرفتن متوجه حرفم میشن!!
تو کوپه گرم صحبت و میشه گفت گرم بغل و حرف زدن بودیم من تو سرم بود ک همینجا سکس اولمون میکنیم ولی اون فکرش نمیکزد به سکس برسه ، حدود یکساعتی رو لباس بغل دیوار و مالش و لب خوری داشتیم ک داشتیم روانی میشدیم درب و پرده قفل و کشیده بودیم از اول. یهویی من شلوارم دراوردم گفتم راحت باشم اذیت میشم و آروم آروم سروع کردم درآوردن لباسش مانتو و شلوارش دراوردم یه ست نارنجی و سبز پوشیده بود ولی از شافی پوستش و زیبای اون اندام داشتم سکته ميگردم با این سن اینقد زیبای خدایا مگه میشه بدون یه ذره شکم و این سینها سفت سایزش ک پرسیدم ۸۰ بودن ولی روانی کننده بودن کس باد کرده از زیر شورت همینجور سروع بخوردن گردن لب و گوش شدیم و محکم همو میمالیدیم من با جارشونه بودنم و قد بلندترم زور اون هم انقد زیاد بود پسر ۲۱ ساله رو تو بغلش داشت له میکرد!! سوتینش دراوردم اعتراف میکنم سینهاش انقد زیبا و نوک و هاله قشنگی داشت ک امون ندادم بهش و دیونه وار پی در پی خوردم خوردم ک سفت سفت شد بین لبام و طولانی بی وقفه هردو سینش خوردم مثل ادمخوارا اصلا امون ندادم و همزمان هی داشتم از رو شورت سه انگشتی میمالیدم کس ورم کردشو، ک ناله یه زن سن بالا با وجه شخصیتی بالا و از خودت بالاتر یه دیوانگی جداگانه ای داره!!!شورتش ک دراوردم از زیبای کسش با دشت پاهاش باز کردم و دادم بالا سرم بردم وسط روناش منی ک کله و استخوان ببندی بزرگی دارم بین رون و لگن و کسش داشتم گم میشدم .
کس زیباش اصلا لب ها اضافه و بدفرمی نداشت اصلااااا تا توان داشتم شروع کردم خوردن اول آروم آروم و مکیدن و لیس زدن کسش!!! انقد تمیز خوشبو بود گفتم بهترین ازبهترین انکار بهشتتره بعد از کمی خوردن من برعکس افتادم روش کیر و تخمام افتاد رو صورت و لباش ک اول تخمام خورد ،تخمای من بزرگ و گرد هستن و از حجم بالاشون آویزون میشن خیلی باحال خوردشون همزمان ک داشتم زبون میچرخوندم تو کسش اونم تخم و کلاهک پهن قارچی شکل کیرم رو خورد من ک رو ابرا بودم اونم داشت دیونه میشد و ناله ها بلند ک دراومد با کمی صدای بلند بکن توش زودباش بکن ، من بلند شدم لنگاش انداختم رو شونم و بیرحمانه کسش بازتر شد انقد پاهاش باز کردم و دادم بالا ک من پوزیشن اول عاشق این پوزیشن هستم، کیرم گذاشتم وسط لبا کس باد کردش ک لیز لیز بود، و داشتم لباش میخوردم دیونه وار داشتم اینکار میکردم خودتون حسش کنین یه جوون ۲۱ ساله ک داشت وارد ۲۲ سالکی میشد با زن ۴۳ ساله چه لذتی داره این مواقع هم برا خانم هم برا اقا، ک التماس وارانه گفت بکن توش لعنتی زودباش اینو کف گفت سرش کردم توش کلا مشخص بود بزور بار شد کسش ک کیر شوهرش خیلی نازکتر از من بود چون وقتی رفت تو ناله بلندی کرد و راحت نرفت توش
بی حرکت وایسادم چندثانیه و سروع کردم تلمبه زدن آروم آروم و همزمان سینه و لب خوردنش ک ناله هردومون دیونم گرد بود نتونستم محکم بزنم اول خیلی رعایت کردم چون خیلی اذیت شد و واقعا کنترل کردن خودم داشت میکشت منو… آروم آروم هی فشار میدادم تا تونستم تا تخمام بکنم توش ولی وحشتناک گره داشت کسش و حسش باحال بود ک بزور میرفت تا آخر چندلحظه ک تندتر کردم اون گره ک بزور میرفت تو تموم شد و لذتش روانی کرد هردومون و محکمتر زدم تلمبه رو فکر کنم دوبار ارضا شد بود ک گیر تخمام همشون آب ازشون میچکید و یهو وحشی نزدیک بود ابم بود تلمبه میزدم محکم و شالاپ شلوپ زدن تخم و بدنمون بهمدیگ روانیش کرد ک ناله ها بیشتری زد و قفل کرد دستاش دور گردنم و ابم با فشار ریختم تو کسش ابم خیلی وقت بود نیومده بود یادم نصفش ریخت تو قطار و همون شکل بی حرکت بغلش کرده بودم و میبوسیدمش و لمسش میکردم تا شول شول شد کیرم خودش دراومد و چنددقیقه اونطور موندم و پا شدم تمیز کردم کسش و خودمو و آبی ک ریخته بود تو قطار، حدود یه ربع بعدش حالش سرجاش اومد من ک گففتم باخودم کاش زودتر باز بکنمش تو اون سن و حس و اونوقتا طبیعیه برا یه ۲ ساله ک داشت کارد ۲۲ سالکی میشد و تو مشهد سوئیت گرفتیم و ۲روز ماندگار تو مشهد بودیم اگر بخوام خاطرات راجب شهین بنویسم زیادن فکر کنم این خاطره قطار دلچسبتر از باقی خاطرات منو شهین خانم باشه.
رابطمون ۳سال طول کشید و این سه سال من باهاش خیلی موفقتر از قبل شده بودم و خیلی مردونه تر پخته تر شدم، هرجای هستید شهین جان امیدوارم سربلند لاشی مثل همیشه. شهین خیلی بدرد من خورد خیلی واقعا.
اوایل خاطره راجب شخصیت و ادب چیزای نوشتم ببینین بکس شهوانی رابطه برقرار کردن این دوره راحته مهم این با چه شخصی و شخصیتی وارد رابطه بشید و اون رابطه رو حفظ کنید همچی بخودتون بستگی داره هرکسی در حد شخصیت و درک و مرام و ذات و دل خودش کسیو وارد زندگیش میکنه. سعی کنید باکسی باشید ک اونم مثل خودتون برا خودش ارزش قائل باشه.