خاطره ای که صحبت میکنم راجبش مال سال ۴۰۰.
محل کاری که هستم اکثر اوقات با مترو رفت امد میکنم یا بعضی اوقات به ماشین شخصی
کلا فردی منظم هستم در امور کارها و ساعت رسیدن به محل کار و در کل تو همه کارا سالهاس که اینجا شاغلم مشگلی پیش نیومده برام.
تو خیابونی ک هستیم کنار ساختمون محل کارم یه ساختمان پزشكان هست که اکثریت تو کارا زیبایی هستن خیلی بارها شده بود از مترو ک میومدم بیرون خانمی خیلی زیبا جاافتاده و ظاهر خیلی با شخصیتی میتونستم ازشون حدس بزنم و سنن مشخص بودن ازمن شاید ۱۵تا۲۰ سال بزرگتر باشن ولی خیلی امروزی و زیبا و خوش اندام، طی بارها بارها من و ایشون همدیگرو هی میدیدیم و هردو متوجه شده بودیم محل کارمون نزدیک و کنار همدیگس بعد گذر ماها و هفته ها که متوجه همدیگ میشدیم و در مسیر میدیدم همدیگرو یک روز صبح جسارت دادم بخودم و وقتی از پله ها مترواومدیم بالا من خیلی مودبانه کفتم سلام خانم روزتون بخیر عذرخواهی میکنم ظاهرا شما محل کارتون همینجا هست که بارها همدیگرو صبحها میبینیم!!! با کمی مکث و آروم روز شمام بخیر بله متوجه شدم که بارها شده متوجه این شدم شما و من صبح ها با همدیگه یه مسیری طی میکنیم، گفتم که من … هستم تو شرکت… چندینسال شاغلم و در زمینه … فعالیت داریم، ولی تخصص و حرفه اصلیم نرم افزار و سخت افزار کامپیوتر بوده اگر مشکلی از لب تاب یا گوشی داستین بنده درخدمتم و اونم فامیلی خودشون رو گفتن و تشکری کردن
خیلی مودبانه خدافظی ازشون کردم تا روزها دیگه همچنان چندبار خیلی رسمی صبحا سلام میکردیم و روز بخیر تا درب ورودی محل کارمون، یک روز صبح وقتی ک دیدمشون داشتیم خیلی رسمی صحبت میکردیم گفتم ک شماره تماس بندس دوسدارم که صحبت و آشنای بیشتری داشته باشیم گفتن که چه آشنای اخه متاهل هستم، من کلا تیپ چهره پوشش و گفتارم خیلی متین و اصلا مرد هولی نبودم و نیستم. خیلی رسمی گفتم جسارت نکردم گه وقت بی وقت تماس یا مزاحم وقتتون شم همین شماره تماسی داشته باشیم تایمهای ک وقت بود صحبتی مختصر داشته باشیم!!! با کمی مکث گفتن مشکلی نیست با یه لبخند همزمان هردومون روبرو شدیم شماره تماسم که بهشون گفتم همزمان تایپش کرد و یه میسکال انداخت شمارمون سیو کردیم و رسیدیم درب ورودی محل کارمون و خدافظی کردیم شب همون روز رسیدم منزل شام خوردم رفتم سمت گوشی و لب تاب پیاما واتس اپ رو باز کردم که ساعت ۶ونیم عصر پیام داده بود و جوابشون دادم که بعد حدود دوساعت جواب دادن و صحبت مختصری داشتیم راجب سن و وضعیت تاهل من پرسید ایشون متولد ۵۲ بودن و پزشک زنان بودن!!!
اونم سنمو گفتم واقعا کمی هنگ کرد بقول خودش نمیتونه هضمش کنه و با صحبت همون شب قانعش کردم سن فقط یه عدد تو شناسنامه است و اخلاق رفتار درک شعور ادب انسانیت تفاهم پختگی و اصالت ربطی به سن نداره، با کمی صحبت بیشتر خوابیدیم و صبح شد بیدار شدن اول صبح یه مسیج صبح بخیر ووو براش فرستادم ک وقتی رسیدم تو مترو جواب دادن نوشتم براش که تو ایستگاه… هستم دارم میام به سمت محل کار و برام اس اومد منم تو ایستگاه… سوارش میشم پیاده ک شدیم مثل باقی روزا تا درب ورودی صحبت و کنار هم پیاده میرفتیم ولی امروز ظهر برام مسیج اومد ساعت چند تعطیل میکنی من ساعت ۵ میرم خونه براس فرستادم بله منم امروز ۵ از محل کار میزنم بیرون و باهمدیگه به سمت خونه رفتیم اینبار تو مترو قسمت مردونه کنار هم نشستیم بدون صحبت و فقط وقتی رسید ایستگاه… گفت من پیاده میشم کاری نداری!!! منم پا شدم تا درب ریلی مترو ک خواست بره بیرون کنارش وایسادم و یه حس خوب داره همینکار برا خانم. شب چت گردیم و صحبتا راحب زندگی و کار و گذشته و حال گفت فقط یک دختر دارم ازدواج گرده و شوهرش کارگردان مستند هست!!
و گفت زیاد با دخترم ارتباط ندارم بخاطر اخلاق شوهرش کمی اونشب دردل کردن، ولی از شوهرش چیزی نگفت! و فقط گفت متاهلم منم کلا عادتی ندارم فضولی کنم ! میذارم طرف مقابل هرجور صلاح میدونه و خوشش بیاد صحبت کنه از گذشته یا از زندگیش! مدتی همین روال گذشت ولی خیلی صمیمی تر و پیگیر تر بودیم برای همدیگه من کمی شک کرده بودم ک شبا میتونست تلفنی صحبت کنه یا چت! گفتم ک شب کار هست شوهرت یا خونه نیست اولین سوالم راجب شوهرش!!! کمی هنگ کرد مکث کرد گفت حقیقتش جدا شدم خواستم بعد مدتی بهت بگم ولی فرصت نشده!!! روز اول هم گفتم متاهلم ببینم بازتاب رفتاریت رو ببینم ک با هول نبودنم و خیلی سنگین رفتار کردنم انگاری بقول خودش تو امتحان قبول شده بودم ک تا اینجا ادامه پیدا کرده رابطمون!! گفت ۸سال جدا شدم همون دامادم ،پدرش دوست شوهرم بوده!!!
شوهر خانم که اسمش تهمینه بود کارگردان بود و الان حتی پیچ شوهرش تو اینستا دارم و کلا شخص موفقی بوده تو حیطه کارش ولی با گفته ها تهمینه اصلا رفتار و تفاهم خوبی نداشتن و بعد عروسی دخترش با پسر دوست شوهرش جدا شدن! تهمینه خیلی زیبا بود و بسیار با سواد و چندینسال آمریکا کار و زندگی میکرده بود اینارو بعد ازینکه ک گفت جدا شده بهم گفت. مدتی از اشنایمون گذشت و با ها بیرون رفته بودیم تهران گردی داشتیم من سیستمی ک دارم کلا بدم میاد اصرار کنم این بازه زمانی اصلا نگفتم بیام خونت یا بیا خونم یا ازین بچه بازیا!!! خیلی حس امنیتی بینمون بود و اعتماد و یک شب زمستونی قبل یلدا راجب تنها بودن و خونه و شب یلدا صحبت کردیم من گفتم خب تنهام شب یلدا برنامه ندارم!!! و اونم گفت منم دخترم ک نمیاد و شوهرش ولی شاید بچشون بیاد پیشم اگر نیومد یه برنامه بذاریم . رفت دو روز قبل شب یلدا گفت نه نوه ام نمیاد پیشم و تنهام شب یلدا گفتم بریم کجا! هرجای مد نظرت بگو! گفت خونه بهتر و راحتتر تو عصر از محل کار میریم خونه من و شام درست میکنیم! منم قبلش گفته بودم کوبیده و جوجه و چنجه خوب واردم درست کنم تصمیم گرفتیم چنجه گوسفندی بگیریم و ازونجای ک ماشین لازم بود اینروز و هماهنگ کرده بود مستقیم بریم خونش امروز با ماشینش اومده بود ک بگذریم مدل ماشینش!!
بریم و تمام مخلفات ک تا فرداش راحت اونجا باشیم! رسیدیم نزدیک خونش ک منزلش همون جای خیلی خوب و شیک تهران ک اسمش نیارم بهتره! البت خونش ۲۵دقیقه با محل زندگی من فاصله داشت و خوش آیند بود کلا براهردومون!!! وقتی رفتیم پارکینگ واقعا منزلش از تو حیاط ک رفتیم قسمت پارکینگ ب وضوح مشخص بود که خیلی گرون قیمت و بزرگه! وقتی رسیدیم داخل خونش واقعا انقد زیبا و با سلیقه وسایل چیده بود و تمام وسایل منزلش گرون قیمت و خیلی شیک بودن و اون بوی خاص خوشبو خونش خیلی خوب بود و از سلیقه کلیش تا رسیدم تو و نشستم تعریف خاصی کردم و خانما هم ک عاشق این تعریفها هستن!!! گفت شوخی نکن گفتم ک ن واقعا جدی تو ایران هنوز اینطور سلیقه و چیدمان و انتخاب وسایل ندیده بودم!!! و برا اولین بار خیلی لوس شد و بغلم کرد و یه مرررسی طولانی بهم گفت، رفت لباساش عوض کنه به من هم گفت لباسم عوض کنم من تو کیف لب تابم یه تاب و شلوارک کوچیک تنگ ک هنوز نپوشیده بودم گذاشته بودم و پوشیدم تا از اتاق در اومد!!! هنگ کردم چون ندیده بودمش با این لباس، یک لباس سفید و صورتی توری، ک دو بنده بود و تا بالا زانوش بود زیرش سفید و صورتی توری رو سفیده بود! حجم سینه و پاها و باسنش معرکه بود و از زیر لباس داشتن داد میزدن!!! سرگرم ریختن گوشت گوسفند شدیم و کارا شام و گفت من شراب انگور دارم آخر شب بخوریم یا الان گفتم نه بعد شام، کارای شام تموم شد گفت فیلمی ببینیم!
گفتم من سلیقم فیلمای نوستالژی هالیوود هست! اگر دوسداری و داری نگاه کنیم. بگذریم حین دیدن فیلم کنارهم رو مبل دستم دور گردنش بود و تو این بازه زمانی فیلم دیدن شیطونی میگردم آروم آروم پشت گوشش مثلا انگشت میگشیدم یا با پشت انگشتم گونشو میمالیدم چنددقیقه اینکارو کردم ک گرما وجود هردومون قشنگ حس میشد مثل گر گرفتن، و بیشتز جذب هم شدیم و صورتم نزدیک صورتش کردم و کمی آروم صحبت رو شروع کردم و دیونه وار یهو آروم لبام رو لباش گذاشتم و چشام بسته بودم دو دستی بازو بزرگم دور گردنش پیچوندم و خیلی یواش جوری ک صدا لب خوردنمون بلند شد همینجور شاید ده دقیقه ای طول کشید لب و زبون مک زدن و آب دهن خوردن تا رفتم زیر چونه اش لیس زدم و سرم لا گردنش رفت و دوستی سرمو فشار میداد به گردنش و لیسش میزدم و اوم اوم بلند بلند ناله اش بلند شد بود کل گردن و پشت گوشاش لیس زدم لیس زدم، تا پشت گوشش مک میزدم و پایین گوشش تو دهنم بود داشتم مک میزدم ک داشت دیونه میشد همزمان داشتم با دستم از رو لباس سینش میمالیدم ک نوک یه سینش ک داشتم میمالیدم داشت سوراخ میکرد لباسو انقد شق شد بود، منم ک واقعا حجم کیرم داشت زیر شلوارک داد هوار میکرد ، وقتی ک گردنش و گوشش کامل لیسیدم و مک زدم دست بردم دو بند لباسشو کشیدم از شونش دراوردم رو به پایین ک خیلی سریع دراوردمش سوتین و شورت نداشت واقعا بخدا یهو این بدن و سینه و رانها رو دیدم کپ کردم و رو افتادم روش جوری ک کیرم از رو شلوارک میخورد ب نافش و کسش، شروع کردم خوردن سینش سایزشون ۹۰ بود و خیلی سفید و سفت و نوکشون انداره نصف بند انگشت داشتم دیونه میشدم و وحشتناک میک میزدم نوکشون و بزور قسمت زیادی از سینش میگردم تو دهنم و جفتشون میگردم بهمدیگ ک نوکشون باهم بخورم چنان خوردم ک کبود شد ک متوجه شدم سکس خشن زیااااد دوسداره بیچاره
داشتم حدود نیمساعت فقط لبو گردن و سینش میخوردم داشت روانی میشد وقتی سینهاش میخوردم همزمان هی با کف دست کسش میمالیدم و فقط دستم انقد خیس و لیز شد بود انگار روغن ماساژ یک لیتر ریخته بودن رو دستم حینی ک داشتم نافشو میلیسیدم گفت برعکس بیفت وقتی افتادم روش از زیر سوراخ باسنش لیس زد تا تخم و زیر کلاهک کیرم حس عجیبی بود این کارش چندینبار اینکار کرد منم داشتم چوچولش با لای دندون آروم آروم میگشیدم ک کسش برنزه بود و حجم خیلی عجیبی داشت خیلی پف گرده و سفت و بعد سگس گفت جراحییش کرده یکبار!!! داشتم همینجور زبون و دندون و لب میزدم به چوچول و لبا کسش اونم وحشی داشت کیرم میخورد و تخمای بزرگمو!!! این وسط داشتم لیس میزدم آب کسش زیاد بود با دو انگشتی میمالیدم همزمان به سوراخ کونش و زبونم تو کسش داشتم عقب جلو میکردم ک واقعا مث روانی ها با لحن باحالی گفت بکن دیگه! همون حالت ک دراز شد بود پاهاش انداختم رو شونه هام و وزنم انداختم روش سر کیرم میذاشتم وسط لبا کسش با آب کسش خیلی لیز شده بود و صدا ابش بین کیر و کسش صدا میداد وقتی بالا پایینش ميکردم، و خیلی آروم کلاهکش کردم تو کسش ک ناله کشیده داری کشید و گفت جون بکن دیگه فقط بکن!!! من با حجم بدن و هیکلم کل بدنم روش بود و زور زدم تا خود خایه هام رفت تو کسش ک ناله بلند کشید و پاهاش قفل شد دور کمرم و محکم تلمبه میزدم فکر کنم دلشت دو نصف میشد با اون شدت داد زدن و ناله و رو کیرم پر شد آب ک ارضا عجیبی شد و فقط اون بنده خدا زیر من داشت ناله میزد و من داشتم حینی ک تلمبه میزدم نوک سینهاش میخوردم و تلمبه میزدم ک اینقد عرق کرده بود و چشاش رفته بود من ازین حس داشتم ب دیوانگی لذت میرسیدم ک تهمینه با ابهتتش اینجور لذت میبره و فقط محکم تلمبه میزدم و تا تخمام توش بود
این پوزیشن عوض نکردیم چون نا نداشت بلند شه من خیلی اذیت شدم و کسش مثل جارو برقی کیرمو داشت مک میزدم عجیب داغ و لیز بود خیلی وحشیانه یهو تلمبم زیاد کردم و ناله میزد داشت ابم میومد ک یکبار دیگه پاهاش قفل شد دور کمرم و همون شکل کل ابم ریختم توش و بی جون افتادم روش و اونم مثل دیونه ها منو فشار میداد و من با صحبتا عاشقانه خواستم آرومش کنم و بوسیدمش و بغل،ب جرات میشه گفت کسش جز بهترین کس ها بود و هست، من ابم خیلی زیاد وقتی کیرم شول شد بود خودش دراومده بود از کسش کلی آب بیرون ریخته بود بعد نیمساعت حتی پا شدم رفتم حموم و باری دسمال کاغذی وقتی خواستم برم حموم بهش دادم. از حموم ک برگشتم تازه نشسته بود رو مبل و وحشتناک لباش قرمز نشستم کنارش و خیلی ازش تعریف کردن و بهترینی تو تهمینه و بردمش حموم و خودمم دوباره دوش گرفتم همراش و همونجور بلندش کردم بردمش بیرون و خودم خشکش کردم لباس پوشید و کمی نشستیم من کمی دوغ خوردم اونم سیخ و گوشتارو آورد من سیخ گرفتم وقتی ک سیخ گرفتم یه پیک شراب خوردیم و کمی جون گرفته بود گفت بهترین ارضا و لذت کولوفتی ک دیدم یکی ازشون امشب بود، اونشب ما تا صبح بیدار بودیم اونشب تا صبح ۴بار دیکه سکس کردیم فرداش تا کله ظهر خواب بودیم و فردای صبحش باهم رفتیم سرکار، این بود اولین رابطه پر لذت ما و باعث شد یکساله نیمی دررابطه باشیم…
و تهمینه سال قبل فوت کرده ب علت بیماری سرطان. روحت شاد تهمینه جان چون واقعا یکی از بهترین ها بودی. شما هم اگه زنی یا دختری مهربون باش و بده وگرنه دیر یا زود میری پیش تهمینه و تهمینه ها…
دنبال یه خانوم باشخصیت از تهرانم یه دوستی سکسی در عین حال محترمانه و با محبت و مهربانی خودم ۴۸ سالمه و ساکن تهرانم ایدی تلگرام hamid_hamid_1300@